Dictiornary-Farsi | جای گذاردن تابوت در قبر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (9 milliseconds)

English	Persian
bier	جای گذاردن تابوت در قبر
biers	جای گذاردن تابوت در قبر


Other Matches

pallbearer	تابوت بر
chest	تابوت
casket	تابوت
caskets	تابوت
coffin	تابوت
coffins	تابوت
chests	تابوت
pallbearers	تابوت بر
arc of the covenant	تابوت عهد
catafalque	تابوت یا عماری
cassettes	تابوت کاست
cassette	تابوت کاست
sarcophaguses	تابوت گوشتخوار
sarcophagus	تابوت گوشتخوار
sarcophagi	تابوت گوشتخوار
repository	صندوق تابوت فرف
sarcophagi	تابوت سنگ اهکی
repositories	صندوق تابوت فرف
sarcophaguses	تابوت سنگ اهکی
chest	تابوت خزانه داری
sarcophagus	تابوت سنگ اهکی
chests	تابوت خزانه داری
pall	تابوت محتوی مرده حائل
The coffin was wreathed with flowers .	تابوت با گه پوشانده شده بود
palls	تابوت محتوی مرده حائل
palling	تابوت محتوی مرده حائل
palled	تابوت محتوی مرده حائل
to impress a mark on something	نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
palling	پارچه ضخیم روی تابوت یاقبر
The child of ones old age is a bell hung from ones. <proverb>	بجه سر پیرى زنگوله تابوت است .
palled	پارچه ضخیم روی تابوت یاقبر
palls	پارچه ضخیم روی تابوت یاقبر
pall	پارچه ضخیم روی تابوت یاقبر
conditivum	[مقبره رمی ها همراه با تابوت های تزئینی]
conditorium	[مقبره رمی ها همراه با تابوت های تزئینی]
feretory	تابوت یاصندوق اثارمقدس جایگاه اثارمقدس
skews	کج گذاردن
tables	تو گذاردن
impone	گذاردن
skewing	کج گذاردن
investing	گذاردن
skew	کج گذاردن
instate	گذاردن
invests	گذاردن
invested	گذاردن
invest	گذاردن
tabled	تو گذاردن
table	تو گذاردن
tabling	تو گذاردن
lays	گذاردن
lay	گذاردن
to lay it on thick	گذاردن
to lay it on with a trowel	گذاردن
sets	گذاردن
to leave out	جا گذاردن
setting up	گذاردن
set	گذاردن
repose	گذاردن
reposal	گذاردن
expose	روباز گذاردن
bestowed	امانت گذاردن
expose	بی حفاظ گذاردن
check	نشان گذاردن
endorsing	صحه گذاردن
bestowing	امانت گذاردن
endorses	صحه گذاردن
endorsed	صحه گذاردن
exposes	بی حفاظ گذاردن
exposes	روباز گذاردن
interpose	پا به میان گذاردن
encapsulating	درکپسول گذاردن
interposed	پا به میان گذاردن
interposes	پا به میان گذاردن
encapsulate	درکپسول گذاردن
interposing	پا به میان گذاردن
exposing	روباز گذاردن
exposing	بی حفاظ گذاردن
encapsulates	درکپسول گذاردن
endorse	صحه گذاردن
put-up	در فرف گذاردن
put up	در فرف گذاردن
shelved	در قفسه گذاردن
shelve	در قفسه گذاردن
assess	خراج گذاردن بر
assessed	خراج گذاردن بر
assesses	خراج گذاردن بر
to join in	پامیان گذاردن
adopt	نام گذاردن
assessing	خراج گذاردن بر
bestow	امانت گذاردن
placing at disposal	در دسترس گذاردن
to leave behind	باقی گذاردن
to leave behind	درپس گذاردن
to leave unsaid	نا گفته گذاردن
to step in	پامیان گذاردن
to strike in	پامیان گذاردن
underdo	از کار کم گذاردن
work on/upon <idiom>	تفثیر گذاردن
gage	وثیقه گذاردن
embowel	در روده گذاردن
imburse	درکیسه گذاردن
pt down	کنار گذاردن
put away	کنار گذاردن
novelize	بدعت گذاردن
leave alone	بحال گذاردن
leave alone	تنها گذاردن
interlocate	در میان گذاردن
interlay	در میان گذاردن
pyx	درجعبه گذاردن
incase	در جعبه گذاردن
to d. up	خوراک گذاردن
demark	نشان گذاردن
contradistinguish	فرق گذاردن
suspending	معوق گذاردن
suspend	معوق گذاردن
tabling	معوق گذاردن
tables	معوق گذاردن
tabled	معوق گذاردن
table	معوق گذاردن
suspends	معوق گذاردن
pouch	درجیب گذاردن
bulid	بنیان گذاردن
thwarted	بی نتیجه گذاردن
thwart	بی نتیجه گذاردن
reposit	ودیعه گذاردن
imprints	گذاردن زدن
imprinted	گذاردن زدن
imprint	گذاردن زدن
pouches	درجیب گذاردن
bestows	امانت گذاردن
scheduled	دربرنامه گذاردن
checked	نشان گذاردن
impressing	نشان گذاردن
skews	اریب گذاردن
placing	در محلی گذاردن
places	در محلی گذاردن
place	در محلی گذاردن
stroking	سرکش گذاردن
strokes	سرکش گذاردن
stroked	سرکش گذاردن
stroke	سرکش گذاردن
impresses	باقی گذاردن
innovate	بدعت گذاردن
innovated	بدعت گذاردن
checks	نشان گذاردن
impressing	باقی گذاردن
impresses	نشان گذاردن
schedule	دربرنامه گذاردن
skewing	اریب گذاردن
skew	اریب گذاردن
silo	در سیلو گذاردن
consigns	امانت گذاردن
consigning	امانت گذاردن
consigned	امانت گذاردن
consign	امانت گذاردن
schedules	دربرنامه گذاردن
impress	باقی گذاردن
impress	نشان گذاردن
impressed	باقی گذاردن
impressed	نشان گذاردن
innovates	بدعت گذاردن
leaving	باقی گذاردن
reverence	احترام گذاردن
procrastinates	معوق گذاردن
collocated	پهلوی هم گذاردن
collocates	پهلوی هم گذاردن
collocating	پهلوی هم گذاردن
awards	امانت گذاردن
collocate	پهلوی هم گذاردن
awarding	امانت گذاردن
sashes	پنجره گذاردن
procrastinating	معوق گذاردن
procrastinated	معوق گذاردن
sash	پنجره گذاردن
leave	باقی گذاردن
procrastinate	معوق گذاردن
innovating	بدعت گذاردن
award	امانت گذاردن
awarded	امانت گذاردن
demarcate	نشان گذاردن
demarcated	نشان گذاردن
demarcates	نشان گذاردن
demarcating	نشان گذاردن
trails	اثرپا باقی گذاردن
overindulge	زیاد ازاد گذاردن
overprice	بیش از حد قیمت گذاردن
trailing	اثرپا باقی گذاردن
insert	در جوف چیزی گذاردن
inserting	در جوف چیزی گذاردن
inserts	در جوف چیزی گذاردن
crate	صندوقه درجعبه گذاردن
deposit in the bank	در بانک به ودیعه گذاردن
deposit with the bank	در بانک ودیعه گذاردن
disremember	درطاق نیسان گذاردن
ciphers	صفر گذاردن برمزدراوردن
crates	صندوقه درجعبه گذاردن
trailed	اثرپا باقی گذاردن
chalk	باگچ نشان گذاردن
stationed	درپست معینی گذاردن
station	درپست معینی گذاردن

bier