English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 109 (6 milliseconds)
English Persian
outland trophy جایزه دانشگاهی بازیگرفوتبال
Other Matches
Bounty hunter جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
awarding جایزه دادن جایزه
award جایزه دادن جایزه
awarded جایزه دادن جایزه
reward and rewarded جایزه.جایزه داده شده
awards جایزه دادن جایزه
collegiate دانشگاهی
academicals لباس دانشگاهی
extra-mural میان دانشگاهی
academic year سال دانشگاهی
graduate study تحصیلات دانشگاهی
academic costume لباس دانشگاهی
lecture notes جزوه درس دانشگاهی
peripheral course دوران پیش دانشگاهی نظامی
conferred a degree درجه دانشگاهی اعطا کردن
european academic research network شبکه پژوهشی دانشگاهی اروپا
varsity تیم اول دانشگاه یا دانشکده دانشگاهی
heisman trophy جام هایزمن برای بهترین بازیگر دانشگاهی
alma mater مدرسه یا دانشگاهی که شخص در آن پرورش یافته است
campus network شبکهای که شبکههای محلی کوچکتر را به هم وصل میکند در هر سازمان یا سایت دانشگاهی
academe فعالیت هایی که اساتید دانشگاهی انجام می دهند نظیر نوشتن مقاله، تدریس و غیره
prizing جایزه
prizes جایزه
prized جایزه
prize جایزه
priase جایزه
rewardable جایزه
prize man جایزه بر
meed جایزه
guerdon جایزه
premiums جایزه
bounty جایزه
awarded جایزه
prising جایزه
bonuses جایزه
prises جایزه
prised جایزه
prise جایزه
bonus جایزه
rewards جایزه
trophy جایزه
rewarded جایزه
award جایزه
reward جایزه
premium جایزه
awards جایزه
awarding جایزه
trophies جایزه
premium for excellence جایزه فضیلت
prizer برنده جایزه
prizewinner برنده جایزه
testimonialize جایزه دادن
to win laurels جایزه گرفتن
export bounty جایزه صدور
Nobel Prize جایزه نوبل
oscar جایزه اسکار
nobel prize جایزه نوبل
purse جایزه نقدی
prizes انعام جایزه
prized انعام جایزه
prize انعام جایزه
pursing جایزه نقدی
purses جایزه نقدی
head money جایزه اوردن سر
money جایزه نقدی
testimonials پاداش جایزه
testimonial پاداش جایزه
considerations جایزه قیمت
pursed جایزه نقدی
laureate جایزه دار
consideration جایزه قیمت
prizing انعام جایزه
Ig Nobel Prize جایزه ایگ نوبل
cups گلدان جایزه مسابقات
cupped گلدان جایزه مسابقات
cup گلدان جایزه مسابقات
Nobel Prize winner برنده جایزه نوبل
Nobel laureate برنده جایزه نوبل
the export of ... is granted the premium. صدور ... جایزه دارد.
brilliancy prize جایزه درخشندگی شطرنج
pewter جام پیروزی جایزه
rewarder جایزه یا پاداش دهنده
booby prize جایزه تسلی بخش
booby prizes جایزه تسلی بخش
coronate جایزه یا انعام دادن
despatch money جایزه بارگیری یا تخلیه سریع
eclipse award جایزه سوارکار ممتاز سال
salvage money جایزه نجات کشتی یا محموله
prize poem شعری که جایزه برده است
edward j. neil award جایزه بوکسور ممتاز سال
prizefight مسابقه مشت زنی جایزه دار
golden shoe بهترین جایزه گلزن فصل اروپا
cupholder برنده گلدان جایزه در مسابقه نهایی
dispatch money جایزه یا انعام بارگیری یاتخلیه سریع
grey cup مسابقه قهرمانی و جایزه اتحادیه فوتبال کانادایی
ashes جایزه مخصوص مسابقه کریکت استالیا و انگلستان
prize fight جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
sullivan award جایزه سولیوان برای بهترین ورزشکار اماتور سال
free-for-all اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free-for-alls اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
saving قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
lap money جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
prize fellow شاگردی که در امتحانات سرامد شده وامتیازی بعنوان جایزه باو داده اند
winner's circle محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
prize fighting درمحلهای عمومی برای جایزه که طرفین نزاع و شرط بندی کنندگان قابل تعقیب هستند
one and one جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
one plus one جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
entomology حشره شناسی [حشره شناسی] [جانور شناسی] [رشته دانشگاهی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com