Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
animalculum
جانور ریزه
Other Matches
epizoic
زندگی کننده روی بدن جانور انگل جانور
hash
ریزه ریزه کردن
zoo ecology
قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
orts
ریزه
teeny
ریزه
teenier
ریزه
bit
ریزه
particle
ریزه
tiddlier
ریزه
tiddliest
ریزه
tiddly
ریزه
shivering
ریزه
shivered
ریزه
shiver
ریزه
mince
ریزه
detritus
ریزه
minces
ریزه
tiniest
ریزه
tinier
ریزه
teeniest
ریزه
mammock
ریزه
mote
ریزه
tiny
ریزه
bits
ریزه
particles
ریزه
sabulous
دارای شن ریزه
pore
ریزه سوراخ
to stab in the back
ریزه خوانی
subdivision
بخش ریزه
detailing
ریزه کاری
spillikin
ریزه استخوان
sherd
حزف ریزه
subdivisions
بخش ریزه
snow flake
برف ریزه
pores
ریزه سوراخ
gleaner
ریزه خور
gleanings
ریزه فراری
delicacy of touch
ریزه کاری
gleanings
ریزه باقی
grit blasting
سنگ ریزه
radioactive fallout
ریزه پرتوزا
animalcule
جانوار ریزه
snowflakes
برف ریزه
snowflake
برف ریزه
petite
ریزه اندام
puny
ریزه اندام
noil
پشم ریزه
quenelle
کوفته ریزه
chips
ژتن ریزه
chip
ژتن ریزه
elegance
ریزه کاری
fal lal
ریزه کاری
detail
ریزه کاری
atomic fallout
ریزه پرتوزا
Lilliputian
ریزه اندام
calyon
سنگ ریزه
fallout
ریزه پرتوزا
calion
سنگ ریزه
intricacies
تودرتویی ریزه کاری
midgets
ریز اندام ریزه
midget
ریز اندام ریزه
intricacy
تودرتویی ریزه کاری
gravelly
دارای سنگ ریزه
rime
سرما ریزه پله
statuettes
تندیس ریزه اندام
detail drawing
نقشه ریزه کاری
statuette
تندیس ریزه اندام
beads
کوچک و لاغر ریزه
bead
کوچک و لاغر ریزه
hoarfrost
سرما ریزه پژه
phagotroph
ریزه پرواره بیگانه خوار
raggle
یکی از شیارهای سنگتراشی ریزه
foofaraw
ریزه کاری پر زرق وبرق ناراحتی
frosts
سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
frost
سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
spall
سنگ ریزه با چکش تراش دادن وبشکل دراوردن
biochip
تلاش صنعت کامپیوتر برای تبدیل ارگانیزم زنده به ریزه تراشه ها
esker
برجستگی باریک و طویلی که ازرسوب سنگ ریزه یا شن درضمن جریان اب یخچال ایجادمیگردد
nightwalker
جانور شب پر
animalize
جانور
apod
جانور بی پا
malacostracan
جانور
it
ان جانور
johnny
جانور نر
it pron
ان جانور
beast
جانور
beasts
جانور
animal
جانور
ruffianly
جانور خو
creature
جانور
structure of an animal
جانور
creatures
جانور
he
جانور نر
animals
جانور
zootheism
جانور پرستی
mammifer
جانور پستاندار
zootomy
جانور شکافی
saprozoon
جانور پوده زی
mammiferous
جانور پستاندار
ungulate
جانور سم دار
pudge
جانور چاق
beastliness
جانور خویی
tardigrade
جانور کندرو
stinkard
جانور بدبو
zoophagous
جانور خوار
zoophilic
علاقمند به جانور
zoophilous
علاقمند به جانور
shell fish
جانور صدف
scrag
جانور نحیف
saxicolous
جانور سنگ زی
polystome
جانور بسیار
milker
جانور شیرده
saxicoline
جانور سنگ زی
pelagian
جانور دریایی
perissodactyl
جانور فرد سم
poikilotherm
جانور خونسرد
poikilothermism
خونسردی جانور
pollard
جانور بی شاخ
proud
<adj.>
جانور حشری
in heat
[American E]
<adj.>
حشری
[جانور زن]
monocule
جانور یک چشم
plantigrade
جانور دوپا
nekton
جانور شناور
polystomatous
جانور بسیار
polypod
جانور بسیارپا
zoomorphic
<adj.>
جانور گونه
on heat
[British E]
<adj.>
حشری
[جانور زن]
brutality
جانور خویی
stray
جانور بی صاحب
brutalities
جانور خویی
scavengers
جانور لاشخور
brutal
جانور خوی
zoology
جانور شناسی
zoologist
جانور شناس
brute
جانور حیوان
brutes
جانور حیوان
strayed
جانور ولگرد
craw
معده جانور
brutalization
جانور خویی
animalist
نقاش جانور
straying
جانور بی صاحب
hybrid
جانور دورگه
strays
جانور بی صاحب
amoeba
جانور تک سلولی
amoebae
جانور تک سلولی
amoebas
جانور تک سلولی
amebae
جانور تک سلولی
rodent
جانور جونده
rodents
جانور جونده
edentate
جانور بی دندان
game
جانور شکاری
scavenger
جانور لاشخور
fauna
جانور نامه
amebas
جانور تک سلولی
marsupials
جانور کیسه دار
migrant
سیار جانور مهاجر
scavengers
جانور کثافت خور
anteater
جانور پستاندارمورچه خوار
anteaters
جانور پستاندارمورچه خوار
scavenger
جانور کثافت خور
migrants
سیار جانور مهاجر
zoomorphic
شبیه جانور جانورسان
tentacle
موی حساس جانور
shedder
جانور پوست انداز
molluscs
جانور نرم تن حلزون
mollusc
جانور نرم تن حلزون
slugs
چارپاره جانور کندرو
slugged
چارپاره جانور کندرو
slug
چارپاره جانور کندرو
viviparous
جانور زنده زا ولود
marsupial
جانور کیسه دار
white face
جانور پیشانی سفید
zoography
جانور شناسی تطبیقی
tropicopolitan
گیاه یا جانور گرمسیری
tentacles
موی حساس جانور
quadruped
چهارپا
[جانور شناسی]
pachyderms
جانور پوست کلفت
ratcatcher
موش گیر
[جانور]
rat catcher
موش گیر
[جانور]
ratter
موش گیر
[جانور]
heat
طلب شدن جانور
lairs
محل استراحت جانور
lair
محل استراحت جانور
rutting
<adj.>
حشری
[جانور مرد]
in rut
<adj.>
حشری
[جانور شناسی]
female
زنانه جانور ماده
zoophyte
جانور گیاه سان
heats
طلب شدن جانور
jumbos
جانور غول اسا
endotherm
جانور خون گرم
bestialize
جانور خوی نمودن
phytozoon
جانور گیاه نما
hilding
جانور یا اسب بی ارزش
nervure
رگه بندی جانور
animalculum
جانور ذره بینی
holozoic
جانور خوراک گیر
orca
جانور بزرگ دریایی
jumbo
جانور غول اسا
phyllopod
جانور برگ پای
arthropod
جانور مفصل دار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com