Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 159 (2 milliseconds)
English
Persian
aside
جدااز دیگران
asides
جدااز دیگران
Other Matches
encroachment
تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
encroachments
تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
rest
دیگران
rests
دیگران
regrad for others
ملاحظه دیگران
regard for others
ملاحظه دیگران
regard for others
واهمه از دیگران
et al
مخفف و دیگران
regard for others
رعایت دیگران
What do the others say?
دیگران چه می گویند؟
individualizes
از دیگران جدا کردن
individualising
از دیگران جدا کردن
individualize
از دیگران جدا کردن
individualized
از دیگران جدا کردن
infringement on others rights
تخطی به حقوق دیگران
infringer
متخطی به حقوق دیگران
dummy
الت دست دیگران
draw away
دیگران را پست سرگذاشتن
steal one's thunder
<idiom>
قاپیدن کلام دیگران
dummies
الت دست دیگران
take after
<idiom>
مثل دیگران رفتارکردن
breaches
تجاوز به حقوق دیگران
breached
تجاوز به حقوق دیگران
breach
تجاوز به حقوق دیگران
mind readers
کاشف افکار دیگران
mind reader
کاشف افکار دیگران
an outrage upon justice
پایمال سازی حق دیگران
as a warning to others
برای عبرت دیگران
prevenance
توجه باحتیاجات دیگران
one-upmanship
<idiom>
توانایی سر بودن از دیگران
under one's belt
<idiom>
استفاده از تجارب دیگران
individualises
از دیگران جدا کردن
individualised
از دیگران جدا کردن
spoilsman
محل عیش دیگران
to live at the expense of society
بار دیگران شدن
to pull the strings
دیگران را الت قراردادن
spoiler
محل عیش دیگران
mind reading
کشف افکار دیگران
prepotent
نیرومندتر از دیگران غالب
vicarious saccifice
خودش به جای دیگران
individualizing
از دیگران جدا کردن
To put ones nose into other peoples affairs .
درکار دیگران فضولی کردن
interlope
پادرمیان کار دیگران گذاردن
to i. upo other's rights
بحقوق دیگران تجاوز کردن
to trespass
بحقوق دیگران تجاوز کردن
john aleay jones
جان که نام دیگران جوتراست
To pick other peoples brains.
از افکار دیگران استفاده کردن
to break the ice
دیگران شکل ابتدائی رانداشتن
blazing star
هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
run away with
<idiom>
سربودن ،بهتراز دیگران بودن
to act independently of others
کاری به کار دیگران نداشتن
competition clause
شرط ممانعت از دخول دیگران
to mack i. about a person
در باره کسی از دیگران جویاشدن
i do not know;try the others
من نمیدانم ببینید دیگران میمانند یا نه
draw away
جلوتر از دیگران حرکت کردن
splurge
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
ghost writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writers
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
to be the odd one out
<idiom>
نامشابه
[دیگران در گروهی]
بودن
Pry not into the affair of others.
<proverb>
در کار دیگران مداخله مکن .
proportion
اندازه چیزی در برابر با دیگران
scapegoats
کسی راقربانی دیگران کردن
scapegoats
کسیکه قربانی دیگران شود
scapegoat
کسی را قربانی دیگران کردن
scapegoat
کسی که قربانی دیگران شود
splurging
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurges
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurged
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
to put in a piece of work
بخشی از کار دیگران را انجام دادن
plagiarizing
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
rain on someone's parade
<idiom>
برنامه های دیگران را مختل کردن
Be quiet so as not to wake the others.
ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
to throw one's lot
با بخت یا سهم دیگران شریک شدن
peeping Tom
<idiom>
کسی که به پنجره دیگران نگاه میکند
swim against the tide/current
<idiom>
کاری متفاوت از دیگران انجام دادن
you said it/you can say that again
<idiom>
نشان دادن موفقیت با نظریه دیگران
oddball
<idiom>
کسی که رفتارش با دیگران فرق میکند
have a way with
<idiom>
تحت نفوذ قرار دادن دیگران
go (someone) one better
<idiom>
کاری را بهتراز دیگران انجام دادن
cool one's heels
<idiom>
به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
To lay one self open to ridicule .
خودراآلت دست ومسخره دیگران قراردادن
upstaging
توجه دیگران را به خود جلب کردن
upstages
توجه دیگران را به خود جلب کردن
to interject a remark
سخنی را در میان سخن دیگران گفتن
poke
سکه زدن فضولی در کار دیگران
plagiarises
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
poked
سکه زدن فضولی در کار دیگران
pokes
سکه زدن فضولی در کار دیگران
poking
سکه زدن فضولی در کار دیگران
copier
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
copiers
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
plagiarising
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarist
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
sadistically
کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
sadistic
کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
plagiarize
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarised
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
sadist
کسیکه از زجر دیگران لذت میبرد
plagiarized
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
spoilsport
کسی که عیش دیگران را منغص میکند
spoilsports
کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
spoilsports
کسی که عیش دیگران را منغص میکند
upstaged
توجه دیگران را به خود جلب کردن
claptrap
سخنی که برای ستایش دیگران بگویند
plagiarizes
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiary
سارق اثار ادبی و هنری دیگران
spoilsport
کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
She is more culpable than the others.
او
[زن]
بیشتر از دیگران گناه کار
[مقصر]
است.
bohemians
که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
bohemian
که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
His happiness consists in helping others.
خوشبختی او در این است که به دیگران کمک کند.
parrotry
بازگویی سخن دیگران مانندطوطی یا ازراه چاپلوسی
exclucivism
بیمیلی بداخل کردن دیگران درحلقه خود
self enforcing
دارای قدرت تحمیل اراده خودبر دیگران
cats paw
الت دست دیگران گره پنجه گربهای
to herd with other people
با مردم دیگر پیوستن درگروه دیگران درامدن
Schadenfreude
لذتی که شخصی از رنج کشیدن دیگران میبرد
sport
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
pestiferously
چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
totaquina
داروی ضد مالاریا مرکب ازگنه گنه وترکیبات دیگران
totaquine
داروی ضد مالاریا مرکب ازگنه گنه وترکیبات دیگران
ignores
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignore
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
sports
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
ignoring
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignored
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
noctule
یکجور شب کور در انگلستان که از همه شبکورهای دیگران کشوربزرگتراست
sported
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
echolalia
تکرار و تقلید سخنان دیگران که گاهی نوعی مرض میشود
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea.
من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
fast talker
<idiom>
گوینده خوب کسی است که بتواند دیگران متقاعد کند
livery stable
اصطبل مخصوص کرایه دادن اسب یا نگاهداری اسبهای دیگران
misprision
گناه فرو گذاری از فاش کردن تبه کاری دیگران
interloper
کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
These pants do not look any different than the others.
به نظر نمی آید که این شلوار از دیگران متفاوت باشد.
Eavesdrop
فالگوش ایستادن، استراق سمع کردن، یواشکی حرفهای دیگران را شنیدن
interlopers
کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
building block
واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
to bring somebody into line
زور کردن کسی که خودش را
[به دیگران]
وفق بدهد یا هم معیار بشود
building blocks
واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
to pound the filed
غیر قابل عبور کردن ازحصاری که برای دیگران غیرقابل عبوراست
Wise men learn by other mens mistakes;fools by the.
<proverb>
مردم عاقل از اشتباهات دیگران درس مى گیرند جاهلان از خطاهاى خود .
lifemanship
متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
filter
مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
filters
مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
how about
<idiom>
برای ارائه پشنهاد یا جویا شدن نظر دیگران در مورد چیزی یا کاری استفاده می شود
conspicuious consumption
مصرف افراطی مصرفی که هدفش خودنمائی به دیگران است این اصطلاح اولین بار بوسیله تورستین وبلن اقتصاددان امریکائی
caveator
کسیکه درضمن تقاضای ثبت اختراع تقاضامیکند به تقاضای دیگران تر
Baldenfreude
[حس ارضایی که از کچل بودن یا کچل شدن دیگران به دست میاید]
people who live in glass houses should not throw stones
<idiom>
هرچه را برای خود میپسندی برای دیگران هم ب"سند
link
برنامههای بررسی کامپیوتری برای بررسی اینکه هر قطعه در ارتباط با دیگران خوب کار میکند یا نه
joint tenants
در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد
collective goods
کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
pareto criterion
ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
to scramble for something
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
tontine
تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com