English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
mazer جام مشروب خوری چوبی بزرگ
Other Matches
treenail میخ بزرگ چوبی با میخ چوبی یا گوه بهم کوبیدن
trenail میخ بزرگ چوبی با میخ چوبی یا گوه بهم کوبیدن
bum ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
bummed ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
bumming ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
bums ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
crates صندوق بزرگ چوبی
crate صندوق بزرگ چوبی
kiching piece میخ چوبی بزرگ
nogg میخ بزرگ چوبی
baulk [هر قطعه بزرگ مربعی شکل چوبی]
balk [هر قطعه بزرگ مربعی شکل چوبی]
nog میخ بزرگ چوبی زرده تخم مرغ که بامشروب مخلوط شده باشد
gullibility گول خوری فریب خوری
spinning wheel چرخ ریسندگی [این وسیله از یک چرخ چوبی شکل بزرگ و چند قطعه چوب بوجود آمده و توسط دست یا پا به حرکت در می آید.]
liquors مشروب خوردن یاخوراندن مشروب
liquor مشروب خوردن یاخوراندن مشروب
ninepins یکجور بازی با نه میله چوبی که انهارابا گوی چوبی می خوابانند
stake ستون چوبی یا سنگی تزئینی میخ چوبی
stakes ستون چوبی یا سنگی تزئینی میخ چوبی
staked ستون چوبی یا سنگی تزئینی میخ چوبی
naggin سطل چوبی لیوان چوبی
noggins سطل چوبی لیوان چوبی
noggin سطل چوبی لیوان چوبی
croquet بازی غیررسمی روی چمن با چوبی شبیه چوب چوگان و گویهای چوبی و 9 دروازه فلزی و 2 میله بصورت دور کردن گوی حریف با ضربه بوسیله تماس با گوی خود
gavel [چکش چوبی قضات] چکش چوبی حراج کنندگان یاروسای انجمن ها چکش حراجی
My grandparents are six feet under. <idiom> پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
fossil آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
macropterous دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
museum piece آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
big game صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
voraciousness پر خوری
gastronomy پر خوری
geophagism گل خوری
gut احشاء پر خوری
guts احشاء پر خوری
weldability جوش خوری
swirls چرخ خوری
fidgets لول خوری
drinking was his ruin نوشابه خوری
fidgeting لول خوری
soakage خیس خوری
fidget لول خوری
fidgeted لول خوری
milk jug شیر خوری
eleemosynary صدقه خوری
geophagy خاک خوری
geophagism خاک خوری
ichthyophagy ماهی خوری
fruitarianism میوه خوری
flunkeyism جیفه خوری
swirl چرخ خوری
lap n بازبان خوری
swirled چرخ خوری
malleation چکش خوری
swirling چرخ خوری
weldabikity جوش خوری
gutting احشاء پر خوری
gorged پر خوری کردن
slop اشغال خوری
slopped اشغال خوری
gorges پر خوری کردن
slopping اشغال خوری
gorging پر خوری کردن
porringer کاسه اش خوری
gorge پر خوری کردن
so large چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandam مادر بزرگ ننه بزرگ
grandparents پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparent پدر بزرگ یا مادر بزرگ
sauce-boat فرف چاشنی خوری
dining room اطاق ناهار خوری
sauce boat فزف سوس خوری
sauce boat فرف چاشنی خوری
sauce-boat فزف سوس خوری
sauce-boats فرف چاشنی خوری
geophagy گل خوری زمین خواری
tepoy میز چای خوری
sauce-boats فزف سوس خوری
dining rooms اطاق ناهار خوری
tureen فرف سوپ خوری
broadside messing ناهار خوری گروهی
cafeteria messing ناهار خوری همگانی
glad-rags لباس پلو خوری
demitasse فنجان قهوه خوری
tea spoon قاشق چای خوری
tea services سرویس چای خوری
tea service سرویس چای خوری
tea sets سرویس چای خوری
tea set سرویس چای خوری
wineglasful گیلاس شراب خوری
weatherability قابلیت هوا خوری
tureens فرف سوپ خوری
tureen قدح سوپ خوری
teaspoons قاشق چای خوری
tureens قدح سوپ خوری
table spoon قاشق سوپ خوری
omophagia گوشت خام خوری
teaspoon قاشق چای خوری
refectory سالن ناهار خوری
lucubration دود چراغ خوری
salle a manger اطاق ناهار خوری
malty خو گرفته به ابجو خوری
nephalism پرهیز از نوشابه خوری
refectories سالن ناهار خوری
serviceability بکار خوری بدردخوری
teapoy میز چای خوری
airing هوا خوری بادبان
tea cup فنجان چای خوری
sinecures مفت خوری وولگردی
sinecure مفت خوری وولگردی
teaspoonful بقدر یک قاشق چای خوری
dinette اطاق کوچک ناهار خوری
it a day روزی یک فنجان چای خوری
soaks عمل خیساندن خیس خوری
soak عمل خیساندن خیس خوری
tablespoonsful بقدر یک قاشق سوپ خوری
tablespoonfuls بقدر یک قاشق سوپ خوری
gormand خوش سلیقگی در خوراک پر خوری
teaspoonsful بقدر یک قاشق چای خوری
teaspoonfuls بقدر یک قاشق چای خوری
teabowl فنجان چای خوری بی دسته
to be the anvil or the hammer یا تو سر می زنی یا تو سر می خوری [در زندگی] . [از گوته]
tablespoonful بقدر یک قاشق سوپ خوری
sycophancy مفت خوری کاسه لیسی
tipple مشروب
tippling مشروب
tipples مشروب
tippled مشروب
strunt مشروب
drinks مشروب
beverages مشروب
beverage مشروب
pottle مشروب
drink مشروب
cray نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
tap room جایگاه نوشابه فروشی ونوشابه خوری
stein لیوان دسته دار ابجو خوری
mess hall سالن غذا خوری سرباز خانه
scollop فرف صدف خوری یاصدف پزی
crapulent وابسته به هرزه خوری و زیاده روی
drinker مشروب خور
drinkers مشروب خور
boozing مشروب الکلی
A good stiff ( strong ) alchoholic drink . مشروب پرمایه
snort جرعه مشروب
snorted جرعه مشروب
snorting جرعه مشروب
snorts جرعه مشروب
shots یک گیلاس مشروب
booze مشروب الکلی
boozed مشروب الکلی
purling مشروب مالت
purls مشروب مالت
boozy وابسته به مشروب
booziest وابسته به مشروب
boozier وابسته به مشروب
halazone پودرضدعفونی اب مشروب
boozer مشروب خور
boozers مشروب خور
purled مشروب مالت
boozes مشروب الکلی
shot یک گیلاس مشروب
slumgulion مشروب بی مزه
barkeeper مشروب فروش
birl مشروب خوردن
bootleg مشروب قاچاق
barkeep مشروب فروش
purl مشروب مالت
slug یک جرعه مشروب
slugged یک جرعه مشروب
rummer لیوان مشروب
slugs یک جرعه مشروب
intoxicant مشروب مسکر
liquor مشروب الکلی
hooch مشروب تند
intoxicants مشروب مسکر
liquors مشروب الکلی
high chairs صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
he swore off drinking سوگند خوردکه از نوشابه خوری دست بکشد
high chair صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
rum running حمل مشروب قاچاق
hard drink مشروب قوی و پر الکل
john barleycorn مشروب الکلی خانگی
swizzle مشروب مست کننده
supping شام دادن مشروب
puff مشروب گازدار پفک
puffing مشروب گازدار پفک
puffs مشروب گازدار پفک
sups شام دادن مشروب
supped شام دادن مشروب
sup شام دادن مشروب
nightcap مشروب قبل ازخواب
nightcaps مشروب قبل ازخواب
carousing در مشروب افراط کردن
It melts in the mouth. مثل آب مشروب می خورد
hooch مشروب قاچاقی وپست
stimulants مشروب الکلی انگیزه
stimulant مشروب الکلی انگیزه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com