English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 107 (6 milliseconds)
English Persian
He was sick to death . He was fed up to the back teeth . جانش به لب آمد ( رسید )
Other Matches
to pay against receipt در برابر رسید پرداختن درمقابل رسید دادن
He is in fear of his life. ترس جانش رادارد
She paid for it with her life . بقیمت جانش تمام شد
He carried his life in his hand . جانش را درکف نهاده بود
iam a for his life برای جانش دل واپس هستم
He escaped by the skin of his teeth. بزحمت جانش رانجات داد
when it came to a push رسید
receipt statement رسید
due date سر رسید
maturity سر رسید
quittance رسید
receipts رسید
receipt رسید
warehouse receipt رسید انبار
to fall due سر رسید شدن
to a receipt رسید گرفتن
the post has come پست رسید
summer is in تابستان رسید
scrip رسید موقتی
quittance رسید مفاصا
official receipt رسید رسمی
it crossed my mind بنظرم رسید
world came that خبر رسید که
chitty یادداشت-رسید
It occurred to me. به نظرم رسید.
It came home to me. به نظرم رسید.
It came home to me. به فکرم رسید.
It's over. به پایان رسید.
What time do we arrive? کی خواهیم رسید؟
It crossed my mind. به فکرم رسید.
It crossed my mind. به نظرم رسید.
It occurred to me. به فکرم رسید.
binder رسید بیعانه
debit note رسید بدهکار
voucher قبض رسید
dock receipt رسید لنگرگاه
vouchers قبض رسید
dock warrant رسید لنگرگاه
receipt قبض رسید
certificate of receipt گواهی رسید
matured سر رسید شده
receipts قبض رسید
binders رسید بیعانه
hand receipt رسید دستی
At this point of the conversation. صحبت که به اینجا رسید
air mail receipt رسید پست هوایی
data fright receipt رسید اماری حمل
data freight receipt رسید اماری حمل
railway receipt رسید راه اهن
clean receipt رسید بی قید و شرط
We just received word that . . . هم اکنون اطلاع رسید که …
appropriation receipt رسید سپرده قانونی
acknowledgement اعلام وصول رسید
appropriation receipt رسیدسپرده رسید اعتبار
acknowledgments اعلام وصول رسید
acknowledgements اعلام وصول رسید
it received royal assent به توشیح ملوکانه رسید
At that point [stage] , ... وقتی که موقعش رسید...
receipt دریافت رسید دادن
mate's receipt رسید کاپیتان کشتی
mate's receipt رسید معاون ناخدا
it was signed by his majesty the shah به توشیح همایونی رسید
i am through with my work کارم به پایان رسید
i am in receipt of your letter نامه شما به من رسید
he was overtake by a storm طوفانی باودر رسید
receipt رسید پیام دریافت شد
point of intersection نقطه بهم رسید
the hour has struck موقع بحران رسید
receipts رسید پیام دریافت شد
he thought out a plan فکری بنظرش رسید
dock warrant رسید انبار بارانداز
receipts دریافت رسید دادن
offenders will be punished متخلفین بکیفر خواهند رسید
He arrived in the nick of time . درست به موقع رسید ( سر بزنگاه )
It changed hands a few times before I got it. چند دست گشت تا به من رسید
The train was 10 minutes late. قطار 10 دقیقه دیر رسید
I heard a sound . صدائی به گوشم خورد( رسید )
now and then a guest w come گاه گاهی میهمانی می رسید
The negotiations were successful ( inconclusive ) . مذاکرات به نتیجه رسید ( نرسید )
found shipment کالای بدون بارنامه یا رسید
forwarder's receipt رسید متصدی حمل و نقل
The train came in on time . قطار به موقع رسید ( سروقت )
A solution suddenly proffered itself. ناگهان راه حلی به نظر رسید.
the bill is overdraw سر رسید برات منقضی شده است
the bill will mature to morrow سر رسید پرداخت ان قبض فردا است
The project was terminated as of July 1. پروژه از اول ژولیه به پایان رسید.
bill falls due on تاریخ سر رسید اسناد مدت دار
The ceremony concluded with the recital of an apropos poem. مراسم با تلاوت شعر شایسته به پایان رسید.
deferred liability بدهیی که درسر رسید پرداخت نشده است
Luchily for me the train was late. خوش شانسی آوردم قطار دیر رسید
he muddled through بدون هیچ زرنگی یا مهارت بمقصود خود رسید
process تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
date of grace مدت مجاز برای پرداخت سفته و برات پس از سر رسید
processes تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
to bite the bullet <idiom> باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت تا بتوان به مقصد اصلی رسید
clearing a bill محاسبه سر رسید برات پرداخت مبلغ برات و تصفیه حساب مربوط به ان
It wI'll eventually pay off. با لاخره نتیجه خواهد رسید (نتیجه می دهد )
freiht all kinds رسید اماری حمل انواع هزینه حمل
privacy act of قانونی که در کنگره آمریکا برای منظم کردن ذخیره داده در پایگاه های داده آژانس فدرالی به تصویب رسید
loops تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
statute of fraud قوانین ضد کلاهبرداری قوانینی که در سال 7761میلادی در زمان چارلزیازدهم در انگلستان به تصویب رسید و هدف اصلی ان جلوگیری از گواهی دروغ و پیمان شکنی و استفاده نامشروع از عدم حضور ذهن گواهان در محکمه بود
he inherited a large fortune دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
wilco پیام را اجرامی کنم پیام رسید اجرا می کنم
dock receipt قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com