Dictiornary-Farsi | جامه شایسته | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (9 milliseconds)

English	Persian
proper dress	جامه شایسته


Search result with all words

pontifically	چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
Other Matches

dress guard	اسبابی که دردوچرخه جامه را ازاسیب چرخ نگه میدارد جامه پناه
real <adj.>	شایسته
proper	شایسته
appropriate [for an occasion] <adj.>	شایسته
good	شایسته
worthier	شایسته
functional <adj.>	شایسته
practicable <adj.>	شایسته
practical <adj.>	شایسته
purpose-built <adj.>	شایسته
fittest	شایسته
purposeful <adj.>	شایسته
fits	شایسته
purposive <adj.>	شایسته
worthiest	شایسته
worthy	شایسته
true <adj.>	شایسته
proper <adj.>	شایسته
qualified	شایسته
exact <adj.>	شایسته
correct <adj.>	شایسته
accurate [correct] <adj.>	شایسته
inept	نا شایسته
pertinent	شایسته
apropos	شایسته
qua	شایسته
seemly	شایسته
competent	شایسته
fit	شایسته
utilitarian [useful] <adj.>	شایسته
meritorious	شایسته
useful <adj.>	شایسته
meets	شایسته
convenient <adj.>	شایسته
meet	شایسته
suitable <adj.>	شایسته
christianlike	شایسته مسیحیت
in due form	بطرز شایسته
courtly	شایسته دربار
conditioning	شایسته سازی
meet for a man	شایسته است که
meetly	بطور شایسته
meritorious	شایسته ترین
quoteworthy	شایسته ذکر
eligible	شایسته انتخاب
worthful	شایسته مستحق
winnable	شایسته پیروزی
ought not	شایسته نیست
worshipful	شایسته احترام
courtlier	شایسته دربار
courtliest	شایسته دربار
the ticket	کار شایسته
beseem	شایسته بودن
as it deserves	بطور شایسته
by fits and starts	شایسته لایق
befitting	درخور شایسته
derisible	شایسته ریشخند
devisable	شایسته اندیشه
behove	شایسته بودن
suitable	شایسته فراخور
devisable	شایسته تامل
intrinsic	مرتب شایسته
fitly	بطور شایسته
ogr	شایسته غول
to be proper for	شایسته بودن
behoove	شایسته بودن
pensionable	شایسته بازنشستگی
duly <adv.>	بطور شایسته
discreditable	شایسته بی اعتباری
companionable	شایسته رفاقت
rightly <adv.>	بطور شایسته
properly	بطور شایسته
rightfully <adv.>	بطور شایسته
properly <adv.>	بطور شایسته
fittest	لایق شایسته
becoming	شایسته درخور
apt	مناسب شایسته
adequate	شایسته بودن
fits	لایق شایسته
fit	لایق شایسته
justly <adv.>	بطور شایسته
aright <adv.>	بطور شایسته
correctly <adv.>	بطور شایسته
ineligible	نا شایسته برای انتخاب
suitably	بطور مناسب یا شایسته
it does not befit me to	شایسته من نیست که مرانشاید که
worthy to become a king	شایسته شاه شدن
nameable	شایسته نام بردن
fit to work	شایسته یاقابل کارکردن
best	شایسته ترین پیشترین
humance	انسانی شایسته بشریت
worthily	بطور شایسته و در خور
qualified for work	شایسته یاقابل کارکردن
righting	شایسته خوب ذیحق
workmanlike	شایسته کارگر خوب
gentlemanlike	شایسته مرد نجیب
competent	شایسته دارای سر رشته
oughtn't	نبایستی شایسته نیست
servile	شایسته نوکران چاپلوس
right	شایسته خوب ذیحق
workmanly	شایسته کارگر خوب
righted	شایسته خوب ذیحق
sufficient	شایسته صلاحیت دار
night dress	جامه خواب پیراهن خواب خواب جامه
gentlewomanlike	شایسته بانوان نجیب ومحترم
hellishness	خویی که شایسته دوزخ باشد
condition	شرط نمودن شایسته کردن
quotable	شایسته نقل قول کردن
he is unworthy of his position	شایسته مقام خود نیست
to put out of court	شایسته مطرح کردن ندانستن
merit	شایسته بودن استحقاق داشتن
merited	شایسته بودن استحقاق داشتن
meriting	شایسته بودن استحقاق داشتن
merits	شایسته بودن استحقاق داشتن
palmary	شایسته ستایش و تقدیر برجسته
give someone their due <idiom>	دادن اعتبار به شخص شایسته
disqualifying	سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
disqualify	سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
disqualified	سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
affimable	شایسته انکه بطورقطع گفته شود
disqualifies	سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
constructive school credit	بورس تحصیلی برای پرسنل شایسته نظامی
The ceremony concluded with the recital of an apropos poem.	مراسم با تلاوت شعر شایسته به پایان رسید.
it was beneath my notice	شایسته اینکه اعتنایی بان کنم نبود
adorably	چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
picturesquely	چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
thing	جامه
monkhood dress	جامه
suit	جامه
garment	جامه
garments	جامه
habit	جامه
habits	جامه
suits	جامه
outwall	جامه
overclothes	جامه رو
toggery	جامه
suited	جامه
vesture	جامه
swallow tail coat	جامه شب
liveries	جامه
rigs	جامه
costume	جامه
weeds	جامه
raiment	جامه
togs	جامه
apparel	جامه
transvestites	زن جامه
transvestite	زن جامه
tog	جامه
costumes	جامه ها
rigged	جامه
costumes	جامه
livery	جامه
rig	جامه
costume	جامه
head-hunting <idiom>	جستجو کردن برای یافتن شخصی شایسته ولایق
academically	چنانچه شایسته انجمن دانش یا فرهنگستانی باشد ادیبانه
portmanteaux	جامه دان
incognita	با جامه مبدل
nether garment	زیر جامه
portmanteaus	جامه دان
to habit	جامه پوشاندن
knock about clothes	جامه کار
neckline	یقهی جامه
necklines	یقهی جامه
gold	جامه زری
luggage	جامه دان
undressing	جامه معمولی
portmanteau	جامه دان
furs	جامه خزدار
scarlet	سرخ جامه
fur	جامه خزدار
night clothes	جامه خواب
undies	زیر جامه
sadly dressed	جامه غم پوشیده
samite	جامه زربفت
to wear mourning	جامه ماتم
small cloths	جامه بچگانه
smalls	جامه بچگانه
suit case	جامه دان
the outward man	جامه یا تن ادمی
proper dress	جامه زیبا
print dress	جامه چیت
valise	جامه دان
undress	جامه معمولی
night gown	خواب جامه
night suit	جامه خواب
oil coat	جامه مشمعی
wooled	جامه پشمی
women's dres	جامه زنان
golds	جامه زری
undresses	جامه معمولی
geared	الات جامه
garb	جامه پوشانیدن به
disfrock	جامه از تن در اوردن
kimonos	جامه ژاپنی
dishabille	جامه خانگی
gears	الات جامه
habits	:جامه پوشیدن