English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 93 (7 milliseconds)
English Persian
laureate جایزه دار
Search result with all words
award جایزه
award جایزه دادن جایزه
awarded جایزه
awarded جایزه دادن جایزه
awarding جایزه
awarding جایزه دادن جایزه
awards جایزه
awards جایزه دادن جایزه
pewter جام پیروزی جایزه
free-for-all اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free-for-alls اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
cup گلدان جایزه مسابقات
cupped گلدان جایزه مسابقات
cups گلدان جایزه مسابقات
trophies جایزه
trophy جایزه
premium جایزه
premiums جایزه
bonus جایزه
bonuses جایزه
booby prize جایزه تسلی بخش
booby prizes جایزه تسلی بخش
money جایزه نقدی
ashes جایزه مخصوص مسابقه کریکت استالیا و انگلستان
prise جایزه
prised جایزه
prises جایزه
prising جایزه
purse جایزه نقدی
pursed جایزه نقدی
purses جایزه نقدی
pursing جایزه نقدی
reward جایزه
rewarded جایزه
rewards جایزه
saving قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
consideration جایزه قیمت
considerations جایزه قیمت
testimonial پاداش جایزه
testimonials پاداش جایزه
prize جایزه
prize انعام جایزه
prized جایزه
prized انعام جایزه
prizes جایزه
prizes انعام جایزه
prizing جایزه
prizing انعام جایزه
bounty جایزه
brilliancy prize جایزه درخشندگی شطرنج
coronate جایزه یا انعام دادن
cupholder برنده گلدان جایزه در مسابقه نهایی
despatch money جایزه بارگیری یا تخلیه سریع
dispatch money جایزه یا انعام بارگیری یاتخلیه سریع
eclipse award جایزه سوارکار ممتاز سال
edward j. neil award جایزه بوکسور ممتاز سال
export bounty جایزه صدور
golden shoe بهترین جایزه گلزن فصل اروپا
grey cup مسابقه قهرمانی و جایزه اتحادیه فوتبال کانادایی
guerdon جایزه
head money جایزه اوردن سر
lap money جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
meed جایزه
nobel prize جایزه نوبل
one and one جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
one plus one جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
oscar جایزه اسکار
outland trophy جایزه دانشگاهی بازیگرفوتبال
premium for excellence جایزه فضیلت
prize fellow شاگردی که در امتحانات سرامد شده وامتیازی بعنوان جایزه باو داده اند
prize fight جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
prize fighting درمحلهای عمومی برای جایزه که طرفین نزاع و شرط بندی کنندگان قابل تعقیب هستند
prize man جایزه بر
prize poem شعری که جایزه برده است
prizefight مسابقه مشت زنی جایزه دار
prizer برنده جایزه
prizewinner برنده جایزه
rewardable جایزه
rewarder جایزه یا پاداش دهنده
salvage money جایزه نجات کشتی یا محموله
sullivan award جایزه سولیوان برای بهترین ورزشکار اماتور سال
testimonialize جایزه دادن
to win laurels جایزه گرفتن
winner's circle محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
Nobel Prize جایزه نوبل
Ig Nobel Prize جایزه ایگ نوبل
the export of ... is granted the premium. صدور ... جایزه دارد.
Bounty hunter جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
Nobel Prize winner برنده جایزه نوبل
Nobel laureate برنده جایزه نوبل
priase جایزه
reward and rewarded جایزه.جایزه داده شده
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com