English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
polystomatous جانور بسیار
polystome جانور بسیار
Other Matches
epizoic زندگی کننده روی بدن جانور انگل جانور
zoo ecology قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
vlsi مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
infinity حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
super- کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
u.h.f. بسامد بسیار بسیار زیاد
ultra high frequency بسامد بسیار بسیار زیاد
cray نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
quartz clock بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
state-of-the-art بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته
animalize جانور
apod جانور بی پا
animals جانور
it ان جانور
beast جانور
structure of an animal جانور
creatures جانور
malacostracan جانور
ruffianly جانور خو
he جانور نر
beasts جانور
nightwalker جانور شب پر
johnny جانور نر
animal جانور
creature جانور
it pron ان جانور
strayed جانور ولگرد
animalist نقاش جانور
on heat [British E] <adj.> حشری [جانور زن]
proud <adj.> جانور حشری
in heat [American E] <adj.> حشری [جانور زن]
saxicoline جانور سنگ زی
zootomy جانور شکافی
saxicolous جانور سنگ زی
hybrid جانور دورگه
brutal جانور خوی
brute جانور حیوان
ungulate جانور سم دار
zoology جانور شناسی
fauna جانور نامه
game جانور شکاری
zoophilous علاقمند به جانور
zoophilic علاقمند به جانور
brutalization جانور خویی
scrag جانور نحیف
stray جانور بی صاحب
straying جانور بی صاحب
strays جانور بی صاحب
zootheism جانور پرستی
shell fish جانور صدف
brutes جانور حیوان
stinkard جانور بدبو
tardigrade جانور کندرو
zoophagous جانور خوار
scavengers جانور لاشخور
amoeba جانور تک سلولی
amoebae جانور تک سلولی
amoebas جانور تک سلولی
milker جانور شیرده
mammifer جانور پستاندار
plantigrade جانور دوپا
amebas جانور تک سلولی
amebae جانور تک سلولی
monocule جانور یک چشم
animalculum جانور ریزه
nekton جانور شناور
scavenger جانور لاشخور
pelagian جانور دریایی
perissodactyl جانور فرد سم
poikilotherm جانور خونسرد
poikilothermism خونسردی جانور
polypod جانور بسیارپا
brutalities جانور خویی
brutality جانور خویی
craw معده جانور
pudge جانور چاق
zoomorphic <adj.> جانور گونه
zoologist جانور شناس
beastliness جانور خویی
saprozoon جانور پوده زی
pollard جانور بی شاخ
rodents جانور جونده
rodent جانور جونده
mammiferous جانور پستاندار
edentate جانور بی دندان
zoomorphic شبیه جانور جانورسان
migrants سیار جانور مهاجر
zoophyte جانور گیاه سان
molluscs جانور نرم تن حلزون
slug چارپاره جانور کندرو
mollusc جانور نرم تن حلزون
slugged چارپاره جانور کندرو
aquatic جانور یا گیاه ابزی
slugs چارپاره جانور کندرو
zoography جانور شناسی تطبیقی
dentition وضع تعداددندانهای جانور
endotherm جانور خون گرم
pleophagous چند جانور خوار
footpad پای جانور پهنه پا
phytozoon جانور گیاه نما
phyllopod جانور برگ پای
orca جانور بزرگ دریایی
orc جانور بزرگ دریایی
hilding جانور یا اسب بی ارزش
holozoic جانور خوراک گیر
nervure رگه بندی جانور
nematocyst نیش جانور مرجانی
mollusk جانور نرم تن حلزون
bestialize جانور خوی نمودن
beast of ravin جانور درنده یاشکاری
arthropod جانور مفصل دار
tentacle موی حساس جانور
white face جانور پیشانی سفید
sac عضوکیسه مانند جانور
sacs عضوکیسه مانند جانور
viviparous جانور زنده زا ولود
tropicopolitan گیاه یا جانور گرمسیری
dolphin دولفین [جانور شناسی]
shedder جانور پوست انداز
amoebic وابسته به جانور تک سلولی
amphibiotic وابسته به جانور دوزیستی
animalcule جانور ذره بینی
animalculum جانور ذره بینی
paleozoology دیرین جانور شناسی
malacoderm جانور نرم پوست
lairs محل استراحت جانور
pachyderms جانور پوست کلفت
pachyderm جانور پوست کلفت
ratcatcher موش گیر [جانور]
rat catcher موش گیر [جانور]
ratter موش گیر [جانور]
quadruped چهارپا [جانور شناسی]
lair محل استراحت جانور
female زنانه جانور ماده
rutting <adj.> حشری [جانور مرد]
in rut <adj.> حشری [جانور شناسی]
heats طلب شدن جانور
heat طلب شدن جانور
migrant سیار جانور مهاجر
jumbo جانور غول اسا
tentacles موی حساس جانور
scavenger جانور کثافت خور
jumbos جانور غول اسا
anteaters جانور پستاندارمورچه خوار
anteater جانور پستاندارمورچه خوار
marsupials جانور کیسه دار
scavengers جانور کثافت خور
marsupial جانور کیسه دار
Rutilus frisii ماهی سفید [جانور شناسی]
lyncean مانند جانور سیاه گوش
scalawag جانور نحیف وکم ارزش
cyclostomatous وابسته به جانور دهان گرد
beaver سگ آبی [حیوانات و جانور شناسی]
crest یال [حیوانات و جانور شناسی]
mane یال [حیوانات و جانور شناسی]
vivisector تشریح کننده جانور زنده
unicorns جانور افسانهای دارای یک شاخ
unicorn جانور افسانهای دارای یک شاخ
purebred جانور یا گیاه خوش نژاد
Caspian kutum ماهی سفید [جانور شناسی]
endozoic دارای زندگی دردرون جانور
Black Sea roach [Rutilus frisii] ماهی سفید [جانور شناسی]
kutum [Rutilus frisii] ماهی سفید [جانور شناسی]
hatchling جانور تازه متولد نوزاد
fisher جانور ماهیخوار کرجی ماهیگیری
Rutilus kutum ماهی سفید [جانور شناسی]
ruminant جانور پستاندار نشخوار کننده
cyclostome جانور از راسته دهان گردان
isopodan جانور سخت پوست بر>=< پای
isopod جانور سخت پوست بر>=< پای
insectivore جانور یا گیاه حشره خوار
phylogeny تاریخ نژادی جانور یا گیاه
zoological وابسته به جانور شناسی حیوان
Caspian White Fish ماهی سفید [جانور شناسی]
omnivore جانور همه چیز خوار
cyclostomate وابسته به جانور دهان گرد
gast وحشت جانور بدون اولاد
bestial شبیه حیوان جانور خوی
vermin جانور افت حشرات موذی
slug جانور تنبل گردونه کندرو
slugs جانور تنبل گردونه کندرو
slugged جانور تنبل گردونه کندرو
he ran the animal through ان جانور را با شمشیریا نیزه سوراخ کرد
wombats جانور کیسه داری شبیه خرس
wombat جانور کیسه داری شبیه خرس
swamper جانور یا چیزی که در مرداب فرو رود
geoduck نوعی جانور نرم تن یاصدف خوراکی
stenophagous تغذیه کننده از جانور یانوع بخصوصی
pes پای جانور هر عضو یا چیزی شبیه پا
zoomorphic دارای خدایان مجسم بشکل جانور
pelage پوشش جانور پستاندارخزوپشم و مانند انها
zoographical وابسته به جانور شناسی تطبیقی و توصیفی
zooplankton جانور ریز شناور برسطح دریا
webfoot جانور دارای پای پرده دار
zoographic وابسته به جانور شناسی تطبیقی و توصیفی
logotype وجه تسمیه نوع جانور یاگیاه
zooplasty فن پیوند زدن گوشت جانور به انسان
trichomonad جانور اغازی تاژکداردارای موهای کرک مانند
shelling صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
reticulum شیردان جانور نشخوار کننده ساختمان شبکهای
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com