Dictiornary-Farsi | جدایی ناپذیر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
integral	جدایی ناپذیر


Search result with all words

impartible	جدایی ناپذیر غیر قابل تفکیک
Other Matches

invulnerable	زخم ناپذیر اسیب ناپذیر
immedicable	درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
irrevocably	بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
seperation	جدایی
divorce	جدایی
divorced	جدایی
isolation	جدایی
separations	جدایی
sequester	جدایی
schismatism	جدایی
seclusion	جدایی
segregation	جدایی
separation	جدایی
breakaway	جدایی
breakdowns	جدایی
breakdown	جدایی
divorces	جدایی
divorcing	جدایی
dissociation	جدایی
disseverance	جدایی
disjunction	جدایی
discreteness	جدایی
gulf	جدایی
gulfs	جدایی
disconnexion	جدایی
divorcement	جدایی
dislocation	جدایی
disunion	جدایی
disconnectedness	جدایی
detachable	جدایی پذیر
segregationist	جدایی گرای
separation anxiety	اضطراب جدایی
separative	حاکی از جدایی
to cut the painter	جدایی انداختن
seperation point	نقطه جدایی
separate	جدایی تفکیک
separates	جدایی تفکیک
to break company	جدایی کردن
detribalization	جدایی از قبیله
filled with water	دال بر جدایی
rupturing	سکستگی جدایی
ruptures	سکستگی جدایی
rupture	سکستگی جدایی
separated	جدایی تفکیک
severance	جدایی مجزایی
schism	جدایی شقاق
schisms	جدایی شقاق
abscission	جدایی دریدگی
desegregation	جدایی زدایی
judicial separaion	جدایی زن و شوهر از نظرحقوقی
parthian glance	نگاه هنگام جدایی
schismatism	ایجاد جدایی تفرقه
That is a separate question.	این یک موضوع جدایی است.
segregative	طالب جدایی وابسته به تفکیک وتبعیض
segregationist	طرفدار جدایی نژاد سفید وسیاه
discrimination	حداقل جدایی برای رویت دوهدف بصورت مجزا در رادار
ab	پیشوند لاتین بمعنی >دوراز< و>از< و >جدایی < و >غیر<مانند ABuse و ABaxial
apartheid	نفاق و جدایی بین سیاه پوستان و سفید پوستان افریقای جنوبی
secession	تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
imperviable	نم ناپذیر
inappeasable	ناپذیر
watertight	اب ناپذیر
waterproofs	نم ناپذیر
waterproofed	نم ناپذیر
waterproof	نم ناپذیر
unchallenged	بحث ناپذیر
inalienable <adj.>	اجتناب ناپذیر
inappellable	پژوهش ناپذیر
incodensable	انقباض ناپذیر
incommensurable	مقایسه ناپذیر
indispensable <adj.>	اجتناب ناپذیر
incoercible	انقباض ناپذیر
incommensurable	سنجش ناپذیر
absolute <adj.>	اجتناب ناپذیر
incommutable	استحاله ناپذیر
unfeasible <adj.>	انجام ناپذیر
incompressible	فشار ناپذیر
incompressible	تراکم ناپذیر
incommutably	تبدیل ناپذیر
incommutable	تخفیف ناپذیر
impracticable <adj.>	انجام ناپذیر
inappealable	پژوهش ناپذیر
inalterable	تغییر ناپذیر
unwearying	خستگی ناپذیر
fatigueless	خستگی ناپذیر
exhautless	خستگی ناپذیر
engrained	چاره ناپذیر
impossible [colloquial] <adj.>	تحمل ناپذیر
immiscible	امیزش ناپذیر
immiscible	امتزاج ناپذیر
imperviable	سرایت ناپذیر
impartible	بخش ناپذیر
impenitent	توبه ناپذیر
inevitable <adj.>	اجتناب ناپذیر
unalienable <adj.>	اجتناب ناپذیر
unalterable <adj.>	اجتناب ناپذیر
inexecutable <adj.>	انجام ناپذیر
unchallenged	انکار ناپذیر
immitigable	تخفیف ناپذیر
ego alien	خود ناپذیر
spanless	پیمایش ناپذیر
irremissible	اغماض ناپذیر
irrecoverably	بطوراصلاح ناپذیر
irrecoverable	جبران ناپذیر
unchangeable	تغییر ناپذیر
ireversible	تغییر ناپذیر
invariant	تغییر ناپذیر
intangibly	بطورلمس ناپذیر
insusceptible	تایید ناپذیر
insol	انحلال ناپذیر
inscrvtable	تفحص ناپذیر
inirritable	تحریک ناپذیر
irresistable	مقاومت ناپذیر
irresolvable	تجزیه ناپذیر
irriversible	برگشت ناپذیر
sateless	سیری ناپذیر
remediless	درمان ناپذیر
raintight	باران ناپذیر
stainless	زنگ ناپذیر
unappealabe	پژوهش ناپذیر
nonsuperimposable	انطباق ناپذیر
non descript	تشریح ناپذیر
non descript	وصف ناپذیر
nanoaddressable	نشانی ناپذیر
unappeasable	استمالت ناپذیر
joiner door	دربهای اب ناپذیر
infrangible	تجزیه ناپذیر
inextinguishably	بطورتسکین ناپذیر
uncomputable	محاسبه ناپذیر
undecidable	تصمیم ناپذیر
uninflammable	اشتعال ناپذیر
indefeasible	فسخ ناپذیر
indecomposable	فساد ناپذیر
unobjectionable	اعتراض ناپذیر
incorruptibly	بطورفساد ناپذیر
inconvertible	مبادله ناپذیر
unsearchable	کاوش ناپذیر
untouchability	لمس ناپذیر
water proof	رطوبت ناپذیر
waterproof wire	سیم نم ناپذیر
indefeasible	بطلان ناپذیر
unconquerable	تسخیر ناپذیر
irrecocilably	بطوروفق ناپذیر
inexplorable	کاوش ناپذیر
inexhaustibly	بطورپایان ناپذیر
inexcitable	هیجان ناپذیر
ineludible	گریز ناپذیر
indubious	تردید ناپذیر
indisributable	بخش ناپذیر
indispansably	بطورچاره ناپذیر
indisciplinable	انظباط ناپذیر
indiminishable	کاهش ناپذیر
indefectible	خلل ناپذیر
sure-fire	شکست ناپذیر
unavoidable	چاره ناپذیر
adamant	تزلزل ناپذیر
inconceivable	تصور ناپذیر
undeniably	انکار ناپذیر
undeniable	انکار ناپذیر
immobile	جنبش ناپذیر
impregnable	رسوخ ناپذیر
inflexible	انحناء ناپذیر
overpowering	مقاومت ناپذیر
irreversible	برگشت ناپذیر
irreversible	واگشت ناپذیر
irreversible	بازگشت ناپذیر
impermeable	رطوبت ناپذیر
adamantly	تزلزل ناپذیر
immortal	فنا ناپذیر
incurable	علاج ناپذیر
unavoidable	اجتناب ناپذیر
disconsolate	تسلی ناپذیر
irreconcilable	اشتی ناپذیر
irreconcilable	وفق ناپذیر
voracious	سیری ناپذیر
incomparable	مقایسه ناپذیر
uncompromisingly	مصالحه ناپذیر
uncompromising	مصالحه ناپذیر
indeterminable	تعیین ناپذیر
unceasing	پایان ناپذیر
unceasing	ایست ناپذیر
incurable	درمان ناپذیر
incurable	بهبودی ناپذیر
impermeable	تراوش ناپذیر
impermeable	نشت ناپذیر
unanswerable	تکذیب ناپذیر
passive	اثر ناپذیر
inconsolably	دلداری ناپذیر
inconsolable	دلداری ناپذیر
intolerable	تحمل ناپذیر
insupportable	تحمل ناپذیر
imperturbable	تزلزل ناپذیر
uncontrollably	کنترل ناپذیر
uncontrollable	کنترل ناپذیر
insufferable	تحمل ناپذیر
rigid	انعطاف ناپذیر
irrefutable	انکار ناپذیر
irrefutable	تکذیب ناپذیر
inestimable	تخمین ناپذیر
passives	اثر ناپذیر