Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
drop
جاگذاشتن حریف
dropped
جاگذاشتن حریف
dropping
جاگذاشتن حریف
drops
جاگذاشتن حریف
Other Matches
underhook
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
leave out
جاگذاشتن
picket fence
جاگذاشتن میلههای 1 و 2 و4 و 7 یا 1 و 3 و 6 و 01
leave behind
<idiom>
جاگذاشتن چیزی درجایی
head and arm
هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground
ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
loop
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
side sweep and over under
گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
hits
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off
رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
bucket
جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
buckets
جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
rivals
حریف
d. cut d.
حریف
rival
حریف
rivaled
حریف
rivaling
حریف
foe
حریف
rivalling
حریف
rivalled
حریف
challenger
حریف
adversaries
حریف
opponents
حریف
opponent
حریف
challengers
حریف
foes
حریف
competitors
حریف
match
حریف
competitor
حریف
adversarial
حریف
matches
حریف
adversary
حریف
shadow
چسبیدن به حریف
shadowed
چسبیدن به حریف
shadowing
چسبیدن به حریف
shadows
چسبیدن به حریف
he was too much for me
من حریف او نبودم
playing the man
بازی با حریف
opponent
حریف طرف
razzle dazzle
فریفتن حریف
deliver a series of blows
بمباران حریف
adversaries
حریف کشتی
i cannot manage him
حریف او نمیشوم
target
سینه حریف
targeting
سینه حریف
targets
سینه حریف
targetted
سینه حریف
targetting
سینه حریف
targeted
سینه حریف
adversary
حریف کشتی
head butt
با سر به حریف زدن
charges
حمله به حریف
coped
حریف شدن
cope
حریف شدن
swingman
همه فن حریف
victims
حریف ضعیف
end
زمین حریف
ended
زمین حریف
sell a dummy
فریفتن حریف
jacks of all trades
همه فن حریف
ends
زمین حریف
victim
حریف ضعیف
opponents
حریف طرف
away
زمین حریف
charge
حمله به حریف
jack of all trades
همه فن حریف
copings
حریف شدن
copes
حریف شدن
downfield
زمین حریف
draw
رویارویی دو حریف در اغار
draws
رویارویی دو حریف در اغار
mark
نشانه کردن حریف
unanswered
همردیف نبودن حریف
outclassing
شکست فاحش حریف
outclasses
شکست فاحش حریف
outclassed
شکست فاحش حریف
outclass
شکست فاحش حریف
assaulted
حمله بدنی به حریف
deciding
نزدیک به دروازه حریف
assaults
حمله بدنی به حریف
assault
حمله بدنی به حریف
clinches
بغل کردن حریف
marks
نشانه کردن حریف
bluff
حریف را از میدان درکردن
deceive
فریب دادن حریف
deceives
فریب دادن حریف
action on the blade
تماس با شمشیر حریف
scouts
ارزیابی حریف اینده
scouted
ارزیابی حریف اینده
scout
ارزیابی حریف اینده
hinder
مانع حریف شدن
hindered
مانع حریف شدن
intercepts
قطع پاسکاری حریف
hinders
مانع حریف شدن
back sacrifice throw
افکندن حریف ازپشت
deceived
فریب دادن حریف
deceiving
فریب دادن حریف
bluffed
حریف را از میدان درکردن
burn
امتیاز گرفتن از حریف
burns
امتیاز گرفتن از حریف
onside
پا به توپ در زمین حریف
bluffing
حریف را از میدان درکردن
bluffs
حریف را از میدان درکردن
intercepted
قطع پاسکاری حریف
intercepting
قطع پاسکاری حریف
cut down
زمین زدن حریف
circle dodge
گریز از حریف در مسیرمنحنی
hindering
مانع حریف شدن
go behind
به پشت حریف رفتن
outroll
شکست دادن حریف
kukutsu dachi
ایستادن در مقابل حریف
dribbling
رد کردن توپ از حریف
stomach throw
افکندن حریف از پشت
manage a person
حریف کسی شدن
to stand up to one's opponent
با حریف روبرو شدن
drop
پشت سر گذاشتن حریف دو
dropped
پشت سر گذاشتن حریف دو
personal foul
خطای بدنی به حریف
dropping
پشت سر گذاشتن حریف دو
drops
پشت سر گذاشتن حریف دو
clinched
بغل کردن حریف
they are well matched
حریف یکدیگر هستند
intercept
قطع پاسکاری حریف
clinch
بغل کردن حریف
put the ball on the floor
رد کردن توپ از حریف
pattern offense
موضعگیری در برابر حریف
outplay
بازی بهتر از حریف
clinching
بغل کردن حریف
kin geri
لگد به بیضه حریف
jink
فریب دادن حریف
assorted
همه فن حریف همسر
lap
رسیدن به حریف جلویی
lapped
رسیدن به حریف جلویی
utility
ذخیره همه فن حریف
block
سدکردن غیرمجاز حریف
blocked
سدکردن غیرمجاز حریف
He is jack of all trades . he can cope with any thing .
همه فن حریف است
shut down
شکست دادن حریف
blocks
سدکردن غیرمجاز حریف
dribbles
رد کردن توپ از حریف
dribbled
رد کردن توپ از حریف
sparring partner
حریف مشت بازی
dribble
رد کردن توپ از حریف
hinders
جلوگیری از ضربه زدن حریف
blankest
ممانعت از امتیاز گیری حریف
bootleg
نوعی حمله با فریفتن حریف
finger hold
خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
slashed
چرخاندن چوب به طرف حریف
slash
چرخاندن چوب به طرف حریف
simple leg ride
شگک خراب کردن حریف
slashes
چرخاندن چوب به طرف حریف
hooking
سد کردن غیرمجاز حریف باچوب
clothes line
ضبه زدن و انداختن حریف
hand
میلههای تسخیرشده حریف در پایان
handing
میلههای تسخیرشده حریف در پایان
blank
ممانعت از امتیاز گیری حریف
slashing
چرخاندن چوب به طرف حریف
win by retirement
پیروزی با کنار رفتن حریف
dummies
گول زدن حریف در تجمع
hindering
جلوگیری از ضربه زدن حریف
unlap
یک دور به حریف نزدیکتر شدن
trompement
گریز شمشیرباز از ضربه حریف
dummy
گول زدن حریف در تجمع
to overcrow one's rival
از پیروزی بر حریف شادی کردن
underdogs
فرصت برد به حریف ندادن
underdog
فرصت برد به حریف ندادن
clothes lines
ضبه زدن و انداختن حریف
shut out
مانع پیروزی حریف شدن
hindered
جلوگیری از ضربه زدن حریف
holding and hitting
گرفتن حریف و ضربه زدن
double hi
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double touch
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
shoulder block
سد کردن حریف با ضربه شانه
squeezing
سد کردن مدافع حریف با دونفر
hip rool
تاباندن حریف از روی باسن
parried
دفع کردن حمله حریف
parries
دفع کردن حمله حریف
parry
دفع کردن حمله حریف
parrying
دفع کردن حمله حریف
gang tackle
با چند بازیگر حریف را فروداوردن
squeezed
سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeeze
سد کردن مدافع حریف با دونفر
box out
موضعگیری بین حریف و سبد
bait the hole
گول زدن مدافع حریف
squeezes
سد کردن مدافع حریف با دونفر
hand out
حریف دریافت کننده سرویس
interference
سد کردن غیرمجاز راه حریف
hinder
جلوگیری از ضربه زدن حریف
shut off
بهم زدن نقشه حریف
outside hook
فت پا و بهم زدن تعادل حریف
out of distance
دور بودن شمشیرباز از حریف
wraparound check
سد کردن چوب حریف گوی دارباچوب
to backtrack
<idiom>
<verb>
عقب کشیدن
[از موضوعی در مقابل حریف]
wipe out
شکست دادن حریف با امتیاز زیاد
to be second to none
<idiom>
هیچکس حریف او نمی شود
[اصطلاح]
to row back
<idiom>
<verb>
عقب کشیدن
[از موضوعی در مقابل حریف]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com