English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
newfound جدید الاکتشاف
Other Matches
rehyphenation تغییرنوشتاروکد گزاری کلمات متن پس ازقرارگرفتن در قالب صفحه جدید یا درخط جدید
imagism مکتب شعر جدید که قبل ازجنگ اول جهانی رایج شده وپیرو تشبیهات زنده وموضوعات جدید وبکر وازادی از قید سجع وقافیه است
install تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
installing تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
installs تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
map compilation تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
updated 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updates 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
update 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
new جدید
novel جدید
newest جدید
novels جدید
new- جدید
unprecedentedly جدید
maiden جدید
modern جدید
up-to-date جدید
recent جدید
newer جدید
up to date جدید
maidens جدید
unprecedented جدید
new deal قرار جدید
probes اکتشاف جدید
proselyte جدید الایمان
new deal سیاست جدید
It's not new. جدید نیست.
New Year سال جدید
revision چاپ جدید
revisions چاپ جدید
reorganization صورت جدید
postulant جدید الورود
postulancy جدید الورودی
probed اکتشاف جدید
probe اکتشاف جدید
neoteric جدید تازه
reprints چاپ جدید
freshmen جدید الورود
freshman جدید الورود
neologism واژه جدید
the new testament عهد جدید
fresh target هدف جدید
neologisms واژه جدید
modern sector بخش جدید
modern جدید مدرن
reprint چاپ جدید
reprinted چاپ جدید
innovations حرکت جدید
innovation حرکت جدید
neogenesis تولید جدید
modern system نظام جدید
neophyte جدید الایمان
neophytes جدید الایمان
recent development بسط جدید
modern physics فیزیک جدید
reprinting چاپ جدید
rehouses بخانه جدید رفتن
acclimate به آب و هوای جدید خو گرفتن
rehousing بخانه جدید رفتن
rehoused بخانه جدید رفتن
resurface لایهی جدید افزودن
resurfaced لایهی جدید افزودن
rehouse بخانه جدید رفتن
reseat صندلی جدید دادن
restoring برگرداندن به وضعیت جدید
neo پیشوند بمعنی جدید
neo- پیشوند بمعنی جدید
currency جدید بودن نقشه
reseated صندلی جدید دادن
reseating صندلی جدید دادن
reseats صندلی جدید دادن
currencies جدید بودن نقشه
resurfaces لایهی جدید افزودن
drafts بازیگر جدید تیم
drafted بازیگر جدید تیم
restored برگرداندن به وضعیت جدید
restores برگرداندن به وضعیت جدید
neoplatonism مکتب افلاطونیون جدید
neoanthropic شبیه انسان جدید
neoanthropic وابسته به انسان جدید
ultramodern خیلی جدید متجدد
kakapo طوطی زلاند جدید
involucrum تشکیل استخوان جدید
imagism مکتب شعر جدید
restore برگرداندن به وضعیت جدید
on the bandwagon <idiom> مشهوریت گروه جدید
acclimated به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimates به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimating به اب و هوای جدید خو گرفتن
used آنچه جدید نیست
forwarding address آدرس پستی جدید
one nails drives another غم جدید غم کهنه را بر از یاد
draft بازیگر جدید تیم
bring some new facts to light <idiom> کشف حقایق جدید
newfound جدید الاختراع تازه پیداشده
precursor ماده متشکله جسم جدید
analysis یات هزینههای محصول جدید
precursors ماده متشکله جسم جدید
acclimation اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
maori قبایل مائوری زلاند جدید
cenogenesis ایجاد میشود نسل جدید
natality تعداد زایش وموالید جدید
epochs اغاز فصل جدید عصر
New Testament کتب عهد جدید مسیحیان
neoplatonic وابسته به فلسفه افلاطونی جدید
neology استعمال واژه یااصطلاح جدید
kiwi نوعی مرغ زلاند جدید
kiwis نوعی مرغ زلاند جدید
renaming دادن نام جدید به فایل
renames دادن نام جدید به فایل
granfather file یک طرح حفافتی که در ان سه فایل جدید
rename دادن نام جدید به فایل
epoch اغاز فصل جدید عصر
renamed دادن نام جدید به فایل
installations تنظیم سیستم کامپیوتر جدید
developments توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
get in the swing of things <idiom> به شرایط جدید عادت کردن
development توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
releases قراردادن محصول جدید دربازار
release قراردادن محصول جدید دربازار
installation تنظیم سیستم کامپیوتر جدید
The new bI'll was ratified. Unanimously. لایحه جدید باتفاق آراءتصویب شد
infanticide قاتل بچه جدید الولاده
demotic وابسته بحروف جدید هیروگلیفی
zelanian Zeland New وابسته به زلاند جدید
released قراردادن محصول جدید دربازار
update بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
acclimates به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
The new road is 40 miles long . جاده جدید 40 میل طول دارد
acclimating به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
icot موسسه تکنولوژی کامپیوتر نسل جدید
prescientific مربوط بدوره قبل از علوم جدید
neolithic وابسته به عصر حجر جدید نوسنگی
acclimated به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
researches توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
updates بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
launching قرار دادن محصول جدید در بازار
launches قرار دادن محصول جدید در بازار
launched قرار دادن محصول جدید در بازار
neolith الت سنگی مربوط به عصرحجر جدید
launch قرار دادن محصول جدید در بازار
updated بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
This is the site for a new scool . اینجامحل ( احداث) مدرسه جدید است
technological تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
technologically تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
researching توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
upgrade قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
development برنامه ریزی تولید محصول جدید
receptee افرادپذیرفته شده جدید یا افرادجدیدی یکان
developments برنامه ریزی تولید محصول جدید
capital budget بودجه اصلاحات و ایجاد تاسیسات جدید
upgraded قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
upgrades قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
upgrading قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
research توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
researched توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
New World نیمکره غربی یا دنیای جدید امریکا
up to d. تمام شده تا تاریخ فعلی تازه جدید
development زمان لازم برای توسعه محصول جدید
developments زمان لازم برای توسعه محصول جدید
I'm saving up for a new bike. من برای یک دوچرخه جدید صرفه جویی می کنم.
abstract representation [ترکیب معماری پست مدرنیسم و نوگرایی جدید]
force کد توکار که شروع صفحه جدید را نشان میدهد
forces کد توکار که شروع صفحه جدید را نشان میدهد
kaka طوطی سبز زیتونی رنگ زلاند جدید
forcing کد توکار که شروع صفحه جدید را نشان میدهد
recombinant موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید
insert افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
inserting افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
inserts افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
to acclimate [American E] to new circumstances [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
to become acclimatized [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
proceed time زمان لازم برای معرفی به پایگاه جدید
application study بررسی امکان کاربرد اقلام جدید اماد
to acclimatize/acclimatise [British E] yourself [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
to acclimatize/acclimatise [British E] [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
to reprogram دوباره برنامه ریزی [جدید] کردن [رایانه شناسی]
ceding parry کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید
new- فرمان پاک کردن حافظه وتایپ یک برنامه جدید
dense index لیستی که فضای خالی برای رکودهای جدید ندارد
newer فرمان پاک کردن حافظه وتایپ یک برنامه جدید
cum dividened سهام با بهره متعلقه که بانفع خریدار جدید باشد
staged تغییر بین سیستم قدیم و جدید در یک سری طبقات
vector آدرسی که کامپیوتر را به محل جدید حافظه هدایت میکند
vectors آدرسی که کامپیوتر را به محل جدید حافظه هدایت میکند
newest فرمان پاک کردن حافظه وتایپ یک برنامه جدید
new فرمان پاک کردن حافظه وتایپ یک برنامه جدید
modelled ساختن مدل کامپیوتری محصول جدید یا سیستم اقتصادی و..
MDs دستور DOS برای تولید دایرکتوری جدید در دیسک
developments کامپایل و رفع عیب نرم افزار جدید را میدهد
development کامپایل و رفع عیب نرم افزار جدید را میدهد
modeled ساختن مدل کامپیوتری محصول جدید یا سیستم اقتصادی و..
How much new machinery has been installed ? چه اندازه ماشین آلات جدید نصب شده است ؟
model ساختن مدل کامپیوتری محصول جدید یا سیستم اقتصادی و..
technology قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
This new dance at the discotheques is all the rage . این رقص جدید دردیسکو تک ها مد روز شده است
modernism نو گرایی سازش دادن عقاید قدیم باافکار جدید
models ساختن مدل کامپیوتری محصول جدید یا سیستم اقتصادی و..
technologies قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com