Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 37 (2 milliseconds)
English
Persian
Be a good chap(fellow)and do it.
جان من اینکار راانجام بد ؟
Other Matches
chandler
فردی که تدارکات کشتی راانجام میدهد
see that he does it
مراقبت کنید که ان کار راانجام دهد
freighter
فرد یا شرکتی که حمل کالا راانجام میدهد
freighters
فرد یا شرکتی که حمل کالا راانجام میدهد
To do something prefunctorily.
برای رفع تکلیف ( از سر باز کردن ) کاری راانجام دادن
There is nothing to be ashamed lf .
( اینکار ) خجالت ندارد
He is a pastmaster at it .
خدای اینکار است
You wont reget it. You wont lose by it .
از اینکار بد نخواهی دید
It is not possible ( feasible , practicable) .
اینکار عملی نیست
What is the motive ( design) ?
غرض از اینکار چیست ؟
Shen wI'll the work be complete?
اینکار کی کامل می شود ؟
he is unequal to the task
مرد اینکار نیست
It wI'll come to a bad end. It is foredoomed.
اینکار عاقبت ( خوشی ) ندارد
He did it out of friendship.
ازروی دوستی اینکار راکرد
Nothing wI'll come out of this.
از اینکار چیزی درنمی آید
I have pledged ( staked ) my reputation on it .
شهرتم را درگروی اینکار گذاشته ام
It is beyond my authority(control).
اینکار از اختیار من خارج است
He is cut out for it. He is ideally (perfecly) suited to his work.
برای اینکار جان می دهد
so and so
اینکار وانکار چنین وچنان
so-and-so
اینکار وانکار چنین وچنان
it wasdone in no time
اینکار چندان وقتی نبرد
you shall smart for it
سزای اینکار را خواهید دید
He did it with his fathers knowledge.
با اطلاع پدرش اینکار راکرد
i know how to do it
میدانم چطور باید اینکار را کرد
He wI'll give a good account of himself.
خوب از عهده اینکار برخواهد آمد
I took a great deal of trouble over it.
روی اینکار خیلی زحمت کشیدم
He is cut out for it ( this job ).
برای اینکار ساخته شده است
The minisiter cant cope with it.
از دست وزیر اینکار بر نمی آید
His action is in the nature of sour grapes.
اززور پسی اینکار رامی کند
He has not enough experience for the position.
برای اینکار تجربه کافی ندارد
To do something hurriedly.
تند تند کاری راانجام دادن
I'll eat my hat if I dont do it .
اگر اینکار رانکردم اسمم راعوض می کنم
Dont let the grass grow under your feet.
نگذار وسط اینکار باد بخورد ( وقفه بیافتد )
you shall rue it
از اینکار پشیمان خواهید شد افسوس انرا خواهید خورد
tentering
دار کشی
[میخ کشی ]
[اینکار برای اصلاح کجی یا سره فرش صورت می گیرد.]
sizing
آهارزنی
[گاه جهت استحکام و یکنواختی نخ های تار، قبل از چله کشی آنها را با نشاسته و چسب شستشو می دهند. اینکار در پارچه بافی مرسوم است ولی در بافت فرش نیز استفاد می شود.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com