Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
limpet
جانور نرم تن خاره چسب صدف کوهی
limpets
جانور نرم تن خاره چسب صدف کوهی
Other Matches
epizoic
زندگی کننده روی بدن جانور انگل جانور
quartz
در کوهی الماس کوهی
zoo ecology
قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
rock
خاره
rocks
خاره
rocked
خاره
rock bound
خاره بست
rocklike
خاره مانند
rock work
خاره یا صخره مصنوعی
rockeries
خاره یاصخره مصنوعی
rockery
خاره یاصخره مصنوعی
rocked
سنگ خاره صخره
rocks
سنگ خاره صخره
rendrock
دینامیت خاره شکن
rock
سنگ خاره صخره
krantz
خاره هایی که دیواری ازانهادرست شود
brushwork
هر کاری که با قلممو یا خاره انجام شود
propylite
یکجور خاره اتش فشانی که در برخی کانهای سیم خیزیافت میشود
pitchstone
یکجور خاره اتش فشانی که خاصیت شیشه و صیقل زفت رادارا است
peperino
خاره اتش فشانی سبک وسوراخ سوراخ که از شن وخاکستر درست شده است
weathered rocks
خاره هایی که در تحت تاثیرهوا خردشده اند یا رنگ انها رفته است
phonolite
خاره اتش فشانی که تخته سنگ تازه ازموه گرفته ان چون چکش بخوردصدامیدهد
ibex
بز کوهی
gazelles
بز کوهی
gazelle
بز کوهی
orological
کوهی
amiantus
پنبهء کوهی
bugleweed
گندنای کوهی
asbestus
پنبه کوهی
transmontane
فرا کوهی
submontane
دامنهای کوهی
bellflower
لاله کوهی
silicifoeous
دارای در کوهی
brambling
سهره کوهی
amianthus
پنبهء کوهی
airplane turn
اسکی کوهی
reedbuck
بز کوهی افریقایی
abiston
پنبه کوهی
meadowsweet
اسپیره کوهی
transmountain
فرا کوهی
deer
اهوی کوهی
valerian
سنبل کوهی
uphill christie
پیچ کوهی
cardamine
تره کوهی
hare bell
سنبل کوهی
highlander
پشت کوهی
horse radish
ترب کوهی
intercepting ditch
نهر کوهی
mouflon
قوچ کوهی
koodoo
بز کوهی خط دار
ladys smock
تره کوهی
orohippus
اسب کوهی
origanum
پونه کوهی
musmon
میش کوهی
miuntain flax
پنبه کوهی
musmon
قوچ کوهی
mountain pine
کاج کوهی
quartziferous
دارای در کوهی
rock dove
کبوتر کوهی
chive
پیاز کوهی
colluvial
دامنه کوهی
cuckoo flower
تره کوهی
rowen
سمان کوهی
rowan
سمان کوهی
dewberry
یکجورتوت کوهی
dittany
پونه کوهی
dittany
اویشن کوهی
earth flax
پنبه کوهی
rock cork
پنبه کوهی
row an
سماق کوهی
rock wool
پشم کوهی
rock pigeon
کبوتر کوهی
moufflon
قوچ کوهی
ramsons
والک کوهی
buckrams
والک کوهی
wild garlic
والک کوهی
gazelles
اهوی کوهی
gazelle
اهوی کوهی
broad-leaved garlic
والک کوهی
wood garlic
والک کوهی
bear's garlic
والک کوهی
bear leek
والک کوهی
quartz
بلور کوهی
asbestos
پنبه کوهی
oregano
پونه کوهی
asbestos cement
سیمان پنبه کوهی
rupicolous
شبیه خروس کوهی
eland
گاو کوهی افریقایی
rowanberry
میوه سماق کوهی
rupicoline
شبیه خروس کوهی
foin
دله یاسمور کوهی
marmot
موش خرمای کوهی
mountain ash
[rowan ]
درخت سمان کوهی
wild rue
سداب کوهی اسپند
wormwood
افسنطین برنجاسف کوهی
mountain cork
یکجور پنبه کوهی
hyrax
نوعی خرگوش کوهی
nylghau
بز کوهی بزرگ درهند
To make a mountain out of a mole - hI'll .
ازکاهی کوهی ساختن
he has cut no ice
کوهی نکنده است
ground hog
موش خرمای کوهی
rosemary
اکلیل کوهی رزماری
woodchuck
موش خرمای کوهی امریکا
witch hazel
نارون کوهی گورجین اغاجی
catamount
ادم پس کوهی و وحشی صفت
catamountain
ادم پس کوهی و وحشی صفت
porcupines
جوجه تیغی خارپشت کوهی
There is a mountain of difficulties .
کوهی از مشکلات وجود دارد
bighorn
نوعی گوسفند کوهی امریکایی
foot hill
تپه ای که در دامنه کوهی باشد.
cantarellus
نوعی قارچ کوهی خوراکی
inyala
یکجور بز کوهی در افریقای جنوبی
porcupine
جوجه تیغی خارپشت کوهی
gemsbuck
بز یااهوی کوهی بزرگ افریقای جنوبی
izard
یکجور شوکا یا بز کوهی درکوههای پیرنه
intercepting ditch
جوی کوهی ابروی بالای کند
chives
پیاز کوهی schoenoprasum Allium از خانوادهی سوسن
gemsbok
بزیا اهوی کوهی بزرگ افریقای جنوبی
goat antelope
نوعی بز که از بعضی جهات شبیه بز کوهی است
stem turn
پیچ موازی با گام برداشتن اسکی کوهی یا درهای
parnassian
نام کوهی در یونان مرکزی که اختصاص داشت به الهه شعر
addax
یکنوع بز کوهی که رنگ روشن دارد و در افریقاو سیبری دیده میشود
it
ان جانور
apod
جانور بی پا
structure of an animal
جانور
nightwalker
جانور شب پر
it pron
ان جانور
creature
جانور
he
جانور نر
malacostracan
جانور
creatures
جانور
johnny
جانور نر
beast
جانور
animals
جانور
ruffianly
جانور خو
animal
جانور
animalize
جانور
beasts
جانور
pelagian
جانور دریایی
poikilotherm
جانور خونسرد
zootomy
جانور شکافی
zoophilous
علاقمند به جانور
zoophilic
علاقمند به جانور
zoophagous
جانور خوار
nekton
جانور شناور
on heat
[British E]
<adj.>
حشری
[جانور زن]
saprozoon
جانور پوده زی
perissodactyl
جانور فرد سم
polystomatous
جانور بسیار
proud
<adj.>
جانور حشری
polystome
جانور بسیار
saxicolous
جانور سنگ زی
pudge
جانور چاق
stinkard
جانور بدبو
zootheism
جانور پرستی
scrag
جانور نحیف
polypod
جانور بسیارپا
pollard
جانور بی شاخ
zoomorphic
<adj.>
جانور گونه
ungulate
جانور سم دار
plantigrade
جانور دوپا
saxicoline
جانور سنگ زی
poikilothermism
خونسردی جانور
in heat
[American E]
<adj.>
حشری
[جانور زن]
tardigrade
جانور کندرو
shell fish
جانور صدف
edentate
جانور بی دندان
rodent
جانور جونده
amoebas
جانور تک سلولی
amoebae
جانور تک سلولی
craw
معده جانور
amoeba
جانور تک سلولی
brutalization
جانور خویی
scavenger
جانور لاشخور
brutal
جانور خوی
straying
جانور بی صاحب
rodents
جانور جونده
zoologist
جانور شناس
hybrid
جانور دورگه
brute
جانور حیوان
strays
جانور بی صاحب
brutalities
جانور خویی
game
جانور شکاری
brutality
جانور خویی
brutes
جانور حیوان
beastliness
جانور خویی
scavengers
جانور لاشخور
stray
جانور بی صاحب
strayed
جانور ولگرد
mammiferous
جانور پستاندار
animalculum
جانور ریزه
mammifer
جانور پستاندار
animalist
نقاش جانور
amebas
جانور تک سلولی
fauna
جانور نامه
milker
جانور شیرده
monocule
جانور یک چشم
zoology
جانور شناسی
amebae
جانور تک سلولی
in rut
<adj.>
حشری
[جانور شناسی]
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com