Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
beast of ravin
جانور درنده یاشکاری
Other Matches
epizoic
زندگی کننده روی بدن جانور انگل جانور
zoo ecology
قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
tig
درنده خو
fierce
درنده
fiercer
درنده
holder
درنده
fiercest
درنده
lupine
درنده
lupin
درنده
rapacious
درنده خو
vulturish
درنده خو
laniary
درنده
kitish
درنده خو
tigerlike
درنده خو
predator
درنده
predatorial
درنده
holders
درنده
tigerish
درنده خو
predators
درنده
predatory
درنده غارتگر
harpy
ادم درنده خو
harpies
ادم درنده خو
lacerative
برنده یا درنده
wolfishness
درنده خویی
kites
ادم درنده خو
ferocity
درنده خویی
kite
ادم درنده خو
fury
درنده خویی
rapacity
یغماگری درنده خویی
pumas
یوزپلنگ درنده امریکایی
puma
یوزپلنگ درنده امریکایی
hyaenas
ادم درنده خو یا خائن
hyena
ادم درنده خو یا خائن
hyenas
ادم درنده خو یا خائن
requin
کوسه ماهی درنده
vulturous
درنده خوی کرکسی
rapaciously
از روی درنده خوئی حریصانه
thresher
کوسه ماهی درنده سواحل امریکاواروپا
Three things to avoid:a crumbling wall, a biting .
<proverb>
از دیوار شکسته و سگ درنده و زن سلیطه یذر کنید .
One must avoid three things: crumbling walls, vicious dogs, and harlots
از سه چیز باید حذر کرد، دیوار شکسته، سگ درنده، زن سلیطه
kites
فرد درنده خو به وسیله سفته بازی پول واعتبار به دست اوردن
kite
فرد درنده خو به وسیله سفته بازی پول واعتبار به دست اوردن
pandours or doors
امنیه وحشی درنده خو که درسال 1471 تشکیل شد وچندی پس از ان جز ارتش اطریش گردید
structure of an animal
جانور
creatures
جانور
creature
جانور
animalize
جانور
he
جانور نر
ruffianly
جانور خو
apod
جانور بی پا
malacostracan
جانور
it
ان جانور
beast
جانور
beasts
جانور
animal
جانور
animals
جانور
johnny
جانور نر
it pron
ان جانور
nightwalker
جانور شب پر
poikilothermism
خونسردی جانور
zoologist
جانور شناس
monocule
جانور یک چشم
milker
جانور شیرده
polystomatous
جانور بسیار
zoophagous
جانور خوار
nekton
جانور شناور
pollard
جانور بی شاخ
pelagian
جانور دریایی
animalist
نقاش جانور
animalculum
جانور ریزه
plantigrade
جانور دوپا
poikilotherm
جانور خونسرد
zootomy
جانور شکافی
polystome
جانور بسیار
beastliness
جانور خویی
brutalization
جانور خویی
tardigrade
جانور کندرو
saxicolous
جانور سنگ زی
saxicoline
جانور سنگ زی
saprozoon
جانور پوده زی
ungulate
جانور سم دار
stinkard
جانور بدبو
perissodactyl
جانور فرد سم
mammifer
جانور پستاندار
pudge
جانور چاق
edentate
جانور بی دندان
scrag
جانور نحیف
mammiferous
جانور پستاندار
zoophilic
علاقمند به جانور
zoophilous
علاقمند به جانور
craw
معده جانور
polypod
جانور بسیارپا
shell fish
جانور صدف
zootheism
جانور پرستی
game
جانور شکاری
on heat
[British E]
<adj.>
حشری
[جانور زن]
scavenger
جانور لاشخور
scavengers
جانور لاشخور
zoomorphic
<adj.>
جانور گونه
fauna
جانور نامه
hybrid
جانور دورگه
amebae
جانور تک سلولی
amebas
جانور تک سلولی
amoeba
جانور تک سلولی
amoebae
جانور تک سلولی
rodent
جانور جونده
rodents
جانور جونده
brutalities
جانور خویی
brutality
جانور خویی
stray
جانور بی صاحب
straying
جانور بی صاحب
strays
جانور بی صاحب
in heat
[American E]
<adj.>
حشری
[جانور زن]
brute
جانور حیوان
brutal
جانور خوی
amoebas
جانور تک سلولی
zoology
جانور شناسی
brutes
جانور حیوان
proud
<adj.>
جانور حشری
strayed
جانور ولگرد
tropicopolitan
گیاه یا جانور گرمسیری
pleophagous
چند جانور خوار
phytozoon
جانور گیاه نما
phyllopod
جانور برگ پای
in rut
<adj.>
حشری
[جانور شناسی]
quadruped
چهارپا
[جانور شناسی]
jumbo
جانور غول اسا
viviparous
جانور زنده زا ولود
shedder
جانور پوست انداز
zoography
جانور شناسی تطبیقی
zoomorphic
شبیه جانور جانورسان
zoophyte
جانور گیاه سان
ratter
موش گیر
[جانور]
rat catcher
موش گیر
[جانور]
ratcatcher
موش گیر
[جانور]
rutting
<adj.>
حشری
[جانور مرد]
white face
جانور پیشانی سفید
animalculum
جانور ذره بینی
molluscs
جانور نرم تن حلزون
mollusc
جانور نرم تن حلزون
slugs
چارپاره جانور کندرو
slugged
چارپاره جانور کندرو
hilding
جانور یا اسب بی ارزش
slug
چارپاره جانور کندرو
migrants
سیار جانور مهاجر
migrant
سیار جانور مهاجر
scavengers
جانور کثافت خور
scavenger
جانور کثافت خور
anteaters
جانور پستاندارمورچه خوار
anteater
جانور پستاندارمورچه خوار
tentacle
موی حساس جانور
tentacles
موی حساس جانور
bestialize
جانور خوی نمودن
animalcule
جانور ذره بینی
amphibiotic
وابسته به جانور دوزیستی
amoebic
وابسته به جانور تک سلولی
dentition
وضع تعداددندانهای جانور
dolphin
دولفین
[جانور شناسی]
sacs
عضوکیسه مانند جانور
endotherm
جانور خون گرم
arthropod
جانور مفصل دار
sac
عضوکیسه مانند جانور
footpad
پای جانور پهنه پا
aquatic
جانور یا گیاه ابزی
marsupials
جانور کیسه دار
marsupial
جانور کیسه دار
nematocyst
نیش جانور مرجانی
orc
جانور بزرگ دریایی
orca
جانور بزرگ دریایی
mollusk
جانور نرم تن حلزون
paleozoology
دیرین جانور شناسی
jumbos
جانور غول اسا
nervure
رگه بندی جانور
pachyderms
جانور پوست کلفت
pachyderm
جانور پوست کلفت
holozoic
جانور خوراک گیر
heat
طلب شدن جانور
heats
طلب شدن جانور
female
زنانه جانور ماده
lair
محل استراحت جانور
lairs
محل استراحت جانور
malacoderm
جانور نرم پوست
crest
یال
[حیوانات و جانور شناسی]
bestial
شبیه حیوان جانور خوی
lyncean
مانند جانور سیاه گوش
zoological
وابسته به جانور شناسی حیوان
beaver
سگ آبی
[حیوانات و جانور شناسی]
unicorns
جانور افسانهای دارای یک شاخ
unicorn
جانور افسانهای دارای یک شاخ
slug
جانور تنبل گردونه کندرو
slugged
جانور تنبل گردونه کندرو
kutum
[Rutilus frisii]
ماهی سفید
[جانور شناسی]
slugs
جانور تنبل گردونه کندرو
Black Sea roach
[Rutilus frisii]
ماهی سفید
[جانور شناسی]
Caspian kutum
ماهی سفید
[جانور شناسی]
Rutilus kutum
ماهی سفید
[جانور شناسی]
vermin
جانور افت حشرات موذی
Caspian White Fish
ماهی سفید
[جانور شناسی]
Rutilus frisii
ماهی سفید
[جانور شناسی]
endozoic
دارای زندگی دردرون جانور
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com