English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
personnel authorization جدول پرسنلی مجاز
Other Matches
personnel authorization سطح پرسنلی مجاز
personnel ceiling سقف استعداد مجاز پرسنلی
authorized strength of theater استعداد مجاز صحنه عملیات از نظر پرسنلی
table of allowance جدول سهمیه مجاز
peace time establishment جدول استعداد مجاز زمان صلح
service rating تقدم پرسنلی رتبه بندی پرسنلی
average strength استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
piggybacks دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
piggyback دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
manning table جدول تعیین مشاغل جدول وفایف پرسنل
legit نمایش مجاز تاتر مجاز
symbol table جدول نمادها جدول نمادی
visiting correspondent نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
personnel management مدیریت پرسنلی
personnel monitoring بازدید پرسنلی
personnel status وضعیت پرسنلی
personnel section قسمت پرسنلی
personnel services خدمات پرسنلی
soundex code کد حقوقی پرسنلی
assistant chief of staff, g معاونت پرسنلی
personnel management اداره کردن پرسنلی
service rating طبقه بندی پرسنلی
dive schedule جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
profiling سیستم پرسنلی ذخیره انبوه کامپیوتر
profiled سیستم پرسنلی ذخیره انبوه کامپیوتر
profile سیستم پرسنلی ذخیره انبوه کامپیوتر
army personnel center مرکز عملیات پرسنلی نیروی زمینی
army personnel system سیستم عملیات پرسنلی نیروی زمینی
company grade پرسنلی که در رده گروهان کار می کنند
profiles سیستم پرسنلی ذخیره انبوه کامپیوتر
spelling table جدول کلمات تهجی رمزی جدول تهجی رمز
correction index جدول تصحیح خطای توپ جدول تصحیح یا تصحیحات
manning level درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
short timer پرسنلی که عمر خدمتی کوتاهی از انها مانده و به سن بازنشستگی نزدیک هستند
transient پرسنلی که در حال نقل و انتقال می باشند درحال توقف یا لنگر موقت درفرودگاه یا بندر
transients پرسنلی که در حال نقل و انتقال می باشند درحال توقف یا لنگر موقت درفرودگاه یا بندر
federal privacy act قانون فدرال که از اشکار شدن پرونده پرسنلی افراد توسط عوامل دولتی یا طرفهای قرارداد ان جلوگیری میکند
authorized level of organization سطح مجاز پرسنل سازمانی سطح مجاز سازمانی
army classification battery test ازمون کارایی پرسنلی ازمون قابلیت انفرادی
allowed مجاز
authorised مجاز
permissible مجاز
commissioned مجاز
admittable مجاز
admissibll مجاز
permissive مجاز
authorized مجاز
allowable مجاز
rated مجاز
at liberty مجاز
licensable مجاز
metonymy مجاز
admissible مجاز
lawful مجاز
permitted مجاز
authorrized مجاز
legal مجاز
certified مجاز
licensed مجاز
toluene حد مجاز
tropologic مجاز
freeing مجاز منفصل
delegation of authority مجاز شمردن
frees مجاز منفصل
free مجاز منفصل
circuit allocated use مدارچانلهای مجاز
bona fide holder دارنده مجاز
freed مجاز منفصل
ban item غیر مجاز
bag limit حد مجاز صید
legitimizing مجاز کردن
legitimizes مجاز کردن
height clearance ارتفاع مجاز
working load بار مجاز
fair game شکار مجاز
legitimised مجاز کردن
legitimises مجاز کردن
licit روا مجاز
legitimising مجاز کردن
legitimization مجاز کردن
justifiability مجاز بودنی
impermissible غیر مجاز
legitimize مجاز کردن
legitimized مجاز کردن
idiographic وابسته به مجاز
licensing hours زمان مجاز
authorized strength استعداد مجاز
admitance روا مجاز
speed limits سرعت مجاز
settings شدت مجاز
setting شدت مجاز
speed limit سرعت مجاز
allowable stress تنش مجاز
dose مقدار مجاز
dosed مقدار مجاز
doses مقدار مجاز
dosing مقدار مجاز
allowable cargo load بار مجاز
allowable cargo load حداکثربار مجاز
authorized program برنامه مجاز
authorized manpower استعدادپرسنلی مجاز
authorized bank بانک مجاز
authorized allowance سهمیه مجاز
authorised clerk واسطه مجاز
authorise مجاز نمودن
on the house <idiom> مجاز درکاری
allowed vibrations ارتعاشهای مجاز
working stress تنش مجاز
allowable load بار مجاز
allowable level تراز مجاز
contraband غیر مجاز
complements حد مجاز مکمل
tolerance limit خطای مجاز
metonym مجاز مرسل
complemented حد مجاز مکمل
prescribed load بار مجاز
permissible load بار مجاز
not allowed غیر مجاز
complementing حد مجاز مکمل
figuratively بطور مجاز
troplogy مجاز گوئی
trope مجاز استعاره
accredited مجاز معتبر
permissibly بطور مجاز
permissible deviation تفاوت مجاز
permissible dosage دوز مجاز
permissible velocity سرعت مجاز
permissible velocity تندی مجاز
revocable contract عقد مجاز
permitting مجاز کردن
allowances میزان مجاز
allowance میزان مجاز
tolerance تفاوت مجاز
tolerance خطای مجاز
lawfully به طور مجاز
safe load بار مجاز
permit مجاز کردن
maximum prr ermissible مجاز حداکثر
complement حد مجاز مکمل
permits مجاز کردن
tolerances تفاوت مجاز
tolerances خطای مجاز
unauthorized غیر مجاز
safe loads tables جداول بارهای مجاز
numbers مجموعه مقادیر مجاز
authorized manpower نیروی انسانی مجاز
twenty four hour charge rate امپر مجاز باتری
taxi stand ماندگاه مجاز تاکسی
security مشخصات کاربران مجاز
authorized allowance supplies سهمیه اماد مجاز
number مجموعه مقادیر مجاز
acceptance tolerance حد مجاز قابل قبول
prescribed load بار مهمات مجاز
tare وزن مجاز یک فرف
allowed energy levels ترازهای انرژی مجاز
allowed quantum state حالت کوانتومی مجاز
allowable cabin load بار مجاز هواپیما
authorized allowance supplies سهمیه مجاز اماد
authorized parts list لیست قطعات مجاز
authorized parts list سهمیه مجاز قطعات
tensile stress تنش کششی مجاز
ranges مجموعه مقادیر مجاز
illicit advertising تبلیغ غیر مجاز
maximum permissible load بار مجاز حداکثر
licitly بطور مجاز یا مشروع
maximum allowable concentration حداکثر غلظت مجاز
eligible traffic عبور و مرور مجاز
manpower cieling حداکثرنیروی انسانی مجاز
ranged مجموعه مقادیر مجاز
circuit allocated use سهمیه مدارهای مجاز
rating نحوه عملکرد مجاز
permissible dosage میزان داروی مجاز
peak strenght حداکثر استعداد مجاز
maximum permissible voltage ولتاژ مجاز حداکثر
illigal character کاراکتر غیر مجاز
ratings نحوه عملکرد مجاز
illigal character دخشه غیر مجاز
range مجموعه مقادیر مجاز
forbidden band نوار غیر مجاز
symmetry allowed reaction واکنش مجاز از لحاظ تقارن
frequency tolerance میزان تغییر مجاز فرکانس
surcharge of common استفاده بیش از حد مجاز ازچراگاه
lincense or cence مجاز کردن پروانه دادن
illicit قاچاقی نامشروع غیر مجاز
overdrafts برداشت اب بیش از اندازه مجاز
overdraft برداشت اب بیش از اندازه مجاز
allowable cargo load فرفیت بار مجاز هواپیما
open season فصل مجاز ماهیگیری یا شکار
pass reciever دریافت کننده مجاز پاس
countermining distance فاصله مجاز بین دومین
peace time complement استعداد مجاز زمان صلح
on the deck پرواز در حداقل ارتفاع مجاز
fishable مناسب یا مجاز برای ماهیگیری
authorized stockage list لیست ذخیره انبار مجاز
game fish ماهی مجاز برای صیادی
Chartered ( certified public ) accountant . حسابدار قسم خورده ( مجاز )
maximum safe temperature درجه حرارت مجاز حداکثر
chamfered kerb جدول پخ
kerb=curb جدول
irrigation channel جدول
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com