English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
she is neatly dressed جامه اش اراسته و پاکیزه است
Other Matches
she kept her room neat اطاق خود را اراسته و پاکیزه نگاه میداشت
dress guard اسبابی که دردوچرخه جامه را ازاسیب چرخ نگه میدارد جامه پناه
briskest پاکیزه
clean پاکیزه
sprucy پاکیزه
brisker پاکیزه
spruce پاکیزه
spruces پاکیزه
clean limbed پاکیزه
neatly پاکیزه
cleaned پاکیزه
cleanest پاکیزه
neat پاکیزه
neater پاکیزه
neatest پاکیزه
brisk پاکیزه
cleans پاکیزه
nattier پاکیزه ماهر
nattiest پاکیزه ماهر
natty پاکیزه ماهر
well got up پاکیزه حسابی
trims مرتب پاکیزه
clean پاکیزه کردن
do the cleaning پاکیزه کردن
elution پاکیزه سازی
smooth plaster surface پاکیزه کردن
clean house پاکیزه کردن
trimmest مرتب پاکیزه
elute پاکیزه کردن
trim مرتب پاکیزه
natty اراسته
adorned اراسته
equipped اراسته
trimmest اراسته
trims اراسته
spruce اراسته
plumy با پر اراسته
sprucy اراسته
spruces اراسته
ornamented اراسته
nattier اراسته
trim اراسته
nattiest اراسته
decorated اراسته
in full fig اراسته
prissy اراسته
politic اراسته
clean limbed اراسته
decent اراسته
decorous اراسته
tidiest پاکیزه منظم کردن
tidied پاکیزه منظم کردن
tidier پاکیزه منظم کردن
tidies پاکیزه منظم کردن
tidy پاکیزه منظم کردن
tidying پاکیزه منظم کردن
antiseptics تمیز و پاکیزه مشخص
decorously بطور مناسب و پاکیزه
antiseptic تمیز و پاکیزه مشخص
spic and span اراسته ومرتب
brisk تیز اراسته
brisker تیز اراسته
briskest تیز اراسته
panoplied مجهز و اراسته
ornately قطور اراسته
symmetrize هم اراسته کردن
inlaid with mosaic اراسته باموزائیک
poppied اراسته به خشخاش
spick-and-span اراسته ومرتب
ornamented with jewles اراسته به جواهر
sprucely بطور اراسته
polished مهذب اراسته
overdrssed زیاد اراسته
spick and span اراسته ومرتب
ornate بیش ازحد اراسته
flory اراسته با نشان گل یا سوسن
in perfect trim کاملا اراسته یا اماده
tidily بطور اراسته و منظم
nattily بطور اراسته و قشنگ
neatly بطور مرتب و اراسته
laureate اراسته ببرگ غار
trimly بطور اراسته و زیبا
pure پاکیزه یا ترکیب نشده با سایر چیزها
purest پاکیزه یا ترکیب نشده با سایر چیزها
purer پاکیزه یا ترکیب نشده با سایر چیزها
i wrote as neatly as he did من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
purple passage نوشته اراسته به صنایع بدیعی
purple patch نوشته اراسته به صنایع بدیعی
neaty بطور مرتب و اراسته بسادگی
broadside توپهایی که دریک سوی کشتی اراسته شده
broadsides توپهایی که دریک سوی کشتی اراسته شده
maypole تیری که باگلهای گوناگون اراسته ودر روز یکم ماه مه درمیدان شهربدوران میرقصند
night dress جامه خواب پیراهن خواب خواب جامه
transvestites زن جامه
monkhood dress جامه
costumes جامه
outwall جامه
costume جامه
transvestite زن جامه
weeds جامه
tog جامه
overclothes جامه رو
apparel جامه
togs جامه
rig جامه
toggery جامه
costume جامه
vesture جامه
livery جامه
liveries جامه
suit جامه
garment جامه
garments جامه
habit جامه
habits جامه
thing جامه
suited جامه
suits جامه
raiment جامه
costumes جامه ها
swallow tail coat جامه شب
rigs جامه
rigged جامه
incognita با جامه مبدل
wooled جامه پشمی
he wears a new suit to day امروز جامه
suit جامه [کت و شلوار]
evite زن کم جامه پوش
knock about clothes جامه کار
fatigue dress جامه بیگاری
habiliments جامه ویژه
to [get] dress [ed] جامه پوشیدن
undies زیر جامه
to wear mourning جامه ماتم
sadly dressed جامه غم پوشیده
the outward man جامه یا تن ادمی
suit case جامه دان
smalls جامه بچگانه
print dress جامه چیت
small cloths جامه بچگانه
samite جامه زربفت
proper dress جامه شایسته
women's dres جامه زنان
neckline یقهی جامه
to habit جامه پوشاندن
nether garment زیر جامه
night clothes جامه خواب
necklines یقهی جامه
night gown خواب جامه
night suit جامه خواب
oil coat جامه مشمعی
proper dress جامه زیبا
valise جامه دان
habit :جامه پوشیدن
geared الات جامه
gears الات جامه
garments جامه رو رخت
garment جامه رو رخت
portmanteaus جامه دان
bed clothes جامه خواب
tog جامه پوشاندن
portmanteau جامه دان
luggage جامه دان
caddice جامه ژنده
gear الات جامه
habits :جامه پوشیدن
valises جامه دان
scarlet سرخ جامه
garb جامه پوشانیدن به
gold جامه زری
weeds جامه بوگی
golds جامه زری
kimonos جامه ژاپنی
hosiery جامه کش باف
purple جامه ارغوانی
portmanteaux جامه دان
kimono جامه ژاپنی
caddis جامه ژنده
undress جامه معمولی
fur جامه خزدار
undressing جامه معمولی
furs جامه خزدار
undresses جامه معمولی
clothes جامه لباس
dishabille جامه خانگی
cilice جامه مویی
change of clothes جامه واگردان
linen جامه زبر
disfrock جامه از تن در اوردن
to garb oneself in silk جامه ابریشمی پوشیدن
to clothe oneself جامه برتن کردن
clobbered جامه وصله کردن
robe جامه بلند زنانه
robe جامه دربر کردن
robes جامه بلند زنانه
robes جامه دربر کردن
dress جامه بتن کردن
to rustle in silks جامه ابریشمی پوشیدن
disguising جامه مبدل پوشیدن
clobber جامه وصله کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com