Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
oarlock
جایگاه فلزی پارو
Other Matches
ball bearings
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearing
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
transitory shelter
پناهگاه یا سنگر پیش ساخته فلزی سرپناه فلزی
birdcage
چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
birdcages
چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
BNC connector
متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
plate
: روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
plates
: روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
oarsmen
پارو زن
oarsman
پارو زن
rowlock
جا پارو
rowlocks
جا پارو
paddles
پارو
to trample on
پارو
paddled
پارو
paddle
پارو
snow shovel
پارو
paddling
پارو
oarage
پارو
catch
پارو به اب
shoveling
پارو
shovelled
پارو
oar
پارو
oars
پارو
shovelling
پارو
shoveled
پارو
shovel
پارو
paidle
پارو
paddler
پارو زن
shovels
پارو
oars down
پارو پایین
double banked boat
قایق دو پارو زن
becket
حلقه پارو
boat your oars
پارو به قایق
oars forward
پارو به جلو
ship your oars
پارو بیرون
single banked boat
قایق تک پارو زن
toss your oars
پارو بالا
loom
دسته پارو
rows
پارو زدن
rowed
پارو زدن
row
پارو زدن
loomed
دسته پارو
rowlocks
ضامن پارو
to ply the oar
پارو زدن
rowlock
ضامن پارو
oars
پارو زدن
oar
پارو زدن
scull
پارو زدن
sculled
پارو زدن
sculls
پارو زدن
looms
دسته پارو
looming
دسته پارو
toll house
جایگاه
cabin
جایگاه
housed
جایگاه جا
house
جایگاه جا
place
جایگاه
position
جایگاه
places
جایگاه
placing
جایگاه
station
جایگاه
stationed
جایگاه
limb top
جایگاه
positioned
جایگاه
stations
جایگاه
houses
جایگاه جا
looms
قسمت میانی پارو
give way
فرمان با هم پارو بزنید
looming
قسمت میانی پارو
loomed
قسمت میانی پارو
loom
قسمت میانی پارو
to row back
به عقب پارو زدن
catch
بل گرفتن دخول پارو در اب
oarsmen
پارو زن مسابقات قایقرانی
die
پارو زدن شدید
double banked boat
قایق جفت پارو زن
oarsman
پارو زن مسابقات قایقرانی
he rows 0 to the minute
او دقیقهای سی پارو میزند
be in the money
<idiom>
پول پارو کردن
to pull a good oar
خوب پارو زدن
to tug at the oar
بزحمت پارو زدن
pull a good oar
خوب پارو زدن
backwater
برعکس پارو زدن
backwaters
برعکس پارو زدن
to pull a lone oar
تنها پارو زدن
telephone station
جایگاه تلفن
grandstand
جایگاه سرپوشیده
seats
جایگاه نشاندن
seated
جایگاه نشاندن
operating rooms
جایگاه عمل
seat
جایگاه نشاندن
operating room
جایگاه عمل
gallery
جایگاه تماشاگران
galleries
جایگاه تماشاگران
stands
جایگاه تماشاگران
sanctuaries
جایگاه مقدس
stalling
لژ جایگاه ویژه
stall
لژ جایگاه ویژه
band-stand
جایگاه ارکستر
booth
جایگاه رژه
booths
جایگاه رژه
grandstands
جایگاه سرپوشیده
engine house
جایگاه لوکوموتیو
scene of destruction
جایگاه خرابیها
expanse of ruins
جایگاه خرابیها
expanse of rubble
جایگاه خرابیها
flash house
جایگاه دزدان
picture theatre
جایگاه سینما
picturedrome
جایگاه سینما
hibernaculum
جایگاه زمستانی
lattice site
جایگاه شبکه
pumping ststion
جایگاه تلمبه
banstand
جایگاه ارکست
site plan
نقشه جایگاه
ordinal position
جایگاه ترتیبی
sanctuary
جایگاه مقدس
parking place
جایگاه توقف
picture palace
جایگاه سینما
home range
جایگاه حیوانات
finishes
بیرون اوردن پارو در هر بار از اب
finish
بیرون اوردن پارو در هر بار از اب
have money to burn
<idiom>
پول از پارو بالا رفتن
back wash
حرکت اب در نتیجه پارو زدن
sculled
حرکت قایق در اب به وسیله پارو
sculls
حرکت قایق در اب به وسیله پارو
thole
چوب یا میله اهرم پارو
scull
حرکت قایق در اب به وسیله پارو
catch a crab
تصادفا پارو را داخل اب کردن
choir-wall
[دیواره ی جداکننده جایگاه]
gate chamber wall
جایگاه حرکت دریچه
press box
لژ مطبوعاتی جایگاه گزارشگران
press boxes
لژ مطبوعاتی جایگاه گزارشگران
dock
جایگاه متهم در دادگاه
lay-by
جایگاه ایست ایستگاه
lay-bys
جایگاه ایست ایستگاه
swinery
پرورشگاه یا جایگاه خوکان
stand
جایگاه گواه در دادگاه
menagerie
جایگاه دام ودد
menageries
جایگاه دام ودد
stone work
جایگاه سنگ تراشی
sanctum
قدس جایگاه مقدس
sail loft
جایگاه بادبان سازی
dram shop
جایگاه نوشابه فروشی
far turn
پیچ سمت جایگاه
fire post
جایگاه اتش نشانی
bar
جایگاه متهمین در دادگاه
malt house
جایگاه مالت سازی
lay by
جایگاه ایست ایستگاه
paper advance setting
جایگاه پیشرفته ورق
stand one's ground
<idiom>
حمایت از جایگاه شخص
docked
جایگاه متهم در دادگاه
docks
جایگاه متهم در دادگاه
news stand
جایگاه فروش روزنامه
news-stand
جایگاه فروش روزنامه
news-stands
جایگاه فروش روزنامه
bars
جایگاه متهمین در دادگاه
podiums
بالکن جایگاه مخصوص
platform
کف راه جایگاه خطابه
platforms
کف راه جایگاه خطابه
podium
بالکن جایگاه مخصوص
I've shoveled snow all the morning.
من تمام صبح برف پارو کردم.
paddling
پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
butting
حلقه چرمی دور دستگیره پارو
paddles
پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
paddle
پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
paddled
پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
perches
جایگاه بلند جای امن
perching
جایگاه بلند جای امن
altar of credence
[جایگاه نان و شراب مقدس]
perched
جایگاه بلند جای امن
choir-loft
[بالکنی بالای جایگاه همسرایان]
location
جایگاه وضعیت مکانی جا دادن
orchestras
دسته نوازندگان جایگاه ارکست
orchestra
دسته نوازندگان جایگاه ارکست
perch
جایگاه بلند جای امن
haras
جایگاه تخم کشی اسب
locations
جایگاه وضعیت مکانی جا دادن
witness box
جایگاه شهود گواه جای
witness box
جایگاه ویژه گواهان در دادگاه
antechoir
جایگاه مخصوص روحانیون وسرایندگان در کلیسا
lubritorium
جایگاه مخصوص روغن کاری ماشین
choir-aisle
[راهرو موازی از شبستان به جایگاه همسرایان]
fore
[جایگاه مخصوص روحانیون و سرایندگان در کلیسا]
tap room
جایگاه نوشابه فروشی ونوشابه خوری
feather
تیغه پارو راافقی در اب بردن و پاروزدن با مقاومت کم اب و هوا
porter house
جایگاه فروش و صرف ابجووکباب و مانند انها
clubhouse
ساختمان در زمین گلف جایگاه سرپوشیده تماشاگران
Pay attention to the house rules
[hazard statements]
.
توجه بکنید به قواعد جایگاه
[اظهارات خطر]
.
clubhouses
ساختمان در زمین گلف جایگاه سرپوشیده تماشاگران
grandstands
جایگاه سر پوشیده تماشاچیان در میدان اسب دوانی یاورزشگاهها
grandstand
جایگاه سر پوشیده تماشاچیان در میدان اسب دوانی یاورزشگاهها
pushaway
غلطاندن گوی بولینگ از جلوبدن حرکت پارو با دورشدن تیغه از قایق
shell
قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
shells
قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
shelling
قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
band shell
جایگاه دستهء موزیک که عقب ان بشکل صدف مقعر بزرگی است
choir-rail
[ردیفی از نرده ها یا جداره ی مشبک که جایگاه همسرایان را از شبستان کلیسا جدا می کند.]
iconostasis
[پرده ای بین جایگاه مقدس و فضای اصلی در کلیساهای ارتدکس یونان و روسیه]
strikes
فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com