Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
truth table
جدول درستی
Search result with all words
truth table
جدول درستی جذول صحت
Veitch diagram
نمایش گرافیکی جدول درستی
Other Matches
manning table
جدول تعیین مشاغل جدول وفایف پرسنل
symbol table
جدول نمادها جدول نمادی
dive schedule
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
spelling table
جدول کلمات تهجی رمزی جدول تهجی رمز
correction index
جدول تصحیح خطای توپ جدول تصحیح یا تصحیحات
duly
<adv.>
به درستی
justly
<adv.>
به درستی
properly
<adv.>
به درستی
rightfully
<adv.>
به درستی
justly
به درستی
accuracy
درستی
legitimacy
درستی
exactitude
درستی
integrity
درستی
trueness
درستی
uprightness
درستی
correctness
درستی
exactness
درستی
aright
<adv.>
به درستی
correctly
<adv.>
به درستی
precision
درستی
rightly
<adv.>
به درستی
justness
درستی
straightness
درستی
integrality
درستی
soundness
درستی
imprecision
نا درستی
genuineness
درستی
rightfulness
درستی
preciseness
درستی
fidelity
درستی
validity
درستی
rightness
درستی
correctitude
درستی
justice
درستی دادگستری
rectitude
راستی درستی
propriety of behaviour
درستی رفتار
truth value
ارزش درستی
validation
تنفیذ درستی
to verifty a staement
درستی ونادرستی
honestly
از روی درستی
the a of a trans lation
درستی ترجمه
damchi
راستی و درستی
honesty
درستکاری درستی
approximately
تقریبا به درستی
truth
درستی صداقت
truths
درستی صداقت
accuracy
درجه دقت درستی
functioned
انجام عمل به درستی
in the wrong
<idiom>
اشتباه ،درستی حقیقت
line up
<idiom>
به درستی میزان کردن
uprightaess
درستی راستی عدالت
functions
انجام عمل به درستی
to foel
حال درستی نداشتن
bona fide
به طور جدی به درستی
function
انجام عمل به درستی
tracks
دنبال کردن یک مسیر به درستی
tracked
دنبال کردن یک مسیر به درستی
track
دنبال کردن یک مسیر به درستی
true false test
ازمایش درستی ونادرستی چیزی
to vouch for any one's honesty
ضمانت درستی کسی را کردن
He seems to be an honest man.
آدم درستی بنظرمی آید
cynic
<adj.>
بدگمان نسبت به درستی ونیکوکاری بشر
accurately
به درستی و بدون هر گونه خطا
cynical
<adj.>
بدگمان نسبت به درستی ونیکوکاری بشر
cynically
بدگمان نسبت به درستی ونیکوکاری بشر
to prove a will
درستی و اعتباروصیت نامهای را محقق نمودن
Are we on the right road for ... ?
آیا ما در جاده درستی برای ... هستیم؟
time
سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
timed
سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
times
سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
to check off
رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن
check
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
checks
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
one element
تابع منط قی که در صورت درستی ورودی خروجی درست میدهد
hyphenation
تنظیم خط وط با پهنای مشخص به تقسیم کلمات طولانی در انتهای هر خط به درستی
checked
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
probabiliorism
عقیده باینکه بهر طرف بیشتراحتمال درستی دارد بایدروی اورد
supervising
بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
supervises
بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
supervised
بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
supervise
بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
partial RAM
قطعه RAM که فقط یک بخش آن به درستی کار میکند در قط عات جدید
comparator
وسیله منط قی که درستی خروجی آن درست است که ورودیها با هم فرق کنند
stopping
ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stopped
ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stop
ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stops
ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
align
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligned
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
nonaligned
که به درستی در ارتباط با یکیدرگ قرار نگرفته اند تا کار این بهینه داشته باشند
aligns
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
acknowledge
کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
aligning
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
acknowledges
کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
acknowledging
کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
table
جدول
curb
جدول
curbing
جدول
curbed
جدول
kerbs
جدول
kerb
جدول
curbs
جدول
tabled
جدول
chamfered kerb
جدول پخ
scale
جدول
tabling
جدول
tables
جدول
border stone
جدول
charted
جدول
logs
جدول
scheduled
جدول
log
جدول
schedules
جدول
tableaux
جدول
tableaus
جدول
tableau
جدول
kerb=curb
جدول
chart
جدول
charts
جدول
irrigation channel
جدول
charting
جدول
schedule
جدول
drop
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drops
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
dropped
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
soak
اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند
dropping
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
soaks
اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند
supply schedule
جدول عرضه
lookup table
جدول مراجعه
symbol table
جدول علامت
cross word puzzle
جدول معمایی
manning table
جدول مشاغل
conversion table
جدول تبدیل
station bill
جدول محلها
multiplication table
جدول ضرب
nomogram
جدول محاسباتی
symbolic table
جدول علائم
contingency table
جدول وابستگی
matrix
جدول اعداد
decision table
جدول تصمیم
crossword puzzle
جدول معمایی
symbol table
جدول نمادها
look up table
جدول مراجعهای
cross word
جدول لغز
sulcate
جدول دار
list
سیاهه جدول
data table
جدول داده ها
matrixes
جدول اعداد
cross word
جدول معمائی
decision table
جدول تصمیمی
decimal table
جدول تصمیمی
demand schedule
جدول تقاضا
loading chart
جدول بارگیری
lip kerb
جدول پهن
leontief table
جدول لئونتیف
multiplication tables
جدول بس شماری
kerbstone
سنگ جدول
frequency table
جدول بسامد
function table
جدول تابعی
kerb stone
سنگ جدول
karnaugh map
جدول کارنو
multiplication tables
جدول ضرب
range table
جدول تیرتوپ
probability table
جدول احتمالات
indifference schedule
جدول بی تفاوتی
raised kerb
جدول بلند
flush kerb
جدول همکف
loading table
جدول بارگیری
state table
جدول حالات
deviation table
جدول انحراف
double entry table
جدول دو سویی
two way table
جدول دو سویی
embarkation table
جدول بارگیری
fourfold table
جدول چهارخانه
rounded kerb
جدول گرد
road movement table
جدول راهپیمایی
expectancy table
جدول انتظار
external table
جدول برونی
fender curbs
جدول محافظ
firing table
جدول تیر
firing table
جدول تیراندازی
slope kerb
جدول شیبدار
consumption schedule
جدول مصرف
cell
خانه جدول
tabling
لوح جدول
time table
جدول زمانی
time log
جدول زمان
tide table
جدول کشند
text chart
جدول نوشتاری
tabulate
جدول بندی
tabulated
جدول بندی
tariff schedule
جدول تعرفه
tabulates
جدول بندی
tabulator
جدول نویس
tabulating
جدول بند
tables
لوح جدول
tabled
لوح جدول
cells
خانه جدول
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com