English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
chimera جانوری که سرشیر وبدن ببرودم مار داشته است
chimeras جانوری که سرشیر وبدن ببرودم مار داشته است
chimaera جانوری که سرشیر وبدن ببرودم مار داشته است
Other Matches
harpies جانوری که تن ورخسار زن وبال وچنگال مرغ را داشته
harpy جانوری که تن ورخسار زن وبال وچنگال مرغ را داشته
One day I want to have a horse of my very own. روزی من می خواهم یک اسب داشته باشم که شخصا به من تعلق داشته باشد.
delta clock که خطا داشته یا در حلقه بی انتها قرار گرفته و یاوضعیت اشتباه داشته
creaming سرشیر
butterfat سرشیر
top milk سرشیر
creamed سرشیر
creams سرشیر
cream سرشیر
creaming هر چیزی شبیه سرشیر
cream هر چیزی شبیه سرشیر
creamed هر چیزی شبیه سرشیر
creams هر چیزی شبیه سرشیر
cream کرم، خامه، سرشیر
cream کرم رنگ سرشیر بستن
creaming کرم رنگ سرشیر بستن
creamed کرم رنگ سرشیر بستن
creams کرم رنگ سرشیر بستن
creaturely جانوری
ethology رفتارشناسی جانوری
endozoic درون جانوری
animals حیوانی جانوری
animal حیوانی جانوری
zoogeography جغرافیای جانوری
web spinner جانوری که تارمی تند
litters نوزادانی که جانوری در یک وهله میزاید
littering نوزادانی که جانوری در یک وهله میزاید
littered نوزادانی که جانوری در یک وهله میزاید
yahoo جانوری که درقالب انسانی باشد
litter نوزادانی که جانوری در یک وهله میزاید
man-eater جانوری که انسان را میخورد ادمخوار
man eater جانوری که انسان را میخورد ادمخوار
man-eaters جانوری که انسان را میخورد ادمخوار
cannibal جانوری که همجنس خود را میخورد
cannibals جانوری که همجنس خود را میخورد
arachnid جانوری از راستهء بند پایان
wooler جانوری که بخاطر پشمش پرورش مییابد
koala کوالا جانوری استرالیایی از خانواده خرسها.
koalas کوالا جانوری استرالیایی از خانواده خرسها.
skim سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
animalism نفس پرستی اعتقاد باین که انسان جانوری بیش نیست
minotaur جانوری که نیمی از بدنش گاو ونیم دیگرش انسان بودن
an ovoviviparous animal جانوری که دردرون شکم تخم می گذاردوبچه خودرادرهمانجا ازتخم بیرون می اورد
cetacean وابسته به خانواده بال جانوری که ازخانواده بال باشد
totems روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
totem روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
winterer زمستان جانوری که زمستان را بسرمیبرد
keep your peck up دل داشته باشد
kept نگاه داشته
in prospective انتظار داشته
in prospect انتظار داشته
worksheet ی داشته باشد
hydroxide داشته باشد
you bet یقین داشته باش
keep your peck up جرات داشته باشید
be a man مردانگی داشته باشید
tripods چیزی که سه پایه داشته
tripod چیزی که سه پایه داشته
he has passed the chair ریاست داشته است
if any اگر داشته باشد
pent up دریک جا نگاه داشته شده
he had need remember بایستی بخاطر داشته باشید
frothily بی انکه مغزیامعنی داشته باشد
par for the course <idiom> تنها چیزیکه انتظار داشته
Be patient . صبر داشته باش ( حوصله کن )
the u states کشوری که پادشاه داشته باشد
ineffectively بی انکه اثری داشته باشد
the u kingdom کشوری که پادشاه داشته باشد
Keep an eye on things. هوای کاررا داشته باش
As much as you wish to have . هر قدر که میل داشته با شید
Be of good courage . قوت قلب داشته باشید
irrelatively بی انکه وابستگی داشته باشد
He has become too big for his boots. He is getting above himself . هوا( یابو ) ورش داشته
for no p reason بی انکه دلیل خاصی داشته باشد
it is in good keep خوب نگاه داشته یاحفافت شونده
off the point بدون اینکه وابستگی داشته باشد
irrelevantly بدون اینکه وابستگی داشته باشد
Make sure the statuette doesnt topple over . هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
parallels اگر به توجه نیاز داشته باشند
parallelling اگر به توجه نیاز داشته باشند
parallelled اگر به توجه نیاز داشته باشند
paralleling اگر به توجه نیاز داشته باشند
paralleled اگر به توجه نیاز داشته باشند
unauthorized آنچه باید مجوز داشته باشد
parallel اگر به توجه نیاز داشته باشند
incomparably بدون اینکه نظر داشته باشد
walk (all) over <idiom> انجام هرکاری که دوست داشته باشه
carbuncles لعلی که تراش محدب داشته باشد
carbuncle لعلی که تراش محدب داشته باشد
Moderation in all things. <proverb> در همه چیز اعتدال داشته باش.
It is immaterial how rich he may be . مهم نیست چقدر ثروت داشته با شد
eye cup فرفی که چشم رادران نگاه داشته
numbly بی انکه حس داشته باشد یا تکان خورد
roundelay تصنیف یاسرودی که برگردان داشته باشد
ukase فرمان امیراتور که قوت قانونی داشته
I'd like to have a place of my own [to call my own] . من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
titular charge daffaires کاردارسفارتخانه در حالی که اختیارات خاص داشته باشد
gazebo عمارت تابستانی که چشم اندازخوبی داشته باشد
You cannot have it both ways . <proverb> نمى توانى هم این را داشته باشى هم آنرا .
four in hand گردونه چهار اسبه که یک راننده داشته باشد
four by four خودرو چهارچرخی که هرچهارچرخ ان نیرو داشته باشد
corporate town شهری که حقوق بلدی داردومیتواندشهرداری داشته باشد
fieldsman کسیکه دربازی توپ رانگاه داشته برمیگرداند
Whay keep a dog and bark yourself?. <proverb> چرا سگ نگه داشته اى و خود پارس مى کنى؟.
pointlessly بی انکه معنی ویژه یا لطفی داشته باشد
corporator گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد
actual job [job held] [occupation held] پیشه در حال حاضر نگه داشته شده
inefficaciously ناسودمندانه بی انکه سودیا فایدهای داشته باشد
nutritively چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
on occasion لدی الاقتضا هر وقت موقعیت داشته باشد
nutritiously چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
reefer خودرویی که اطاقک عایق حرارت داشته باشد
large ship کشتی که بیش از 731 مترطول داشته باشد
reefers خودرویی که اطاقک عایق حرارت داشته باشد
Would you care for a cup of coffee? آیا دوست دارید یک لیوان قهوه داشته باشید؟
boroughs شهریاقصبهای که وکیل به مجلس بفرستدیاانجمن شهرداری داشته باشد
What effect do you think the changes will have on you? فکر می کنید تغییرات چه تاثیری بر شما داشته باشد؟
lugger زورق بادبانی که یک یا چندبادبان چهار گوش داشته باشد
toneme لفظی که درالسنه اهنگی تلفظ خاصی داشته باشد
love thy neighbour as thyself همسایه یا نوع خود را مانندخود دوست داشته باش
set in <idiom> تغییرات آب وهوا شروع وممکنه ادامه داشته باشد
fractional reserve banking بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
pay d. خاک زرداریاسیم دارکه شستن ان صرف داشته باشد
borough شهریاقصبهای که وکیل به مجلس بفرستدیاانجمن شهرداری داشته باشد
i insist on your being present جدا` عقیده دارم که شما بایدحضور داشته باشید
lagan کالایی که درته دریابا گویهای نگاه داشته باشد
convalescent center یکان بهداری که فرفیت 0051 تختخواب را داشته باشد
Shoppers were scrambling to get the best bargains. خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
alternates که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
alternated که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
alternate که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
few تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
I don't think there's any question about it. من فکر نمی کنم که در مورد آن تردیدی وجود داشته باشد.
So much for our holiday. این هم از تعطیلاتمان. [یک چیزی یا موقعیتی نگذاشت تعطیلات داشته باشند.]
laid paper کاغذی که در متن اصلی ان خطوط موازی وجود داشته باشد
to drag in a subject موضوعی رابدون انکه ضرورت داشته باشد بمیان اوردن
nominative subject اسم یا ضمیری که بعلت میندبودن حالت فاعلی داشته باشد
That's the end of our holiday. این هم از تعطیلاتمان. [یک چیزی یا موقعیتی نگذاشت تعطیلات داشته باشند.]
over crowding تعداد ساکنین از میزانی که قانون مسکن مقرر داشته است
fewer تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
double coincidence of wants نیازها وضعیتی که باید در مبادله پایاپای وجود داشته باشد
over voltage protection وسیلهای که باعث میشود منبع تغذیه حد مط لوب را داشته باشد
fewest تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
rate بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
rates بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
nunc pro tunc حکم یا سند جدید الصدور که نسبت به گذشته تاثیر داشته باشد
interlocking directorate حالتی که شخص واحد ریاست چندین کمپانی رقیب را داشته باشد
cons در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
powers منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
powering منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
powered منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
quantum meruit هر قدر کارش واقعا" ارزش داشته باشد در دعوی کارگربر کارفرما
con در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
conning در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
conned در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
CD quality چیزی که میتواند کیفیت ضبط مشابه با دیسک فشرده داشته باشد
controlling company موسسهای که یک یا چندموسسه دیگر را تحت کنترل یاتملک داشته باشد paterncompany
griffin شیر دال جانوری که نیم بدنش شیر ونیم بدنش دال بوده
cartel اتحادیه شرکتهایی که سعی دارند بازار کالایی را دراختیار خود داشته باشند
to reinvent the wheel <idiom> هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
addressing بزرگترین محلی که یک برنامه مشخص یا CPU میتواند مستقیما به آن دستیابی داشته باشد
autos امکان تکرار مجدد حرف در صورتی که کلید پایین نگه داشته شود
reserving مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserves مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserve مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
universal time زمان که به گردش زمین بستگی داشته باشد و لذا بطورمطلق یکسان نمیباشد
cartels اتحادیه شرکتهایی که سعی دارند بازار کالایی را دراختیار خود داشته باشند
auto امکان تکرار مجدد حرف در صورتی که کلید پایین نگه داشته شود
double درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
doubled درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
fixes فضایی در رکورد ذخیره شده که یک حجم خاص داده میتواند داشته باشد
doubled up درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
identities تابع منط قی که تنها خروجی آن درست است که عملوندها یک ارزش را داشته باشند
fix فضایی در رکورد ذخیره شده که یک حجم خاص داده میتواند داشته باشد
identity تابع منط قی که تنها خروجی آن درست است که عملوندها یک ارزش را داشته باشند
id کلمه رمز یا کلمهای کاربری را مشخص میکند تا به سیستم دستیابی داشته باشد
monitor مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند
customs of war اداب مربوط به جنگ که بدون انکه قدرت قانونی داشته باشد موردقبول دولتهاست
odd سیستم بررسی خطا که هر مجموعه بیتهای آن باید تعداد فردی کی دودویی داشته باشند.
odder سیستم بررسی خطا که هر مجموعه بیتهای آن باید تعداد فردی کی دودویی داشته باشند.
oddest سیستم بررسی خطا که هر مجموعه بیتهای آن باید تعداد فردی کی دودویی داشته باشند.
nonaligned که به درستی در ارتباط با یکیدرگ قرار نگرفته اند تا کار این بهینه داشته باشند
distaff التی که گلوله پشم نریشته راروی ان نگاه داشته و پس ازریشتن بدور دوک می پیچند
password کلمه یا مجموعه حروف که کاربر را معرفی میکند تا بتواند به سیستم دستیابی داشته باشد
addressable ترمینالی که دادهای را می پذیرد که آدرس صحیح و شماره شناسایی در ابتدای پیام داشته باشد
monitors مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند
gem-set rug قالچه جواهر نشان [بیشتر در هند رواج داشته و قدمت آن به بیش از صد سال می رسد.]
passwords کلمه یا مجموعه حروف که کاربر را معرفی میکند تا بتواند به سیستم دستیابی داشته باشد
minimal tree درfکه گرههای آن به روش بهینه سازماندهی شده اند تا بیشترین کارایی را داشته باشند
monitored مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند
We consider it a great honor to have you here with us tonight. این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
legal reserves مقدار وجهی که بانکهای تجارتی طبق قانون باید نزد بانک مرکزی داشته باشند
Those who play with edged tools must expect to be . <proverb> کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
equitable mortgage بدون انکه موضوع این عمل یاتاسیس صراحتا" یا منجزا"به رهن دلالت داشته باشد
Internet می را می سازد که اینترنت و اتصالات فروش را آماده میکند تا کاربران خصوصی به آنها دسترسی داشته باشند
icebox rivet میخ پرچهای الومینیوم که تاموقع مصرف باید در دمای زیر صفر نگه داشته شوند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com