Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
It's not new.
جدید نیست.
Search result with all words
used
آنچه جدید نیست
Other Matches
rehyphenation
تغییرنوشتاروکد گزاری کلمات متن پس ازقرارگرفتن در قالب صفحه جدید یا درخط جدید
imagism
مکتب شعر جدید که قبل ازجنگ اول جهانی رایج شده وپیرو تشبیهات زنده وموضوعات جدید وبکر وازادی از قید سجع وقافیه است
installs
تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
installing
تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
install
تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
All is not gold that glitters.
<proverb>
هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
winchester disk
دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
step frame
استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
transparently
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparent
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
leaving files open
به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
map compilation
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
his parentage isunknown
اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
it is past all hope
جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
updates
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
update
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updated
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
it is inexpedient to reply
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
new-
جدید
new
جدید
recent
جدید
up to date
جدید
up-to-date
جدید
novels
جدید
modern
جدید
maiden
جدید
maidens
جدید
unprecedented
جدید
unprecedentedly
جدید
newer
جدید
newest
جدید
novel
جدید
innovation
حرکت جدید
probes
اکتشاف جدید
neologisms
واژه جدید
neologism
واژه جدید
fresh target
هدف جدید
revision
چاپ جدید
reprint
چاپ جدید
neophyte
جدید الایمان
revisions
چاپ جدید
neophytes
جدید الایمان
reprinting
چاپ جدید
reprints
چاپ جدید
innovations
حرکت جدید
reprinted
چاپ جدید
neogenesis
تولید جدید
reorganization
صورت جدید
neoteric
جدید تازه
new deal
قرار جدید
new deal
سیاست جدید
New Year
سال جدید
freshmen
جدید الورود
freshman
جدید الورود
postulancy
جدید الورودی
postulant
جدید الورود
proselyte
جدید الایمان
modern
جدید مدرن
recent development
بسط جدید
the new testament
عهد جدید
newfound
جدید الاکتشاف
modern system
نظام جدید
modern physics
فیزیک جدید
probe
اکتشاف جدید
probed
اکتشاف جدید
modern sector
بخش جدید
acclimating
به اب و هوای جدید خو گرفتن
drafts
بازیگر جدید تیم
drafted
بازیگر جدید تیم
acclimate
به آب و هوای جدید خو گرفتن
currencies
جدید بودن نقشه
currency
جدید بودن نقشه
on the bandwagon
<idiom>
مشهوریت گروه جدید
neo-
پیشوند بمعنی جدید
neo
پیشوند بمعنی جدید
restore
برگرداندن به وضعیت جدید
restoring
برگرداندن به وضعیت جدید
rehoused
بخانه جدید رفتن
rehouse
بخانه جدید رفتن
rehousing
بخانه جدید رفتن
restored
برگرداندن به وضعیت جدید
bring some new facts to light
<idiom>
کشف حقایق جدید
acclimated
به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimates
به اب و هوای جدید خو گرفتن
draft
بازیگر جدید تیم
restores
برگرداندن به وضعیت جدید
rehouses
بخانه جدید رفتن
reseated
صندلی جدید دادن
resurface
لایهی جدید افزودن
reseat
صندلی جدید دادن
neoanthropic
شبیه انسان جدید
neoanthropic
وابسته به انسان جدید
forwarding address
آدرس پستی جدید
resurfaces
لایهی جدید افزودن
resurfaced
لایهی جدید افزودن
reseating
صندلی جدید دادن
reseats
صندلی جدید دادن
neoplatonism
مکتب افلاطونیون جدید
kakapo
طوطی زلاند جدید
involucrum
تشکیل استخوان جدید
imagism
مکتب شعر جدید
one nails drives another
غم جدید غم کهنه را بر از یاد
ultramodern
خیلی جدید متجدد
The new bI'll was ratified. Unanimously.
لایحه جدید باتفاق آراءتصویب شد
released
قراردادن محصول جدید دربازار
releases
قراردادن محصول جدید دربازار
installation
تنظیم سیستم کامپیوتر جدید
get in the swing of things
<idiom>
به شرایط جدید عادت کردن
neology
استعمال واژه یااصطلاح جدید
installations
تنظیم سیستم کامپیوتر جدید
rename
دادن نام جدید به فایل
natality
تعداد زایش وموالید جدید
developments
توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
analysis
یات هزینههای محصول جدید
development
توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
infanticide
قاتل بچه جدید الولاده
newfound
جدید الاختراع تازه پیداشده
renamed
دادن نام جدید به فایل
renames
دادن نام جدید به فایل
renaming
دادن نام جدید به فایل
neoplatonic
وابسته به فلسفه افلاطونی جدید
New Testament
کتب عهد جدید مسیحیان
zelanian
Zeland New وابسته به زلاند جدید
maori
قبایل مائوری زلاند جدید
release
قراردادن محصول جدید دربازار
granfather file
یک طرح حفافتی که در ان سه فایل جدید
epoch
اغاز فصل جدید عصر
precursors
ماده متشکله جسم جدید
kiwi
نوعی مرغ زلاند جدید
kiwis
نوعی مرغ زلاند جدید
demotic
وابسته بحروف جدید هیروگلیفی
cenogenesis
ایجاد میشود نسل جدید
acclimation
اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
precursor
ماده متشکله جسم جدید
epochs
اغاز فصل جدید عصر
researching
توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
upgrading
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
researches
توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
neolith
الت سنگی مربوط به عصرحجر جدید
capital budget
بودجه اصلاحات و ایجاد تاسیسات جدید
technologically
تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
receptee
افرادپذیرفته شده جدید یا افرادجدیدی یکان
upgrades
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
New World
نیمکره غربی یا دنیای جدید امریکا
prescientific
مربوط بدوره قبل از علوم جدید
developments
برنامه ریزی تولید محصول جدید
development
برنامه ریزی تولید محصول جدید
neolithic
وابسته به عصر حجر جدید نوسنگی
research
توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
researched
توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
The new road is 40 miles long .
جاده جدید 40 میل طول دارد
upgrade
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
upgraded
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
acclimated
به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
technological
تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
updates
بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
updated
بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
update
بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
launching
قرار دادن محصول جدید در بازار
launches
قرار دادن محصول جدید در بازار
launched
قرار دادن محصول جدید در بازار
launch
قرار دادن محصول جدید در بازار
icot
موسسه تکنولوژی کامپیوتر نسل جدید
acclimates
به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
This is the site for a new scool .
اینجامحل ( احداث) مدرسه جدید است
acclimating
به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
up to d.
تمام شده تا تاریخ فعلی تازه جدید
insert
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
recombinant
موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید
inserting
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
forces
کد توکار که شروع صفحه جدید را نشان میدهد
proceed time
زمان لازم برای معرفی به پایگاه جدید
to acclimatize/acclimatise
[British E]
yourself
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
forcing
کد توکار که شروع صفحه جدید را نشان میدهد
inserts
افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
abstract representation
[ترکیب معماری پست مدرنیسم و نوگرایی جدید]
force
کد توکار که شروع صفحه جدید را نشان میدهد
developments
زمان لازم برای توسعه محصول جدید
development
زمان لازم برای توسعه محصول جدید
to acclimate
[American E]
to new circumstances
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
application study
بررسی امکان کاربرد اقلام جدید اماد
kaka
طوطی سبز زیتونی رنگ زلاند جدید
to become acclimatized
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
to acclimatize/acclimatise
[British E]
[به اوضاع شخصی جدید]
خو گرفتن
[جامعه شناسی]
I'm saving up for a new bike.
من برای یک دوچرخه جدید صرفه جویی می کنم.
How much new machinery has been installed ?
چه اندازه ماشین آلات جدید نصب شده است ؟
vector
آدرسی که کامپیوتر را به محل جدید حافظه هدایت میکند
new
فرمان پاک کردن حافظه وتایپ یک برنامه جدید
new-
فرمان پاک کردن حافظه وتایپ یک برنامه جدید
newest
فرمان پاک کردن حافظه وتایپ یک برنامه جدید
This new dance at the discotheques is all the rage .
این رقص جدید دردیسکو تک ها مد روز شده است
MD
دستور DOS برای تولید دایرکتوری جدید در دیسک
ceding parry
کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید
dense index
لیستی که فضای خالی برای رکودهای جدید ندارد
newer
فرمان پاک کردن حافظه وتایپ یک برنامه جدید
cum dividened
سهام با بهره متعلقه که بانفع خریدار جدید باشد
vectors
آدرسی که کامپیوتر را به محل جدید حافظه هدایت میکند
staged
تغییر بین سیستم قدیم و جدید در یک سری طبقات
MDs
دستور DOS برای تولید دایرکتوری جدید در دیسک
modernism
نو گرایی سازش دادن عقاید قدیم باافکار جدید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com