Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (22 milliseconds)
English
Persian
juxtaposition
جا دادن اقلام در مجاورت یکدیگر
Other Matches
data chaining
فرایند اتصال اقلام داده به یکدیگر
basic issue list
اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
interconnects
با یکدیگر اتصال دادن
interconnecting
با یکدیگر اتصال دادن
interconnect
با یکدیگر اتصال دادن
interconnected
با یکدیگر اتصال دادن
counterpose
درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
common items
اقلام تدارکاتی عمومی اقلام مشترک
push up list
لیستی از اقلام که در ان هرقلم در اخر لیست وارد میشود و سایر اقلام همان مکان مربوطه در لیست راحفظ می کنند
critical item
اقلام حیاتی اقلام مهم
basic issue items
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
propinquity
مجاورت
collateral
در مجاورت هم
proximity
مجاورت
abutment
مجاورت
juxtaposition
مجاورت
contiguity
مجاورت
vichywater
مجاورت
vicinity
مجاورت
adjacence or cency
مجاورت
neighborhood
مجاورت
joins
در مجاورت بودن
neighbourhood
همسایگی مجاورت
neighbourhoods
همسایگی مجاورت
neiggourhood
جوار مجاورت
greenside
در مجاورت زمین
vicinage
مجاورت همسایگی
adjacence
نزدیکی مجاورت
law of contiguity
قانون مجاورت
neighborhoods
همسایگی مجاورت
joined
در مجاورت بودن
adjacency
نزدیکی مجاورت
join
در مجاورت بودن
association by contiguity
تداعی از راه مجاورت
pyrophorous
اتش گیرنده مجاورت هوا
pyrophorus
چیزی که در مجاورت هواخودبخود اتش گیرد
atmospheric corrosion
فساد تدریجی در اثر مجاورت با هوا
tip fading
[رنگ پریدگی الیاف در مجاورت نور آفتاب]
catalysts
عامل فعل وانفعال اجسام شیمیایی دراثر مجاورت
catalysis
اثر مجاورت جسمی دریک فعل وانفعال شیمیایی
catalyst
عامل فعل وانفعال اجسام شیمیایی دراثر مجاورت
side tone
انعکاس صوت دریک مداربعلت مجاورت با مدار صوتی دیگر
padding
اقلام
item
اقلام
items
اقلام
categories
اقلام
of each other
<adv.>
از یکدیگر
from each other
<adv.>
از یکدیگر
one another
یکدیگر
of one another
<adv.>
از یکدیگر
one a
یکدیگر
from one another
<adv.>
از یکدیگر
interwork
بر یکدیگر
each other
یکدیگر
itemize
به اقلام نوشتن
itemized
به اقلام نوشتن
itemizes
به اقلام نوشتن
itemizing
به اقلام نوشتن
materiel management
مدیریت اقلام
itemised
به اقلام نوشتن
cyclic item
اقلام زنجیری
dequeue
برداشتن اقلام یک صف
detail
اقلام ریز
budget item
اقلام نقدی
expendable items
اقلام مصرفی
itemising
به اقلام نوشتن
itemises
به اقلام نوشتن
items
اقلام امادی
item
اقلام امادی
common user items
اقلام عمومی
salvage material
اقلام بازیافتی
salvage material
اقلام حراجی
commercial items
اقلام تجارتی
cost category
اقلام هزینهای
long life itemes
اقلام بادوام
item manager
مدیر اقلام
category
اقلام اماد
end item
اقلام عمده
major end item
اقلام عمده
spares
اقلام مازاد
incidentals
اقلام فرعی
detailing
اقلام ریز
sundry items
اقلام متفرقه
major end item
اقلام عمده امادی
item number
شماره اقلام جنس
excess listing
لیست اقلام مازاد
basic end item
اقلام اولیه اماد
basic of issue
مبنای واگذارکردن اقلام
supply manifest
بارنامه اقلام تدارکاتی
keyitem
اقلام ضروری و حیاتی
condition code
کد وضعیت امادگی اقلام
existence load
بار اقلام زیستی
junk mail
اقلام پستی ناخواسته
nonperishable items
اقلام فاسد نشدنی
centralized items
اقلام اماد تمرکزی
secondary item
اقلام فرعی تدارکاتی
expendable items
اقلام مصرفی شدنی
surpluses
اقلام اضافی و مازاد
pileferable
اقلام قابل حراج
item manager
مدیریت اقلام تدارکاتی
visibles
اقلام مرئی تجارت
critical materials
اقلام حیاتی و مهم
surplus
اقلام اضافی و مازاد
sundry
اقلام متفرقه گوناگون
reportable items
اقلام قابل گزارش
invisible items of trade
اقلام نامرئی تجارت
serial numbers
شماره سری اقلام
serial number
شماره سری اقلام
couples
ترکیب با یکدیگر
combines
ترکیب با یکدیگر
couple
ترکیب با یکدیگر
coupled
ترکیب با یکدیگر
peer to each other
برابر با یکدیگر
peer to each other
قرین یکدیگر
arm in arm
در دست یکدیگر
combine
ترکیب با یکدیگر
cheek by jowl
پهلوی یکدیگر
intersecting
از یکدیگر گذرنده
to look at each other
به یکدیگر نگریستن
interconnected
اتصال به یکدیگر
interconnect
اتصال به یکدیگر
internecine
کشتار یکدیگر
simultaneous with each other
مقارن یکدیگر
interconnecting
اتصال به یکدیگر
combining
ترکیب با یکدیگر
interconnects
اتصال به یکدیگر
concrescence
رشد با یکدیگر
average life
عمر متوسط اقلام دارائی
recovery procedures
روشهای تخلیه اقلام بازیافتی
direct exchange items
اقلام قابل تعویض مستقیم
classified items
اقلام طبقه بندی شده
adopted items of material
اقلام مورد قبول از نظرعملیاتی
disposable end item
اماد یا اقلام قابل انهدام
spares
اقلام اضافی وسایل یدکی
controlled inventory
اقلام ذخیره کنترل شده
component end item
قطعات و اقلام تجهیزات عمده
property disposition
از بین بردن اقلام مازاد
survivor curves
منحنی عمر اقلام انبارشده
assemblages
جمع اوری اقلام تدارکاتی
assemblage
جمع اوری اقلام تدارکاتی
long life itemes
اقلام با عمر قانونی زیاد
rationed items
اقلام جیره بندی شده
telepathy
ارتباط افکار با یکدیگر
one-to-one
عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
abut
به یکدیگر ضربه زدن
they are well matched
حریف یکدیگر هستند
grappling
گرفتن لباس یکدیگر
of a piece with each other
ازسر هم همجنس یکدیگر
correlative with each other
لازم و ملزوم یکدیگر
one to one
عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
hand in hand
دست دردست یکدیگر
to look at each other
به یکدیگر نگاه کردن
abutted
به یکدیگر ضربه زدن
abuts
به یکدیگر ضربه زدن
complementary
تکمیل کننده یکدیگر
in tune
<idiom>
با یکدیگر موافق بودن
intersplere
در حوزه یکدیگر امدن
incompossible
منافی یکدیگر ناسازگار
pneumatolysis
تاثیر بخار گرم ومایعات وفشار درتشکیل سنگهای معدنی واقع در مجاورت سنگهای اذرین
nonrecoverable item
اقلام مصرف شدنی و بدون داغی
contingency retention stock
اقلام ذخیره برای عملیات احتمالی
consumable
اقلام مصرف شدنی کالاهای مصرفی
common user items
اقلام مشترک المصرف بین یکانها
threes
سیستم نگهداری و مدیریت اقلام دریایی
proportional parts
بخشهای کسری اقلام تصاعدی یک جدول
three
سیستم نگهداری و مدیریت اقلام دریایی
nonrecoverable item
اقلام غیر قابل تعمیریا بازیافتی
pileferable
اقلام قابل فروش بصورت فرسوده
essential item list
فهرست اقلام حیاتی یاضروری جنگی
age grouping
لیست تعیین عمر قانونی اقلام
availability edit
بررسی موجود بودن اقلام درخواستی
fifo lifo
دو روش جمع اوری اقلام داده
line item
اقلام موجود در چانل درخواست وسایل
life line
طناب اتصال افراد به یکدیگر
interaction
عمل دو چیز روی یکدیگر
networks
اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
hue
[وجه تمایز رنگ ها از یکدیگر]
take turns
<idiom>
انجام کاری با همکاری یکدیگر
hand to hand
دست بدست یکدیگر مجاور
iteraction
تاثیر چند چیز بر یکدیگر
network
اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
hand-to-hand
دست بدست یکدیگر مجاور
incompatible
غیر قابل استعمال با یکدیگر
adhesion of fibers
خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر
blanket policy
بیمه نامه ایکه همه اقلام را در برمیگیرد
application study
بررسی امکان کاربرد اقلام جدید اماد
contingency support stocks
اقلام ذخیره برای پشتیبانی عملیات احتمالی
recovery party
گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
age grouping
طبقه بندی اقلام بر حسب عمرقانونی انها
property disposition
ازبین بردان اقلام فرسوده تخریب اموال
to e. upon acovnt book
همه اقلام لازم رادردفترحساب وارد کردن
interacting
برای عمل کردن روی یکدیگر
back formation
لغت سازی اشتقاق لغات از یکدیگر
interact
برای عمل کردن روی یکدیگر
interacted
برای عمل کردن روی یکدیگر
sapphic vice
شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر
Birds of a feather flock together .
<proverb>
پرندگان مشابه با یکدیگر پرواز مى کنند .
They shook hand and made up.
با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
interacts
برای عمل کردن روی یکدیگر
The twins look just like each other.
دوقلوها خیلی شبیه یکدیگر هستند.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com