Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
small clothes
جامه بچه گانه
Other Matches
dress guard
اسبابی که دردوچرخه جامه را ازاسیب چرخ نگه میدارد جامه پناه
triples
سه گانه
hobby-horses
گانه
hobby-horse
گانه
tripling
سه گانه
ternal
سه گانه
trinal
سه گانه
sextette
شش گانه
trinary
سه گانه
trebly
سه گانه
sextuplicate
شش گانه
hexaploid
شش گانه
tripled
سه گانه
three fold
سه گانه
triplet
سه گانه
decuple
ده گانه
triple
سه گانه
sextuplet
شش گانه
the big three
بزرگان سه گانه
ternary
سه برگچهای سه گانه
ternate
سه برگچهای سه گانه
the tribes
اسباط 21 گانه
quadruples
چهار گانه
sextets
شش گانه شش قلو
sextet
شش گانه شش قلو
degress of comparison
درجات سه گانه
toothless
بچه گانه
duopoly
انحصار دو گانه
in severalty
جدا گانه
macrogamete
کلان گانه
twelve
دوازده گانه
quadrupling
چهار گانه
quadrupled
چهار گانه
quadruple
چهار گانه
octoploid
هشت گانه
septempartite
هفت گانه
the learned professions
علوم سه گانه
the three kingdoms
مولودهای سه گانه
triple point
نقطه سه گانه
triple bond
پیوند سه گانه
triple address
با نشانی سه گانه
services
نیروهای سه گانه
trilcgy
یا قطعات سه گانه
quadruplet
چهار گانه
quadruplets
چهار گانه
the three kingdoms
موالیدسه گانه
the triple entent
ائتلاف سه گانه
heptarchy
ولایات هفت گانه
octarchy
ولایات هشت گانه
octachord
نتهای هشت گانه
multiprocessing
پردازش چند گانه
multiple regression
رگرسیون چند گانه
multiple connector
بست چند گانه
multicomputer
کامپیوتر چند گانه
slingshot
تیرکمان بچه گانه
slingshots
تیرکمان بچه گانه
five unit code
الفبای پنج گانه
decathlon
ورزشهای ده گانه دوومیدانی
hypocorism
لقب بچه گانه
fourteen points
اصول چهارده گانه
decathlons
ورزشهای ده گانه دوومیدانی
punic wars
جنگهای سه گانه رم باقرطاجنی ها
the big four
بزرگان چهار گانه
twelve tables
الواح دوازده گانه
sextuple
دارای شش ضربه شش گانه
the three persons
اقنوم های سه گانه
pedologia
گفتار بچه گانه
triumvir
عضو اتحاد سه گانه
octateuch
کتابهای هشت گانه
trivium
علوم ازاد سه گانه
multiprocessing system
سیستم پردازش چند گانه
parish register
دفتر ثبت وقایع سه گانه
multiaccess computer
کامپیوتر با دسترسی چند گانه
multiprecision arithmetic
ریاضیات با دقت چند گانه
girly
غیر بالغ خام وبچه گانه
hop stop and jump
قسمتهای سه گانه پرش طول سه گام
soapbox derby
مسابقه گاریهای بچه گانه درسرازیری
multiple arc lamp
لامپ قوسی با اتصال چند گانه
signs of the zodiac
صورتهای منطقه البروج برجهای دوازده گانه
to orient oneself
جهات چهار گانه خود راتعیین کردن
trigraph
حروف رمز سه گانه مربوط به کد فنی تجهیزات انفرادی
hierarchy
گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
triathlon
مسابقه سه گانه بین زنان شامل دو 001 متر
hierarchies
گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
agoines
مسابقههای سه گانه یونانیان باستان ورزش وموسیقی وغشه یادو
jan grid
سیستم مختصات مشترک نقشههای مورد استفاده نیروهای سه گانه
phratry
درتاریخ یونان واحد قومیت یکی از تقسیمات سه گانه قبیله
night dress
جامه خواب پیراهن خواب خواب جامه
menu display
روش محاورهای ارتباط باسیستم کامپیوتری از طریق سوال و جواب یا انتخابهای چند گانه
costumes
جامه ها
vesture
جامه
costume
جامه
toggery
جامه
outwall
جامه
overclothes
جامه رو
swallow tail coat
جامه شب
monkhood dress
جامه
togs
جامه
weeds
جامه
thing
جامه
habits
جامه
transvestites
زن جامه
suited
جامه
habit
جامه
suits
جامه
raiment
جامه
tog
جامه
garments
جامه
garment
جامه
apparel
جامه
rigs
جامه
rigged
جامه
livery
جامه
suit
جامه
liveries
جامه
rig
جامه
transvestite
زن جامه
costumes
جامه
costume
جامه
suit case
جامه دان
neckline
یقهی جامه
garment
جامه رو رخت
wooled
جامه پشمی
women's dres
جامه زنان
nether garment
زیر جامه
necklines
یقهی جامه
clothes
جامه لباس
purple
جامه ارغوانی
suit
جامه
[کت و شلوار]
to
[get]
dress
[ed]
جامه پوشیدن
luggage
جامه دان
to habit
جامه پوشاندن
knock about clothes
جامه کار
smalls
جامه بچگانه
gold
جامه زری
samite
جامه زربفت
garb
جامه پوشانیدن به
scarlet
سرخ جامه
to wear mourning
جامه ماتم
print dress
جامه چیت
proper dress
جامه شایسته
proper dress
جامه زیبا
habits
:جامه پوشیدن
oil coat
جامه مشمعی
golds
جامه زری
night clothes
جامه خواب
garments
جامه رو رخت
undies
زیر جامه
night gown
خواب جامه
night suit
جامه خواب
small cloths
جامه بچگانه
habit
:جامه پوشیدن
the outward man
جامه یا تن ادمی
sadly dressed
جامه غم پوشیده
cilice
جامه مویی
furs
جامه خزدار
tog
جامه پوشاندن
fur
جامه خزدار
gears
الات جامه
fatigue dress
جامه بیگاری
undressing
جامه معمولی
evite
زن کم جامه پوش
weeds
جامه بوگی
undress
جامه معمولی
kimonos
جامه ژاپنی
bed clothes
جامه خواب
caddice
جامه ژنده
dishabille
جامه خانگی
caddis
جامه ژنده
disfrock
جامه از تن در اوردن
change of clothes
جامه واگردان
undresses
جامه معمولی
valise
جامه دان
portmanteaux
جامه دان
hosiery
جامه کش باف
portmanteaus
جامه دان
incognita
با جامه مبدل
kimono
جامه ژاپنی
portmanteau
جامه دان
valises
جامه دان
gear
الات جامه
habiliments
جامه ویژه
he wears a new suit to day
امروز جامه
linen
جامه زبر
geared
الات جامه
put inpractice
جامه عمل پوشاندن
to garb oneself in silk
جامه ابریشمی پوشیدن
clobbers
جامه وصله کردن
to clothe oneself
جامه برتن کردن
tights
جامه چسبان وخفت
clobbering
جامه وصله کردن
wool
جامه پشمی نخ پشم
trousseaus
جامه یا رخت عروس
clobbered
جامه وصله کردن
put into effect
جامه عمل پوشاندن
clobber
جامه وصله کردن
carry into effect
جامه عمل پوشاندن
make something happen
جامه عمل پوشاندن
to rustle in silks
جامه ابریشمی پوشیدن
kilts
جامه چین دار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com