English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 148 (8 milliseconds)
English Persian
I am fed up to the back teeth . I cant stomack it any more. جانم به لبم رسیده
Other Matches
my good soul جانم
my love جانم
mavournin جانم
mavourneen جانم
hey for جانم به
chuck عزیزم جانم
She drove me round the edge of water . جانم را به لب آورد
chucked عزیزم جانم
chucks عزیزم جانم
tantivy جانم باشی بتاخت
My darling (sweatheart, dear ,pet). جانم ( عزیزم ؟عزیز جان )
He threatened to thrash the life out of me . تهدیدم کردکه آنقدر کتکم خواهد زد تا جانم دربیاید
ripest رسیده
consummating رسیده
consummates رسیده
consummated رسیده
consummate رسیده
mellow رسیده
mellowed رسیده
mellowing رسیده
mellows رسیده
riper رسیده
ripe رسیده
headed رسیده
floor length رسیده بکف
maturation رسیده شدن
knee high بزانو رسیده
import کالای رسیده
imported کالای رسیده
importing کالای رسیده
jack in office رسیده است
culminant باوج رسیده
full بالغ رسیده
overripe بسیار رسیده
ripely بطور رسیده
new come تازه رسیده
Inc به ثبت رسیده
in wards کالای رسیده
full-fledged بالغ رسیده
full fledged بالغ رسیده
climactic باوج رسیده
new arrived تازه رسیده
approved به تایید رسیده
approvingly به تایید رسیده
overdue موعد رسیده
fullest بالغ رسیده
over ripe زیاد رسیده
authorized <adj.> <past-p.> به تایید رسیده
in- :رسیده امده
in :رسیده امده
agreed <adj.> <past-p.> به تایید رسیده
allowed <adj.> <past-p.> به تایید رسیده
It's time وقتش رسیده که
approved <adj.> <past-p.> به تایید رسیده
authorised [British] <adj.> <past-p.> به تایید رسیده
passed <adj.> <past-p.> به تایید رسیده
letterboxes جعبهی نامههای رسیده
inwards واردات کالای رسیده
intersection point نقطه بهم رسیده
elvis has left the building <idiom> [نمایش به اتمام رسیده]
on end <idiom> بنظر به پایان رسیده
Did it ever occur to you that … تا کنون بفکرت رسیده که ...
saturant بحد اشباع رسیده
jumped-up تازه به دوران رسیده
letterbox جعبهی نامههای رسیده
indent سفارش رسیده از خارج
evaluation ارزیابی اخبار رسیده
evaluations ارزیابی اخبار رسیده
aggrieved محنت رسیده مغموم
grown رسیده جوانه زده
parvenu تازه بدوران رسیده
parvenus تازه بدوران رسیده
nouveau riche تازه بدوران رسیده
nouveau-riche تازه بدوران رسیده
ripened رسیده کردن یاشدن
ripens رسیده کردن یاشدن
indenting سفارش رسیده از خارج
indents سفارش رسیده از خارج
bequest ارثی که بنابوصیت رسیده
bequests ارثی که بنابوصیت رسیده
confirmation تایید ازاطلاعات رسیده
pensionable وقت بازنشستگی رسیده
ripen رسیده کردن یاشدن
ripening رسیده کردن یاشدن
nouveaux-riches تازه بدوران رسیده
raised to the purple بپایه مترانی رسیده
antemortem مرگ زود رسیده
i am nat my last shifts کارد به استخوانم رسیده است
it was at its height به منتهای درجه رسیده بود
he has been put to his trumps کاردبه استخوانش رسیده است
paprika میوه رسیده فلفل قرمز
he is up a gum tree کاردبه استخوانش رسیده است
perfect کاملا رسیده تکمیل کردن
perfected کاملا رسیده تکمیل کردن
it is time i was going وقت رفتن من رسیده است
it is high time to go وقت رفتن رسیده است
the story is at an end استان به پایان رسیده است
patentee ذینفع اختراع به ثبت رسیده
feed water اب رسیده به دیگ بخار ناو
syngraph تنظیم کنندگان رسیده باشد
paprica میوه رسیده فلفل قرمز
if i had brains <idiom> اگر عقلم رسیده بود
perfects کاملا رسیده تکمیل کردن
perfecting کاملا رسیده تکمیل کردن
the bill of has come to mature وعده پرداخت برات رسیده است
Has a letter arrived for me? آیا برای من نامه ای رسیده است؟
haricot دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
heirloom دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
haricots دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
heirlooms دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
upstarts تازه بدوران رسیده ادم متکبر
upstart تازه بدوران رسیده ادم متکبر
irreducibility حالت چیزیکه به کمینه رسیده و از ان دیگرکمترنمیشود
the bill has come to maturity وعده پرداخت برات رسیده است
I have just received your letter. کاغذت تازه به دستم رسیده است
backtell ابلاغ دستورات رسیده از رده بالا
embryonic membrane ساختمانی که ازتخم رسیده مشتق میشود
things have come to a pretty pass کار بجای باریک رسیده است
young people دخترها و پسرهایی که بسن ازدواج رسیده اند
semifinalist کسیکه بمرحله مسابقات نیمه نهایی رسیده
demand frequency نواخت تکرار درخواستها تعداد درخواستهای رسیده
centralized items اقلامی که دستور کنترل توزیع تمرکزی ان رسیده
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you ! خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
ground waves امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
priming استر کاری چیدن برگ رسیده تنباکو
It's time to prepare the meal. وقتش رسیده است که غذا را آماده کنیم.
Now it is about time to head home! الان وقتش رسیده به خانه برویم [بروم] !
carpetbaggers تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
carpetbagger تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
aposteriori از معلول بعلت رسیده از مخلوق بخالق پی برده استنتاجی
brie پنیر نرمی که بوسیله کفک رسیده شده باشد
dowager بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
dowagers بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
dowager بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
nonagium عشر ماترک متوفی که به کشیش کلیسای محل می رسیده است
dowagers بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
exponents شمارهای که توانی که عدد پایه به آن توان رسیده است بیان میکند
exponent شمارهای که توانی که عدد پایه به آن توان رسیده است بیان میکند
end نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
ended نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
ends نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
hot valve clearance فاصله کوچک بین ساقه سوپاپ و اسبک هنگامی که تمام قطعات موتور بدمای کاری رسیده اند
things have come to a pretty کاربجای باریک رسیده است کارو بار خراب است
interpretation تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
interpretations تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
chocked nozzle خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
registered capital سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com