Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
English
Persian
incorporation
جا دادن ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت
Other Matches
incorporating
شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporates
شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporate
شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
corporations
شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporation
شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
legal personality
شخصیت حقوقی
juridical personality
شخصیت حقوقی
corporate
دارای شخصیت حقوقی
corporations
که دارای شخصیت حقوقی باشند
corporation
که دارای شخصیت حقوقی باشند
corporator
گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد
outsource
به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
company secretary
مسئول مالی و حقوقی شرکت
corporation
شرکت ثبت شده موسسه حقوقی
corporations
شرکت ثبت شده موسسه حقوقی
incorporates
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporate
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporating
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
ActiveX
سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
boilerplating
قرار دادن بخشهای مختلف متن در کنار هم برای ایجاد متن نهایی
privates
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
private
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
hypostatize or size
شخصیت دادن به
impersonify
شخصیت دادن به
personify
شخصیت دادن به
personifies
شخصیت دادن به
personified
شخصیت دادن به
to create an image for oneself as somebody
شخصیت دادن
personifying
شخصیت دادن به
individuate
شخصیت دادن
california tests of personality
ازمونهای کالیفرنیا برای سنجش شخصیت
anthropomorphism
تصور شخصیت انسانی برای چیزی
Kaleida Labs
شرکت فروش واسط بین Apple و IBM برای تولید از برای نوشتاری چندرسانهای
executive information system
نرم افزار ساده برای استفاده حاوی اطلاعاتی برای مدیر یا خصوصیاتی از شرکت
scratch
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratched
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratches
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratching
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
haze
تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
wiring
ساختار فلزی برای پشتیبانی کابلهای ورودی و ایجاد اتصال برای وصل کابل ها
paperless
شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
IBM
بزرگترین شرکت کامپیوتری در جهان که اولین سیستم بر پایه PC را روی پردازنده PC ایجاد کرد
personalize
شخصیت را مجسم کردن ونشان دادن
houses
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
house
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
Apple Mac
مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
Apple Macintosh computer
مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
split personality
تعدد شخصیت شخصیت دو نیم
interplead
پیش از اقامه دعوا بر کسی باهم دعوای حقوقی را خاتمه دادن
Viewdata
سیستم محاورهای برای ارسال متن یا گرافیک ازپایگاه داده به ترمینال کاربر به وسیله خط وط تلفن . که باعث ایجاد امکاناتی برای بازیابی اطلاعات , تراکنش ها , تحصیلات , بازی ها و خلاقیت میشود
breach of trust
کوتاهی درانجام دادن انچه که به موجب سند تنظیمی در تاسیس حقوقی می بایستی انجام دهد
resident
ما برای یک شرکت کار کند
residents
ما برای یک شرکت کار کند
office
مناسب برای استفاده در شرکت
offices
مناسب برای استفاده در شرکت
transistors
برای ایجاد تابع منط قی
transistor
برای ایجاد تابع منط قی
nuptias non concubitus , sedconsensus ,
برای ایجاد علقه زوجیت
entry fee
مبلغ پرداختی برای شرکت درمسابقه
restatement of the law
مجموعه قواعد حقوقی مجموعه اخرین تفسیرهای ارائه شده برای قوانین
contact ion engine
موتوری برای ایجاد تراست درفضا
fogging
برای ایجاد فضای سه بعدی طبیعی تر
smudge
ایجاد دود برای دفع حشرات
smudging
ایجاد دود برای دفع حشرات
smudges
ایجاد دود برای دفع حشرات
smudged
ایجاد دود برای دفع حشرات
nominate
تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
nominates
تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
nominating
تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
to bar somebody from a competition
شرکت در مسابقه ای را برای کسی ممنوع کردن
to subscribe to a charity
در دادن اعانهای شرکت کردن
gorge portion
محل مناسب برای ایجاد سد دربستر رودخانه
graphics
که برای ایجاد شکلهای ندیگر به کار می رود
dry plasma etching
روشی برای ایجاد یک پوشش روی یک قرص
geometry and rendering
مراحل اصلی برای ایجاد و نمایش شی سه بعدی
wordprocessing
شرکت متخصص در پردازش کلمات برای شرکتهای دیگر
equipment
وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
go in for
<idiom>
شرکت کردن در،تصمیم گیری برای انجام کاری
to call a meeting of the board of directors
برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
starter's list
فهرست اسبهاییکه واجدشرایط برای شرکت درمسابقه نیستند
promotion money
دستمزدی که به موسسین شرکت برای خدماتشان پرداخت میشود
take over bid
پیشنهاد خرید سهام یک شرکت برای اعمال کنترل
installing
قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
install
قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
to empower somebody to participate
به کسی اجازه شرکت کردن دادن
installs
قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
see to (something)
<idiom>
شرکت کردن یا کاری را انجام دادن
campaing
شرکت دادن اسب در یک دوره مسابقه
entrance head
بار لازم برای ایجاد جریان ازیک لوله
stalking horse
کاندیدای نامزدشده برای ایجاد تفرقه در رای دهندگان
subliminally
غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
subliminal
غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
jumpers
سیم هادی برای ایجاد انشعاب فرعی موقتی
breakpoint
حرف کاغذ برای ایجاد نقط ه توقف در برنامه
alphamosaic
برای ایجاد حروف گرافیکی و الفبا عددی در تلتکس
texture mapping
2-پوشاندن یک تصویر با دیگری برای ایجاد یک بافت در اولی
jus ex injuria non oritur
تعدی و تجاوز فرد برای اوحقی ایجاد نمیکند
configure
نرم افزار واتصالات برای ایجاد یک سییستم خاص
hike out
خم شدن یا اویختن به لبه قایق برای ایجاد تعادل
jumper
سیم هادی برای ایجاد انشعاب فرعی موقتی
answering
پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
answers
پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
answer
پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
answered
پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
handicaps
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicap
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
offshore company
شرکت صندوق پستی در خارج از کشور
[ برای سود در مالیات]
shared
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
thin
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
answers
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
center
تعیین حدودوسیله ایجاد حرارت برای استفاده در هواپیمای بی موتور
answering
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
aligned
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
answer
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
aligning
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
share
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
aligns
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
thinned
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
answered
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
align
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
thinnest
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thins
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thinners
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
mkdir
دستور DOS برای ایجاد دایرکتوری جدید روی دیسک
Her teacher's presence caused her considerable discomfort.
بودن دبیر او
[زن]
احساس ناراحتی زیادی برای او
[زن]
ایجاد کرد.
shares
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
consortia
ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
consortium
ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
micropro
یک شرکت نرم افزاری کالیفرنیایی که برای ریزکامپیوترها برنامه تهیه میکند
consortiums
ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
overt collusion
تبانی چند شرکت برای کنترل بازار با موافقت صریح یکدیگر
entrymate
اسب شرکت کننده همزمان بااسب دیگر برای شرط بندی
big blue
ابی بزرگ لقبی برای شرکت بین المللی ماشینهای تجاری
handicap
مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
handicaps
مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
immediate
پردازش داده پس از ایجاد آن و نه انتظار برای پاس ساعت یا زمان سنگرون
transaction trailing
ایجاد یک فایل کمکی برای پی گیری به روز دراوردن تمام فایلها
feep
صدایی که ترمینال برای جلب توجه استفاده کننده ایجاد میکند
buffering
استفاده از بافر برای ایجاد اتصال بین وسایل کند و سریع
DR DOS
سیستم عاملی که Digital Resaerch برای IBM PC ایجاد کرده است
plugs
ایجاد اتصال الکتریکی با قرار دادن دو شاخه در سوکت
plug
ایجاد اتصال الکتریکی با قرار دادن دو شاخه در سوکت
plugging
ایجاد اتصال الکتریکی با قرار دادن دو شاخه در سوکت
introduce
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
COMPAQ
شرکت کامپیوتر شخصی آمریکایی که اولین تولید کننده برای IBMPC بود
off roader
شرکت کننده درمسابقه موتورسیکلت رانی درزمینهای ناهموار برای چندصد مایل
starting fee
مبلغی که صاحب اسب برای کسب اجازه شرکت در مسابقه شرطبندی می پردازد
introduces
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
lotuses
شرکت نرم افزاری که بیشتر برای برنامههای صفحه گسترده اش معروف است
introducing
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
providers
شرکت یا کاربری که منبع اطلاعاتی برای استفاده در سیستم ویدیویی فراهم میکند.
provider
شرکت یا کاربری که منبع اطلاعاتی برای استفاده در سیستم ویدیویی فراهم میکند.
lotus
شرکت نرم افزاری که بیشتر برای برنامههای صفحه گسترده اش معروف است
introduced
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
solenoid
سیم پیچی بشکل استوانه برای ایجاد میدان مغناطیسی مارپیچ کهربایی
glideslope
شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی
bombed
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
ribbon
تعداد هادیهای نصب شده در کنار یک دیگر برای ایجاد کابل مسط ح
bend allowance
فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
ribbons
تعداد هادیهای نصب شده در کنار یک دیگر برای ایجاد کابل مسط ح
bomb
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bombs
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
lift
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
precision
استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی عدد و ایجاد دقت بیشتر
bombed out
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
lifted
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifting
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifts
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
prospectus
شرح چاپی درباره شرکت یا معدنی که برای ان باید سرمایه جمع اوری شود
prospectuses
شرح چاپی درباره شرکت یا معدنی که برای ان باید سرمایه جمع اوری شود
feedback
اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
voice
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
tristimulus values
مقادیر نسبی یه رنگ اصلی که برای ایجاد رنگهای دیگر باهم ترکیب می شوند
voices
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
compact
مجموعه پیشرفتهای ROM-CD استاندارد ایجاد شده توسط Philips برای استفاده خانگی
compacting
مجموعه پیشرفتهای ROM-CD استاندارد ایجاد شده توسط Philips برای استفاده خانگی
compacts
مجموعه پیشرفتهای ROM-CD استاندارد ایجاد شده توسط Philips برای استفاده خانگی
images
فضایی در حافظه که برای ایجاد تصویر پیش از ارسال به صفحه نمایش به کار می رود
lift strut
پایه هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
lift wire
سیم هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
compacted
مجموعه پیشرفتهای ROM-CD استاندارد ایجاد شده توسط Philips برای استفاده خانگی
image
[فضایی در حافظه که برای ایجاد تصویر پیش از ارسال به صفحه نمایش به کار می رود.]
voicing
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
invitations
عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
invitation
عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
proprietary file format
روش ذخیره سازی داده ساخت یک شرکت برای محصولاتش که با سایر محصولات سازگار نیست
mechanical mouse
وسیله چاپ که با حرکت دادن آن روی سطح صاف ایجاد میشود
historic character
[شخصیت های تاریخی که در طرح های مناظر برای توصیف ساختارها و ویژگی های معماری و تاریخی استفاده می شد.]
conferencing
اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
tactile
صفحه کلیدی که حاوی نشانههای مخصصوص برای انتخاب کلید باشد مثل ایجاد صدا
to sue for damages
عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
skimming
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
AT command set
مجموعهای استاندارد از دستورات برای کنترل کردن یک مودم که توسط Hayes Coprotion ایجاد شده است
graphics
کارت اضافی برای PC یا Macintosh که متن ها ایجاد شده یا تصاویر را با یک منبع ویدیویی خارجی ترکیب میکند
reflex
یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
reflexes
یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
macwrite
برنامه کاربردی پردازش کلمه برای ریزکامپیوتر مک اینتاش که توسط شرکت کامپیوتری APPLE ساخته شده است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com