English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
swamper جانور یا چیزی که در مرداب فرو رود
Other Matches
pes پای جانور هر عضو یا چیزی شبیه پا
epizoic زندگی کننده روی بدن جانور انگل جانور
zoo ecology قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
quagmires مرداب
quagmire مرداب
morass مرداب
marish مرداب
marsh مرداب
marshes مرداب
lagoons مرداب
swamp مرداب
swamped مرداب
swampland مرداب
laguna مرداب
merest مرداب
lagune مرداب
liman مرداب
mere مرداب
backwaters مرداب
backwater مرداب
fens مرداب
fen مرداب
swamps مرداب
swamping مرداب
lagoon مرداب
pocosin مرداب
lagoon nebula ابری مرداب
lagoon nebula سحابی مرداب
methane گاز مرداب
paludicole مرداب نشین
paludose مرداب نشین
paludous مرداب نشین
marsh gas گاز مرداب
hummock برامدگی زمین در مرداب
swamps مرداب باطلاق لجن زار
swamped مرداب باطلاق لجن زار
swamping مرداب باطلاق لجن زار
swamp مرداب باطلاق لجن زار
swamper ساکن مرداب کسیکه الوار را جمع اوری میکند
to concern something مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
it pron ان جانور
nightwalker جانور شب پر
animals جانور
apod جانور بی پا
animalize جانور
ruffianly جانور خو
malacostracan جانور
it ان جانور
beasts جانور
animal جانور
johnny جانور نر
creatures جانور
structure of an animal جانور
beast جانور
he جانور نر
creature جانور
to watch something مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
rodent جانور جونده
scrag جانور نحیف
tardigrade جانور کندرو
shell fish جانور صدف
stinkard جانور بدبو
brutalities جانور خویی
polystomatous جانور بسیار
saxicolous جانور سنگ زی
saxicoline جانور سنگ زی
proud <adj.> جانور حشری
pollard جانور بی شاخ
milker جانور شیرده
polypod جانور بسیارپا
monocule جانور یک چشم
nekton جانور شناور
polystome جانور بسیار
pudge جانور چاق
brutality جانور خویی
mammifer جانور پستاندار
saprozoon جانور پوده زی
rodents جانور جونده
perissodactyl جانور فرد سم
pelagian جانور دریایی
plantigrade جانور دوپا
on heat [British E] <adj.> حشری [جانور زن]
mammiferous جانور پستاندار
in heat [American E] <adj.> حشری [جانور زن]
poikilothermism خونسردی جانور
brute جانور حیوان
zoophilic علاقمند به جانور
zoophagous جانور خوار
scavengers جانور لاشخور
hybrid جانور دورگه
amebae جانور تک سلولی
amebas جانور تک سلولی
amoeba جانور تک سلولی
amoebae جانور تک سلولی
zoophilous علاقمند به جانور
poikilotherm جانور خونسرد
game جانور شکاری
brutes جانور حیوان
zoologist جانور شناس
zoology جانور شناسی
brutal جانور خوی
zoomorphic <adj.> جانور گونه
zootomy جانور شکافی
zootheism جانور پرستی
amoebas جانور تک سلولی
brutalization جانور خویی
beastliness جانور خویی
ungulate جانور سم دار
strayed جانور ولگرد
animalist نقاش جانور
stray جانور بی صاحب
fauna جانور نامه
straying جانور بی صاحب
craw معده جانور
edentate جانور بی دندان
scavenger جانور لاشخور
animalculum جانور ریزه
strays جانور بی صاحب
marsupial جانور کیسه دار
scavengers جانور کثافت خور
marsupials جانور کیسه دار
phyllopod جانور برگ پای
migrants سیار جانور مهاجر
pleophagous چند جانور خوار
phytozoon جانور گیاه نما
pachyderms جانور پوست کلفت
anteaters جانور پستاندارمورچه خوار
anteater جانور پستاندارمورچه خوار
lairs محل استراحت جانور
scavenger جانور کثافت خور
pachyderm جانور پوست کلفت
migrant سیار جانور مهاجر
shedder جانور پوست انداز
white face جانور پیشانی سفید
viviparous جانور زنده زا ولود
slug چارپاره جانور کندرو
slugged چارپاره جانور کندرو
slugs چارپاره جانور کندرو
tropicopolitan گیاه یا جانور گرمسیری
heats طلب شدن جانور
quadruped چهارپا [جانور شناسی]
zoography جانور شناسی تطبیقی
rutting <adj.> حشری [جانور مرد]
lair محل استراحت جانور
in rut <adj.> حشری [جانور شناسی]
zoophyte جانور گیاه سان
zoomorphic شبیه جانور جانورسان
ratcatcher موش گیر [جانور]
female زنانه جانور ماده
heat طلب شدن جانور
tentacle موی حساس جانور
endotherm جانور خون گرم
mollusk جانور نرم تن حلزون
nematocyst نیش جانور مرجانی
nervure رگه بندی جانور
dentition وضع تعداددندانهای جانور
dolphin دولفین [جانور شناسی]
bestialize جانور خوی نمودن
orc جانور بزرگ دریایی
ratter موش گیر [جانور]
rat catcher موش گیر [جانور]
tentacles موی حساس جانور
holozoic جانور خوراک گیر
hilding جانور یا اسب بی ارزش
aquatic جانور یا گیاه ابزی
molluscs جانور نرم تن حلزون
mollusc جانور نرم تن حلزون
sac عضوکیسه مانند جانور
sacs عضوکیسه مانند جانور
footpad پای جانور پهنه پا
malacoderm جانور نرم پوست
orca جانور بزرگ دریایی
paleozoology دیرین جانور شناسی
animalcule جانور ذره بینی
animalculum جانور ذره بینی
arthropod جانور مفصل دار
amphibiotic وابسته به جانور دوزیستی
jumbos جانور غول اسا
beast of ravin جانور درنده یاشکاری
jumbo جانور غول اسا
amoebic وابسته به جانور تک سلولی
vivisector تشریح کننده جانور زنده
bestial شبیه حیوان جانور خوی
zoological وابسته به جانور شناسی حیوان
isopodan جانور سخت پوست بر>=< پای
isopod جانور سخت پوست بر>=< پای
gast وحشت جانور بدون اولاد
slug جانور تنبل گردونه کندرو
slugged جانور تنبل گردونه کندرو
kutum [Rutilus frisii] ماهی سفید [جانور شناسی]
unicorn جانور افسانهای دارای یک شاخ
unicorns جانور افسانهای دارای یک شاخ
Black Sea roach [Rutilus frisii] ماهی سفید [جانور شناسی]
Caspian kutum ماهی سفید [جانور شناسی]
Rutilus kutum ماهی سفید [جانور شناسی]
Caspian White Fish ماهی سفید [جانور شناسی]
vermin جانور افت حشرات موذی
insectivore جانور یا گیاه حشره خوار
hatchling جانور تازه متولد نوزاد
Rutilus frisii ماهی سفید [جانور شناسی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com