English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (2 milliseconds)
English Persian
brutalities جانور خویی
brutality جانور خویی
beastliness جانور خویی
brutalization جانور خویی
Other Matches
epizoic زندگی کننده روی بدن جانور انگل جانور
zoo ecology قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
doggishness سگ خویی
ill naturedness بد خویی
ill temper بد خویی
ill humouredness بد خویی
impishness جن خویی
ill humour بد خویی
ill himour بد خویی
temperamental خویی
temperamentally خویی
f.of spirits خوش خویی
good nature خوش خویی
premsia نرم خویی
ill naturedly ازروی بد خویی
good temper خوش خویی
dysthymia افسرده خویی
combativeness جنگ خویی
priggism دزد خویی
good temperedly باخوش خویی
good humour خوش خویی
fury درنده خویی
puerilism کودک خویی
ill humouredly ازروی بد خویی
apery بوزینه خویی
temperamental خلق و خویی
temperamentally خلق و خویی
apishness بوزینه خویی
monkishness راهب خویی
parrotry طوطی خویی
baboonery بوزینه خویی
wolfishness درنده خویی
to fall into a habit خویی گرفتن
ferocity درنده خویی
cyclothymia ادواری خویی
irascibility تند خویی
maidenliness محجوبیت دوشیزه خویی
rapacity یغماگری درنده خویی
hellishness خویی که شایسته دوزخ باشد
infernality دیو خویی شیطان صفتی
to cut up rough کینه جویی یا کج خویی کردن
the nature of the case ماهیت دعوا یا موضوع خوش خویی
malacostracan جانور
apod جانور بی پا
creature جانور
animalize جانور
creatures جانور
structure of an animal جانور
nightwalker جانور شب پر
johnny جانور نر
beast جانور
beasts جانور
animal جانور
animals جانور
it ان جانور
ruffianly جانور خو
it pron ان جانور
he جانور نر
craw معده جانور
pudge جانور چاق
plantigrade جانور دوپا
mammifer جانور پستاندار
nekton جانور شناور
monocule جانور یک چشم
perissodactyl جانور فرد سم
mammiferous جانور پستاندار
milker جانور شیرده
pelagian جانور دریایی
ungulate جانور سم دار
saprozoon جانور پوده زی
saxicoline جانور سنگ زی
saxicolous جانور سنگ زی
scrag جانور نحیف
shell fish جانور صدف
stinkard جانور بدبو
edentate جانور بی دندان
tardigrade جانور کندرو
polystome جانور بسیار
polystomatous جانور بسیار
polypod جانور بسیارپا
pollard جانور بی شاخ
poikilotherm جانور خونسرد
animalist نقاش جانور
animalculum جانور ریزه
brute جانور حیوان
scavenger جانور لاشخور
scavengers جانور لاشخور
rodent جانور جونده
zoomorphic <adj.> جانور گونه
on heat [British E] <adj.> حشری [جانور زن]
in heat [American E] <adj.> حشری [جانور زن]
proud <adj.> جانور حشری
game جانور شکاری
hybrid جانور دورگه
strays جانور بی صاحب
amebae جانور تک سلولی
amebas جانور تک سلولی
amoeba جانور تک سلولی
amoebae جانور تک سلولی
amoebas جانور تک سلولی
rodents جانور جونده
strayed جانور ولگرد
stray جانور بی صاحب
straying جانور بی صاحب
fauna جانور نامه
zoophilous علاقمند به جانور
poikilothermism خونسردی جانور
zootheism جانور پرستی
brutal جانور خوی
zoology جانور شناسی
brutes جانور حیوان
zoologist جانور شناس
zootomy جانور شکافی
zoophagous جانور خوار
zoophilic علاقمند به جانور
white face جانور پیشانی سفید
orc جانور بزرگ دریایی
phyllopod جانور برگ پای
pleophagous چند جانور خوار
zoomorphic شبیه جانور جانورسان
phytozoon جانور گیاه نما
orca جانور بزرگ دریایی
paleozoology دیرین جانور شناسی
rutting <adj.> حشری [جانور مرد]
viviparous جانور زنده زا ولود
zoography جانور شناسی تطبیقی
quadruped چهارپا [جانور شناسی]
in rut <adj.> حشری [جانور شناسی]
ratter موش گیر [جانور]
rat catcher موش گیر [جانور]
ratcatcher موش گیر [جانور]
shedder جانور پوست انداز
tropicopolitan گیاه یا جانور گرمسیری
amoebic وابسته به جانور تک سلولی
molluscs جانور نرم تن حلزون
endotherm جانور خون گرم
mollusc جانور نرم تن حلزون
slugs چارپاره جانور کندرو
footpad پای جانور پهنه پا
slugged چارپاره جانور کندرو
slug چارپاره جانور کندرو
migrants سیار جانور مهاجر
migrant سیار جانور مهاجر
scavengers جانور کثافت خور
scavenger جانور کثافت خور
anteaters جانور پستاندارمورچه خوار
dentition وضع تعداددندانهای جانور
tentacle موی حساس جانور
amphibiotic وابسته به جانور دوزیستی
animalcule جانور ذره بینی
dolphin دولفین [جانور شناسی]
animalculum جانور ذره بینی
sacs عضوکیسه مانند جانور
arthropod جانور مفصل دار
beast of ravin جانور درنده یاشکاری
bestialize جانور خوی نمودن
jumbo جانور غول اسا
sac عضوکیسه مانند جانور
aquatic جانور یا گیاه ابزی
tentacles موی حساس جانور
anteater جانور پستاندارمورچه خوار
marsupials جانور کیسه دار
marsupial جانور کیسه دار
nervure رگه بندی جانور
malacoderm جانور نرم پوست
zoophyte جانور گیاه سان
pachyderms جانور پوست کلفت
pachyderm جانور پوست کلفت
mollusk جانور نرم تن حلزون
nematocyst نیش جانور مرجانی
jumbos جانور غول اسا
female زنانه جانور ماده
lairs محل استراحت جانور
hilding جانور یا اسب بی ارزش
lair محل استراحت جانور
holozoic جانور خوراک گیر
heats طلب شدن جانور
heat طلب شدن جانور
slugged جانور تنبل گردونه کندرو
Rutilus kutum ماهی سفید [جانور شناسی]
Caspian White Fish ماهی سفید [جانور شناسی]
Rutilus frisii ماهی سفید [جانور شناسی]
bestial شبیه حیوان جانور خوی
gast وحشت جانور بدون اولاد
slug جانور تنبل گردونه کندرو
vermin جانور افت حشرات موذی
Caspian kutum ماهی سفید [جانور شناسی]
unicorns جانور افسانهای دارای یک شاخ
slugs جانور تنبل گردونه کندرو
unicorn جانور افسانهای دارای یک شاخ
zoological وابسته به جانور شناسی حیوان
beaver سگ آبی [حیوانات و جانور شناسی]
kutum [Rutilus frisii] ماهی سفید [جانور شناسی]
mane یال [حیوانات و جانور شناسی]
Black Sea roach [Rutilus frisii] ماهی سفید [جانور شناسی]
crest یال [حیوانات و جانور شناسی]
isopodan جانور سخت پوست بر>=< پای
cyclostome جانور از راسته دهان گردان
vivisector تشریح کننده جانور زنده
phylogeny تاریخ نژادی جانور یا گیاه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com