Dictiornary-Farsi | جامه معمولی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (10 milliseconds)

English	Persian
undress	جامه معمولی
undresses	جامه معمولی
undressing	جامه معمولی


Search result with all words

mufti	جامه معمولی برتن کسی که حق داردجامه رسمی بپوشد
Other Matches

dress guard	اسبابی که دردوچرخه جامه را ازاسیب چرخ نگه میدارد جامه پناه
night dress	جامه خواب پیراهن خواب خواب جامه
routines	معمولی
usu	معمولی
light water	اب معمولی
routinely	معمولی
routine	معمولی
standards	معمولی
standard	معمولی
ordinary	معمولی
open cheque	چک معمولی
conventional	معمولی
run-of-the-mill <idiom>	معمولی
longhand	خط معمولی
received	معمولی
ferial	معمولی
normal	معمولی
copybook	معمولی
wonted	معمولی
faceless	معمولی
standard brick	اجر معمولی
ornery	عادی معمولی
the a merchant	سوداگر معمولی
piper nigrum	فلفل معمولی
plain concrete	بتن معمولی
standard bar	میله معمولی
ranko	سرباز معمولی
rock brake	بسفایج معمولی
street virus	ویروس معمولی
rudas	پست معمولی
standard trench	سنگر معمولی
standard gauge	اندازه معمولی
single precision	با دقت معمولی
normal	عادی معمولی
man in the street	فرد معمولی
standard motor	موتور معمولی
procedure message	پیام معمولی
standard	طبیعی یا معمولی
commonplace	معمولی مبتذل
banal	مبتذل معمولی
medium lampholder	سرپیچ معمولی
mass concrete	بتن معمولی
unselected clay	خاک رس معمولی
ap seogi	ایستادن معمولی
hepatica	غافث معمولی
civil time	ساعت معمولی
common link	حلقه معمولی
common whipping	بست معمولی
general cargo	کالای معمولی
ethanol	الکل معمولی
ambient	پس زمینه معمولی
wrought iron	اهن معمولی
ornary	عادی معمولی
standards	طبیعی یا معمولی
ordinary share	سهام معمولی
ordinary clay	خاک رس معمولی
ordinal type	نوع معمولی
workaday	معمولی عادی
normal interval	فاصله معمولی صف
onery	عادی معمولی
normal permeability	نفوذپذیری معمولی
normal good	کالای معمولی
nonstandard	غیر معمولی
ethyl alcohol	الکل معمولی
everyday	معمولی مبتذل
complementing	تعارفات معمولی
mulberry	توت معمولی
common	معمولی متعارفی
commoners	معمولی متعارفی
commonest	معمولی متعارفی
general	کلی معمولی
generals	کلی معمولی
generals	معمولی و نه مخصوص
charge hand	کارگر معمولی
typical <adj.>	بافت معمولی
meaner	پست معمولی
complemented	تعارفات معمولی
meanest	پست معمولی
complement	تعارفات معمولی
American bond	آجرچینی معمولی
irregular	غیر معمولی
mulberries	توت معمولی
complements	تعارفات معمولی
white mulatto	توت معمولی
mean	پست معمولی
general	معمولی و نه مخصوص
garment	جامه
transvestites	زن جامه
outwall	جامه
transvestite	زن جامه
tog	جامه
thing	جامه
apparel	جامه
costume	جامه
costumes	جامه
costume	جامه
weeds	جامه
habits	جامه
habit	جامه
togs	جامه
monkhood dress	جامه
suits	جامه
liveries	جامه
livery	جامه
rigs	جامه
rigged	جامه
rig	جامه
suited	جامه
garments	جامه
suit	جامه
raiment	جامه
swallow tail coat	جامه شب
vesture	جامه
overclothes	جامه رو
costumes	جامه ها
toggery	جامه
common stock	سهام معمولی شرکت
fencing measure	فاصله معمولی دو شمشیرباز
walks	گام معمولی اسب
conventional forces	نیروهای رزمی معمولی
conventional milling machine	دستگاه فرز معمولی
milkwort	پلی گالای معمولی
combination grasp	گرفتن معمولی و برعکس
meadow mushroom	قارچ خوراکی معمولی
undersized	کوچکتر ازاندازه معمولی
martlet	پرستوی معمولی اروپایی
walk	گام معمولی اسب
admedium lampholder	سرپیچ بزرگتر از معمولی
light hydrogen	هیدروژن سبک یا معمولی
well-worn	پیش پا افتاده معمولی
joiner door	درب معمولی ناو
l antenna	انتن معمولی رادیو
well worn	پیش پا افتاده معمولی
inverted l antenna	انتن معمولی رادیو
head cold	سرماخوردگی معمولی زکام
walked	گام معمولی اسب
normal charge	خرج معمولی توپ
in normal situations on public roads	در ترافیک معمولی خیابان
outre	خارج از حدود معمولی
routes	راه جریان معمولی
route	راه جریان معمولی
week day	روز معمولی هفته
chamomile	بابونه معمولی یامعطر
bracket	حالت معمولی کروشه
standard size whole brick	اجر فشاری معمولی
standard lamp holder	سرپیچ معمولی لامپ
regular weave [plain]	بافت معمولی و ساده
conventional	جنگ افزارهای معمولی
stake driver	بوتیمار معمولی امریکایی
normal magnetization curve	خم مغناطیس پذیری معمولی
ordinary grasp	گرفتن میله معمولی
standard rain gage	باران سنج معمولی
normal sulphation of battery	سولفاتی شدن معمولی
stand	سطح معمولی اب دریا
night gown	خواب جامه
wooled	جامه پشمی
neckline	یقهی جامه
incognita	با جامه مبدل
women's dres	جامه زنان
he wears a new suit to day	امروز جامه
undies	زیر جامه
habiliments	جامه ویژه
luggage	جامه دان
suit case	جامه دان
the outward man	جامه یا تن ادمی
evite	زن کم جامه پوش
to wear mourning	جامه ماتم
fatigue dress	جامه بیگاری
necklines	یقهی جامه
smalls	جامه بچگانه
to [get] dress [ed]	جامه پوشیدن
suit	جامه [کت و شلوار]
nether garment	زیر جامه
night clothes	جامه خواب
sadly dressed	جامه غم پوشیده
oil coat	جامه مشمعی
print dress	جامه چیت
proper dress	جامه شایسته
knock about clothes	جامه کار
small cloths	جامه بچگانه
samite	جامه زربفت
to habit	جامه پوشاندن
proper dress	جامه زیبا
night suit	جامه خواب
disfrock	جامه از تن در اوردن
gears	الات جامه
garb	جامه پوشانیدن به
habits	:جامه پوشیدن
garments	جامه رو رخت
garment	جامه رو رخت
golds	جامه زری
bed clothes	جامه خواب
fur	جامه خزدار
furs	جامه خزدار
purple	جامه ارغوانی
scarlet	سرخ جامه
habit	:جامه پوشیدن
caddice	جامه ژنده
cilice	جامه مویی
caddis	جامه ژنده