Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
sidecar
جای اضافی چرخ دار پهلوی راننده موتورسیکلت
sidecars
جای اضافی چرخ دار پهلوی راننده موتورسیکلت
Other Matches
motorcycle with side car
موتورسیکلت با جای اضافی وجدا موتورسیکلت با سایدکار
side car
جای اضافی چرخ داردرپهلوی راننده موتور سیکلت سایدکار
driver
راننده اتومبیل راننده ارابه
drivers
راننده اتومبیل راننده ارابه
dropper
قطعه ریسمان اضافی قلاب ونخ اصلی ماهیگیری با طعمه اضافی
droppers
قطعه ریسمان اضافی قلاب ونخ اصلی ماهیگیری با طعمه اضافی
surcharges
هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
surcharge
هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
over break
خاکبرداری اضافی و کندن وجابجا شدن اضافی خاک یاقطعات سنگی که دراثر موارمنفجره بدون اینکه بخواهیم کنده شود
surcharges
نرخ اضافی مالیات اضافی جریمه
surcharge
نرخ اضافی مالیات اضافی جریمه
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
expanded memory system
کارت اضافی برای افزودن حافظه اضافی به IBM PC. حافظه از استاندارد EMS پیروی میکند
extra duty
وفیفه اضافی ماموریت اضافی
bikes
موتورسیکلت
bike
موتورسیکلت
motor assisted bicycle
موتورسیکلت
autocycle
موتورسیکلت
motorcycles
موتورسیکلت
motorcycle
موتورسیکلت
biker
موتورسیکلت سوار
motorcycle headlamp
نورافکن موتورسیکلت
handle bar
دسته موتورسیکلت
sidecar
اتاقک موتورسیکلت
sidecars
اتاقک موتورسیکلت
by
پهلوی
teamwise
پهلوی هم
we began with the st chapter
پهلوی
leach
پهلوی چپ
foreby
از پهلوی
motor cycle
دوچرخه موتوردار موتورسیکلت
luggage carrier
ترک بند موتورسیکلت
collocating
پهلوی هم گذاردن
juxtapose
پهلوی هم گذاشتن
shipboard
پهلوی کشتی
juxtaposed
پهلوی هم گذاشتن
on the north side of
پهلوی من بنشینید
juxtaposition
پهلوی هم گذاری
juxtaposes
پهلوی هم گذاشتن
collocated
پهلوی هم گذاردن
juxtaposing
پهلوی هم گذاشتن
along side
پهلو به پهلوی
at
پهلوی نزدیک
collocate
پهلوی هم گذاردن
left wing of army
پهلوی چپ میسره
alongside
پهلوی ناو
collocates
پهلوی هم گذاردن
cheek by jowl
پهلوی یکدیگر
we began with the st chapter
پیش =پهلوی
drag bike
موتورسیکلت مخصوص مسابقه سرعت
trialling
مسابقه ازمایشی موتورسیکلت رانی
drag racing
مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت
bump start
اغاز مسابقه با هل دادن موتورسیکلت
moto
بخشی از مسابقه موتورسیکلت رانی
freeboard
پهلوی سطح ازاد
inequilateral
[دارای پهلوی نابرابر]
by the board
از طرف پهلوی ناو
he rolled them by
سواره از پهلوی انها رد شد
right wing of army
پهلوی راست میمنه
i went past the house
از پهلوی ان خانه رد شدم
Come and sit beside(next to) me.
بیا پهلوی من بشین
to pass by any one
از پهلوی کسی رد شدن
alongside
پهلوی اسکله در کنار در طول
to poke anyone in the ribs
به پهلوی کسی سقلمه زدن
sideswipes
برخورد کردن به پهلوی چیزی
sideswipe
برخورد کردن به پهلوی چیزی
tourist trophy
مسابقههای سالانه موتورسیکلت سواری درجزیره من انگلستان
clutch start
روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
goby
عبور از پهلوی کسی بدون توجه به او
my neighbour at dinner
کسیکه سر ناهار پهلوی من نشسته است
pass by
از پهلوی چیزی رد شدن نادیده انگاشتن
speedway
مسابقه موتورسیکلت رانی بین تیمهای 4 نفره درمسیرهموارخاکی
off road racing
مسابقه موتورسیکلت رانی در زمینهای ناهمواربطول چند صد مایل
trail bike
موتورسیکلت کوچک سبک برای مسیرهای خارج از جاده
flanked
پهلوی یکان احاطه کردن دور زدن پهلوها
flanking
پهلوی یکان احاطه کردن دور زدن پهلوها
flank
پهلوی یکان احاطه کردن دور زدن پهلوها
off roader
شرکت کننده درمسابقه موتورسیکلت رانی درزمینهای ناهموار برای چندصد مایل
triptych
عکسی که در سه قاب تهیه کرده پهلوی یکدیگر قرار دهند
moto cross
مسابقه موتورسیکلت رانی درمسیر خاکی محدود تپه و پیچ جاده و پرش در دو بخش 03یا 54 دقیقه
wheelman
راننده
helmsmen
راننده
drivers
راننده
helmsman
راننده
driver
راننده
driving
راننده
motor man
راننده
piloted
راننده
wheelsman
راننده
pilot
راننده
the man at the wheel
راننده
pilots
راننده
steersman
راننده
impelent
راننده
driver
راننده گرداننده
locomotive engineer
[American E]
راننده قطار
drivers
راننده گرداننده
railroad engineer
[American E]
راننده قطار
train operator
[American E]
راننده قطار
chauffeur
راننده ماشین
chauffeured
راننده ماشین
chauffeuring
راننده ماشین
train driver
راننده قطار
chauffeurs
راننده ماشین
locomotive driver
[British E]
راننده قطار
trucker
راننده کامیون
locomotive operator
[British E]
راننده قطار
truckers
راننده کامیون
carter
راننده گاری
drive's cab
اطاق راننده
drive's seat
صندلی راننده
road hog
<idiom>
راننده بیابان
hot shoe
راننده زبردست
truckman
راننده کامیون
motorman
راننده موتور
power unit
پیش راننده
propulsive
پیش راننده
cabman
راننده تاکسی
bus driver
راننده اتوبوس
cabbie
راننده تاکسی
cabbies
راننده تاکسی
cabby
راننده تاکسی
driver's mate
شاگرد راننده
power plant
پیش راننده
power plants
پیش راننده
assistant driver
کمک راننده
bulldozerer
راننده بولدوزر
taximan
راننده تاکسی
dump
شکست دادن حریف درمسابقه موتورسیکلت رانی یااتومبیل رانی یا قایق قایقرانی سرعت
outboarder
راننده قایق موتوری
timers
وقت نگهدار هر راننده
pilot
راننده قایق روی یخ
timer
وقت نگهدار هر راننده
diver
راننده قایق موتوری
pick off
رد شدن از راننده دیگر
ambulanceman
راننده یا مسئول آمبولانس
gondolier
راننده کرجی ونیزی
gondoliers
راننده کرجی ونیزی
catch driver
راننده اجیر ارابه
piloted
راننده قایق روی یخ
iceboater
راننده قایق روی یخ
hackney man
راننده درشکه کرایهای
repellents
راننده بیزار کننده
repellent
راننده بیزار کننده
karter
راننده اتومبیل کوچک
hackman
راننده درشکه کرایهای
pilots
راننده قایق روی یخ
motor man
راننده واگون یالوکوموتیوبرقی
fly man
راننده درشکه تک اسبه کرایهای
pilots
خلبان هواپیما راننده کشتی
cockpits
محل ناخدا یا سکاندار یا راننده
provisional driver
راننده تازه کار ارابه
piloted
خلبان هواپیما راننده کشتی
cockpit
محل ناخدا یا سکاندار یا راننده
puntist
راننده کرجی نام دارد
pilot
خلبان هواپیما راننده کشتی
lee board
تخته یا تخته هایی که به پهلوی کشتی ته پهن نصب میکنندکه دراب پائین رفته
to pass by any thing
از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
road hog
راننده متجاوز بحقوق سایررانندگان درجاده
pole sitter
راننده نزدیک به نرده داخلی درمسیر
corner crew
متصدیان اعلام خطر به راننده در سر پیچ
teamster
راننده یک جفت حیوان یا دستگاه اسب ودرشکه
four in hand
گردونه چهار اسبه که یک راننده داشته باشد
The driver coaxed his bus through the snow.
راننده با دقت اتوبوس را از توی برف راند .
our neighbour door
کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
hit-and-run
<idiom>
حادثهای که راننده ماشین به بیراهه براند بدون اثری
remotely piloted
هدایت شونده از راه دور هواپیمای بدون راننده
drafting
راندن پشت سر راننده جلوبرای کاستن فشار هوا
solocross
مسابقه در محوطه پارکینگ برای کشف مهارت راننده
set down
معلق ساختن سوارکار یا راننده ارابه بخاطر خطا
protest flag
پرچم قرمز کوچک بعلامت اعتراض راننده قایق
check string
ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
predicted log racing
مسابقه قایق موتوری باپیشبینی قبلی زمان از طرف راننده
fitcall finding
پیدا کردن عیب کوچک مربوط به راننده یا رده یکم
understeer
تمایل اتومبیل به مستقیم رفتن در سر پیچ بیش ازانتظار راننده
back-seat driver
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat drivers
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
driver
چوب شماره یک برای استفاده در اغاز هر بخش گلف راننده لوژ
drivers
چوب شماره یک برای استفاده در اغاز هر بخش گلف راننده لوژ
cab
اطاقکی که روی بیل مکانیکی برای راننده سوار شده است
cabs
اطاقکی که روی بیل مکانیکی برای راننده سوار شده است
pit board
تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
staging light
چراغی که به راننده علامت میدهد که چرخهای اتومبیل درست روی خط قرار دارند
my chair was next his
صندلی من پهلوی صندلی اوبود
accessing
اضافی
accesses
اضافی
accessed
اضافی
additional
اضافی
paragogic
اضافی
surplusage
اضافی
plus
اضافی
accessional
اضافی
supplemantary
اضافی
supernumerary
اضافی
access
اضافی
excesses
اضافی
relative
اضافی
overflow
اضافی
overflowed
اضافی
extensions
اضافی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com