Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
intake
جای ابگیری نیروی بکار رفته
intakes
جای ابگیری نیروی بکار رفته
Other Matches
applied
<adj.>
<past-p.>
بکار رفته
inserted
<adj.>
<past-p.>
بکار رفته
deployed
<adj.>
<past-p.>
بکار رفته
appointed
<adj.>
<past-p.>
بکار رفته
installed
<adj.>
<past-p.>
بکار رفته
applied
برای هدف معین بکار رفته کاربسته
quasi
بصورت پیشوندنیز بکار رفته و بمعنی "شبه " و "بظاهرشبیه " است
poppyhead
تزئیناتی بشکل سرگل شقایق که درمعماری سبک گوتیک درکلیساها بکار رفته
Cinquecento
[واژه ای که در قرن شانزدهم ایتالیا در هنر و معماری رنسانس بکار می رفته است.]
yin yang
مرد و زن
[نمادی که در فرش های چینی بکار رفته و مفهوم از دو چیز متضاد را نشان میدهد.]
diptych
دولوحی که باهم بوسیله لولایی متصل شده و برای نوشتن بکار می رفته و تاه میشده
antihistamine
موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
leiwen
لی وان
[در اصطلاح به معنی رعد می باشد و نگاره آن در حواشی فرش های چین بکار می رفته است.]
parmakli
لوزی پنجه ای
[این طرح در گلیم های ترکیه بکار رفته و در اصطلاح محلی به معنی انگشت می باشد.]
umbrella
طرح چتر
[یکی از علائم هشتگانه بودا که در فرش های چینی بکار رفته و نشانه قدرت و اقتدار دولت است.]
struck
بصورت پسوند نیز بکار رفته وبمعنی ضربت خورده و مصیبت دیده یا مصیبت زده میباشد
metallic thread
نخ زربفت
[اینگونه نخ ها که از تابیده شدن ورقه های نازک طلا، نقره و یا دیگر فلزات بدور نخ تهیه می شوند، جهت تزئین فرش بکار رفته.]
lotus
[نوعی گل نیلوفر آبی مصری که در فرش های چینی بیشتر بکار رفته و نشانه مذهب، تکامل، خلوص و زیبائی بوده و شباهتی با گل ختائی دارد.]
power house building
ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
pearl
مروارید
[طرح این سنگ قیمتی در فرش های چینی بکار رفته و یک نوع آن بنام مروارید شعله ور معروف می باشد.]
double knotting
گره دوخفتی یا دو رو
[که در بعضی از فرش های تزپینی ایران بکار رفته و هر دو طرف فرش دارای پرز با نقشی متفاوت است.]
dye analysis
[آنالیز کردن رنگینه های بکار رفته در فرش جهت تعیین طول عمر فرش و سابقه تاریخی نوع رنگینه]
tree of life
درخت زندگی
[این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
knot ratio
نسبت تعداد گره
[این کسر جهت مقایسه تراکم گره در طول و عرض بافت بکار رفته و عاملی جهت تعیین قیمت فرش می باشد.]
Temerchin motife
نگاره تمرچین
[این نقش هشت ضلعی در فرش های افغانی، ترکمنی و قفقازی بکار رفته و ویژگی خاص آن تکرار حالتی از ماهی در طراحی است و بصورت چهار قاب مشابه با تضاد رنگی می باشد.]
dehydration
ابگیری
impoundment
ابگیری
turret motife
طرح شیروان
[این طرح بعنوان ترنج اصلی به تعداد یک یا سه عدد در متن فرش بکار رفته و حالتی هندسی و هشت وجهی داشته که با خطوط هندسی تزئین می شود.]
intakes
مدخل ابگیری
intake
مدخل ابگیری
Afshar design
طرح افشاری
[ابعاد فرش مربع شکل بوده و بیشتر در فارس و کرمان با زمینه کف ساده صورتی و نارنجی بوجود آمده و لچک و ترنج و قندیل بکار رفته در طرح با استفاده از خطوط هندسی بافته می شوند]
lappets
[حواشی و نقوش بکار رفته در انتهای فرش بافته شده در ترکیه که شکل اصلی بصورت بندی پنج ضلعی است و در آن اشکال هندسی یکسان که انتهای آن تا حدودی به نرمه گوش شباهت دارد استفاده می شود.]
damped wave
موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
critical mach number
عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
kikalak design
طرح قوچ
[در ترکی این واژه به معنای شاخ قوچ می باشد. این طرح در فرش های ترکیه بکار رفته و بصورت قرینه در چهار طرف نقطه مرکزی بافته می شود.]
The sun has set (hadd set).
آفتاب رفته است ( رفته بود )
brussels
دار الکتریکی یا ژاکارد که در تهیه فرش های ماشینی بکار رفته، تارها روی بوبین در بالای ماشین قرار گرفته و بسته به نیاز باز می شوند
[شبیه دار کرمانی]
و در آن حلقه های نخ پود بصورت بریده شده رها می گردد
landscape carpet
فرش دور نما
[فرش چشم انداز]
[عده ای آن را طرح گورستان می نامند با عقیده به اینکه این طرح در مراسم تدفین بکار می رفته است. نمای کلی فرش جلوه ای از خانه ها و درختان و حالت عادی زندگی را نشان داده.]
Mina-khani design
طرح میناخانی
[این طرح منسوب به شخصی به همین نام و اهل تبریز است. گل های بزرگ بکار رفته بصورت قرینه و بندی کل متن را در بر گرفته و بوسیله شبکه های لوزی شکل یا الماسی شکل به یکدیگر متصل می شوند.]
dwindled
رفته رفته کوچک شدن
dwindle
رفته رفته کوچک شدن
dwindling
رفته رفته کوچک شدن
to peter out
رفته رفته کوچک شدن
dwindles
رفته رفته کوچک شدن
khatayi
طرح یا گل های ختائی
[این نگاره در کنار گل های شاه عباسی در اکثر فرش های لچک ترنج و افشان بکار رفته و جلوه ای از گل های نیلوفر آبی را نشان می دهد. ریشه این طرح را به نقاشی های ساسانیان نسبت می دهند.]
Jacquard loom
ماشین بافندگی ژاکارد
[این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
spectrophotometry
اسپکتروفتومتر
[در این روش با تجزیه رنگ ها و مقایسه آن نمونه های مرجع، نوع رنگینه بکار رفته مشخص می شود. این روش خصوصا در تجزیه رنگ های فرش های قدیمی و شناخت رنگینه های آن مورد استفاده قرار می گیرد.]
reenforceŠetc
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
blue water school
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
magneto electricity
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
torque
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
e.m.f
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
juggernaut
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernauts
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
air force personnel with the army
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
electromotive force
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
buoyancy
نیروی بالابر نیروی شناوری
attack force
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
threat force
نیروی دشمن نیروی مخالف
self propulsion
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
free gyroscope
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
allocated manpower
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
naval aviation
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
by inches
رفته رفته
thrawart
در رفته
gradually
رفته رفته
frenetical
از جا در رفته
departed
رفته
dislocated
در رفته
in process of time
رفته رفته
by degrees
<adv.>
رفته رفته
gradually
<adv.>
رفته رفته
short tempered
از جا در رفته
inchmeal
رفته رفته
bit by bit
<adv.>
رفته رفته
Marine Corps
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
army aircraft
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
on a par
روی هم رفته
exhausted
تحلیل رفته
pallid
رنگ رفته
off shade
رنگ رفته
day a day
روی هم رفته
on average
[on av.]
روی هم رفته
truncated soil
خاک رو رفته
iam bored
حوصله ام سر رفته
in the a
روی هم رفته
in the lump
روی هم رفته
it has escaped my remembrance
از خاطرم رفته
all in all
روی هم رفته
madding
از کوره در رفته
frenzied
ازجا در رفته
consumptives
تحلیل رفته
consumptive
تحلیل رفته
averaged
روی هم رفته
frantic
ازکوره در رفته
emaciated
گوشت رفته
unbridle
مهاردر رفته
i have been to paris
پاریس رفته ام
by and large
<idiom>
روی هم رفته
overall
رویهم رفته
windswept
بر باد رفته
weatherbeaten
رنگ و رو رفته
smudgy
رنگ و رو رفته
smudgiest
رنگ و رو رفته
smudgier
رنگ و رو رفته
deep-set
فرو رفته
he knew that i had gone
او میدانست که من رفته ام
overalls
رویهم رفته
red-hot
ازجادر رفته
retreating forehead
پیشانی تو رفته
neat
شسته و رفته
all told
روی هم رفته
cavetto
[پخی تو رفته]
away
غایب رفته
first and last
روی هم رفته
overseen
غلط رفته
extinct
ازبین رفته
neatest
شسته و رفته
gone
<adj.>
از دست رفته
jitters
از کوره در رفته
I'm glad he's gone.
خوشحالم که او رفته.
neater
شسته و رفته
pulled
تحلیل رفته
averagly
روی هم رفته
average
روی هم رفته
averaging
روی هم رفته
averages
روی هم رفته
defunct
ازبین رفته
altogether
روی هم رفته
sunken
فرو رفته
averaged
روی هم رفته
chafed
پوست رفته
go out the window
<idiom>
اثرش از بین رفته
neatest
شسته و رفته مرتب
he must have gone
باید رفته باشد
forged side
سطح فرو رفته
He is on leave of absence .
مرخصی رفته است
neater
شسته و رفته مرتب
powering
توان از دست رفته
what is done cannot be undone
اب رفته بجوی برنمیگردد
Have you been there recently (lately)
تازگیها آنجا رفته ای ؟
The child
[kid,baby]
has taken after her mother.
بچه به مادرش رفته.
advanced pawn
پیاده پیش رفته
sunken eyes
چشمان فرو رفته
we cannot undo the past
اب رفته بجوی برنمیگردد
powers
توان از دست رفته
he is off to the war
رفته است به جنگ
tacky
رنگ ورو رفته
power
توان از دست رفته
lost
از دست رفته ضایع
you are mistaken
خطا رفته اید
furibund
اشفته ازجادر رفته
Vanished(shattered, dashed) hopes.
امیدها ی بر باد رفته
pale
رنگ رفته بی نور
I feel pins and needles in my foot.
پایم خواب رفته
ha-ha
دیوار فرو رفته
washed up
بکلی تحلیل رفته
lost chain
زنجیره از دست رفته
lorn
از دست رفته بربادرفته
paler
رنگ رفته بی نور
neat
شسته و رفته مرتب
immersed in debt
فرو رفته در فرض
As limp as a rag.
شل واز حال رفته
palest
رنگ رفته بی نور
retreating chin
چانه عقب رفته
saddle nose
بینی فرو رفته
revendication
استردادزمین ازدست رفته
income forgone
درامداز دست رفته
powered
توان از دست رفته
up to the ears
غرق سرا پا فرو رفته
to have arrived
[expected moment]
رسیدن
[به زمان انتظار رفته]
opportunity cost
هزینه فرصت از دست رفته
wear off
فرسوده و از بین رفته شدن
ingesta
موادی که داخل بدن رفته
lost causes
جنبش یا آرمان از دست رفته
lost cause
جنبش یا آرمان از دست رفته
sold
فروخته شده بفروش رفته
Time hangs heavily on my hands.
از زور بیکاری حوصله ام سر رفته
I have something in my eye.
چیزی توی چشمم رفته.
I have lost a lot of blood.
خون زیادی از من رفته است
the cork went off with apop
چوب پنبه در رفته تپ صداکرد
He wont be back for another six months.
رفته که تا 6 ماه دیگه بر گردد
macaroni
ماکارونی جوان خارج رفته
to count for lost
از دست رفته بحساب آوردن
lost
از دست رفته تلف شده
She wI'll be a loser if she refuses.
اگر قبول نکند از کیسه اش رفته
My brother has gone abroad.
برادرم رفته خارجه
[خارج از کشور]
shopworn
کهنه ورنگ رفته در اثرماندن در مغازه
To make amends to someone for an injury.
وقت از دست رفته جبران کردن
to join the majority
رفتن بجایی که بیشترمردم رفته اند
sell-outs
تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
cost of sales
قیمت تمام شده کالای فروش رفته
sell-out
تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
It is an absolute chaos.
همه رشته کارها از دست در رفته است
i p that they are both gone
احتمال کلی می دهم که هردو رفته باشند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com