Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
jeroboam
جام شراب بزرگ
Other Matches
winey
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winery
کارخانه شراب سازی موسسه شراب کشی
vinosity
حالت و خصوصیات شراب معتادبه شراب
wineglass
لیوان شراب پیمانه شراب
My grandparents are six feet under.
<idiom>
پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania
مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
museum piece
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
big game
صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
macropterous
دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
fossil
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
grandam
مادر بزرگ ننه بزرگ
grandparent
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparents
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large
چندان بزرگ بقدری بزرگ
cray
نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
bacchus
شراب
wines
شراب
viniferous
شراب زا
wine
شراب
the juice of the grape
شراب
decant
ریختن شراب
fortified wines
شراب قوی
wine cellar
انبار شراب
decanting
ریختن شراب
decants
ریختن شراب
wino
معتاد به شراب
pottle
رطل شراب
decanted
ریختن شراب
fortified wine
شراب قوی
wineskin
مشک شراب
winegrower
شراب ساز
filtrate
شراب ناب
grail
جام شراب
grcen wine
شراب تازه
grcen wine
شراب نارس
guzzler
شراب خور
it is a racy wine
شراب رادارد
riesling
شراب سفید
oenomel
شراب عسلی
oenologist
شراب شناس
wines
شراب نوشیدن
enology
شراب شناسی
ustulation
سوزاندن شراب
wineglass
جام شراب
winebibber
شراب خور
wine maker
شراب ریز
wine cellar
شراب دخمه
viticulturist
شراب ساز
vinal
بشکل شراب
vinous flavour
طعم شراب
viniferous
دارای شراب
viniculture
شراب سازی
vermt
شراب افسنطین
wine
شراب نوشیدن
cider
شراب سیب
binges
شراب خواری
cochineal
قرمز شراب کش
binge
شراب خواری
rhenish wine
شراب اسمانی
vintner
عمده فروش شراب
loading
امیختن موادخارجی به شراب
fortified wine
شراب تقویت شده
gladstone
نوعی شراب ارزان
fiasco
ناکامی بطری شراب
fortified wines
شراب تقویت شده
straw wine
شراب شیرین کشمش
chianti
نوعی شراب قرمز
chablis
نوعی شراب سفید
vermouth
شراب شیرین افسنطین
claret
نوعی شراب قرمز
wineshop
مغازه شراب فروشی
winepress
خمره شراب سازی
vinic
مربوط به شراب یا الکل
vintnery
عمده فروشی شراب
vinifacteur
اسباب شراب سازی
viniculture
پرورش انگور شراب
enology
مبحث شراب شناسی
cellar
جای شراب انداختن
frutex
شراب شربت الکلی
cellars
جای شراب انداختن
wineglasful
گیلاس شراب خوری
vintners
عمده فروش شراب
gill
پیمانهای برای شراب
scuppernong
شراب انگور مشک
maderia
شراب محصول مادریا
goblets
گیلاس شراب تکه
bacchus
رب النوع شراب و باده
argol
دردشراب .ته نشین شراب
goblet
گیلاس شراب تکه
fiascos
ناکامی بطری شراب
vermouths
شراب شیرین افسنطین
goblet
گیلاس شراب
[در مراسم]
malmsey
شراب شیرین قبرس
chalice
گیلاس شراب
[در مراسم]
clarets
نوعی شراب قرمز
port
شراب شیرین بارگیری کردن
vinometer
الت سنجش الکل شراب
altar of credence
[جایگاه نان و شراب مقدس]
gourmets
خبره خوراک شراب شناس
gourmet
خبره خوراک شراب شناس
amontillado
نوعی شراب تلخ و سفیداسپانیایی
to lay down wine
شراب را انبار کردن یا جادادن
buret
تنگ مخصوص شراب مقدس
libations
نوشابه پاشی نوشیدن شراب
libation
تقدیم شراب به حضور خدایان
libation
نوشابه پاشی نوشیدن شراب
sherries
شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
libations
تقدیم شراب به حضور خدایان
crust of wine
جرم شراب در روی شیشه
sacks
شراب سفید پرالکل وتلخ
sacked
شراب سفید پرالکل وتلخ
sack
شراب سفید پرالکل وتلخ
sherris
شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
buretto
تنگ مخصوص شراب مقدس
sherry
شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
tartarous
دردی شکل مشتق از درده شراب
wine cooler
هرنوع وسیله یا مخزن سردکننده شراب
birl
شراب نوشیدن وجام را بدیگری دادن
tent
اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
rhenish
شراب المانی rhein وابسته به رودخانه
punch
مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
punched
مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
dionysus
>دیونسیوس <خدای شراب و میگساری وزراعت
wine taster
جام شراب مخصوص نمونه گیری
punches
مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
tents
اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
nectar
شراب لذیذ خدایان یونان شهد
lord's table
میز مخصوص شراب ونان وعشای ربانی
vinous eloquence
فصاحتی که در اثر خوردن شراب پیدا میشود
daiquiri
مشروب مخلوط از شراب واب پرتقال و شکر
wine taster
کسیکه شراب را بوسیله چشیدن ازمایش میکند
tasters
کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
taster
کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
bacchic ornament
[وابسته به باکوس خدای میگساری و شراب در روم]
canary
رنگ زرد روشن شراب محصول جزایر کاناری
canaries
رنگ زرد روشن شراب محصول جزایر کاناری
When drink enters, wisdom departs.
<proverb>
آنگه که شراب از در درآمد ,هوش و عقل و اختیار از کف برفت .
viticulture
صنعت شرابسازی زراعت انگور برای تهبیه شراب
tokay
انگور سفید یا ارغوانی بیضی شراب شیرین مجارستان
The milk
[the wine]
has already turned
[gone off]
.
شیر
[شراب]
پیش از این بریده شده است.
wine palm
هرنوع نخلی که ازمیوه ان برای شراب کشی استفاده میشود
Charbughra
چایی دارویست که با زنجفیل و هل درست شده و در آن شکر، شراب، تریاک و حشیش نیز به کار میرود.
to transubstantiate
تغییر دادن ماده
[نان و شراب مربوط به عشاربانی]
به بدن و خون عیسی مسیح
[دین]
wine does not a with me
شراب بمن نمیسازد باده بمن سازگار نیست
wine seller
میفروش باده فروش شراب فروش خمار
gravest
بزرگ
mightier
بزرگ
mightiest
بزرگ
mighty
بزرگ
macrocephalic
بزرگ سر
biggest
بزرگ
macro
بزرگ
smaller
بزرگ نه
long ton
تن بزرگ
of a large size
بزرگ
graves
بزرگ
grave
بزرگ
magacephalic
بزرگ سر
majestic
بزرگ
greatest
بزرگ
great-
بزرگ
dignified
بزرگ
adult
بزرگ
adults
بزرگ
eminent
بزرگ
great
بزرگ
majuscule
بزرگ
majuscular
بزرگ
canis major
سگ بزرگ
large sized a
بزرگ
large sized
بزرگ
smallest
بزرگ نه
considerably large
بس بزرگ
gate
در بزرگ
voluminous
بزرگ
big
بزرگ
gates
در بزرگ
bigger
بزرگ
extensive
بزرگ
doyenne
زن بزرگ
canis majoris
سگ بزرگ
egregious
بزرگ
king size
بزرگ
small
بزرگ نه
bandog
سگ بزرگ
immane
بزرگ
decuman
بزرگ
full bottomed
بزرگ
hugeous
بزرگ
doyennes
زن بزرگ
jumbo
بزرگ
swith
بزرگ
swingeing
بزرگ
propylon
در بزرگ
large
بزرگ
vasty
بزرگ
extras
بزرگ
extra-
بزرگ
extra
بزرگ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com