Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
material handling crane
جراثقال انتقال بار
Other Matches
ladle crane
جراثقال پاتیل ریخته گری جراثقال چمچه ریخته گری
hoist winch
جراثقال بالابر
rotary crane
جراثقال گردان
swing bucket
جراثقال گردان
furnace hoist
جراثقال کوره
mechanics
علم جراثقال
ingot crane
جراثقال شمش
hand cable winch
جراثقال دستی
slewing crane
جراثقال گردان
jenny
جراثقال دوار
hand power winch
جراثقال دستی
jenny
جراثقال لوکوموتیو
winching
دستگیره چرخ جراثقال
winches
دستگیره چرخ جراثقال
winch
دستگیره چرخ جراثقال
ingot drawing crane
جراثقال کشش شمش
pit furnace crane
جراثقال کوره عمیق
ingot charging crane
جراثقال بارگیری شمش
mechanics
علم جراثقال مکانیک
winched
دستگیره چرخ جراثقال
swing bucket
جراثقال نوسان دار
bottom boom
بازوی متحرک جراثقال
whin
چرخ یا جراثقال معدن
forklift
جراثقال چنگک دار
gantry
زیر بشکهای حائل جراثقال
gantries
زیر بشکهای حائل جراثقال
erection crane
جراثقال برای کارهای ساختمانی
tower crane
جراثقال گردان اطاق دار
indeterminate change of station
انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
straddle truck
نوعی خودرو چهارچرخ حمل بار و جراثقال
jahemmy
جراثقال چرخدار مخصوص اخراجات ناوچههای اب خاکی
electronic funds transfer
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
transferring
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer
انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
upload
انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
signaled
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signalled
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
transfer ladle
کفچه انتقال چمچمه انتقال
transfer rate
نسبت انتقال سرعت انتقال
negative acknowledgement
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
trans shipment
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
flying crane
هواپیمای اخراجات هواپیمای جراثقال
IrDA
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
migration
انتقال
negotiation
انتقال
negotiations
انتقال
translation
انتقال
transportation
انتقال
translations
انتقال
displacement
انتقال
assignments
انتقال
assignment
انتقال
conveys
انتقال
conveying
انتقال
metabasis
انتقال
mittimus
انتقال
conveyances
انتقال
transfer check
انتقال
transformation
انتقال
intuition
انتقال
intuitions
انتقال
conveyance
انتقال
transfer line
خط انتقال
devolution
انتقال
conveyed
انتقال
convey
انتقال
abaloenation
انتقال
line shaft
انتقال
downloading
انتقال
marque
انتقال
conductance
انتقال
transfer
انتقال
transmission
انتقال
conduction
انتقال
transferring
انتقال
shift
انتقال
shift
انتقال
move
انتقال
transmissions
انتقال
transmission line
خط انتقال
transition
انتقال
transitions
انتقال
transference
انتقال
turn over
انتقال
shifts
انتقال
bail arm
انتقال
shifted
انتقال
transfers
انتقال
transter
انتقال
grantee
انتقال گیرنده
gold flow
انتقال طلا
digital transmission
انتقال رقمی
file transfer
انتقال فایل
heat transfer
انتقال حرارت
demographic transition
انتقال جمعیتی
energy transfer
انتقال انرژی
grantor
انتقال دهنده
evocate
انتقال دادن
electron transition
انتقال الکترون
energy transmission
انتقال انرژی
power transfer
انتقال انرژی
doppler shift
انتقال دوپلری
digital transmission
انتقال دیجیتالی
descendible
قابل انتقال
demountable
قابل انتقال
demand shift
انتقال تقاضا
alienation
انتقال مالکیت
convection
انتقال گرما
convection
انتقال برق
bail
واگذاری انتقال
transferred
انتقال یافته
gear
انتقال دادن
geared
انتقال دادن
gears
انتقال دادن
alienated
انتقال شده
transfers
انتقال دادن
transfer
انتقال دادن
transferring
انتقال دادن
negotiator
انتقال دهنده
negotiators
انتقال دهنده
alienable
قابل انتقال
conductible
قابل انتقال
convect
انتقال یافتن
conveyable
قابل انتقال
conveying capacity
قدرت انتقال
counter transference
انتقال متقابل
crawl carry
انتقال خزشی
data communication
انتقال اطلاعات
data transfer
انتقال داده ها
deed of transfer
انتقال نامه
conditional transfer
انتقال شرطی
change over
انتقال بانکی
cessionary
انتقال گیرنده
alienator
انتقال دهنده
alienor
انتقال دهنده
assignment of contract
انتقال قرارداد
asynchronous transmission
انتقال غیرهمزمان
heat transmission
انتقال گرما
block move
انتقال بلوک
block transfer
انتقال کندهای
block transfer
انتقال بلوک
capital flow
انتقال سرمایه
carry over
انتقال دادن
deed of transfer
سند انتقال
heat transfer
انتقال گرما
transfer rate
نرخ انتقال
transmission facility
وسیله انتقال
transmission line
سیم انتقال
transmission of sound
انتقال یاعبورصدا
transmission shaft
محور انتقال
transmission system
شبکه انتقال
transmission tower
برج انتقال
transmissive
قابل انتقال
transmissive
انتقال یافته
transmittal
انتقال سرایت
transmittance
انتقال سرایت
transmittancy
انتقال سرایت
transport number
عدد انتقال
voluntary assignment
انتقال ارادی
transmissibility
قابلیت انتقال
transmination
انتقال امین
transmetalation
انتقال فلز
transfer switch
کلید انتقال
transfer table
میز انتقال
transfer time
زمان انتقال
transfer time
مدت انتقال
transferee
انتقال گیرنده
transferor
انتقال دهنده
transferrer
انتقال دهنده
transition moment
گشتاور انتقال
transition period
دوره انتقال
transition probability
احتمال انتقال
transitivity
انتقال پذیری
wireless transmission
انتقال بی سیم
transfer number plate
[British E]
پلاک انتقال
alacrity
[speed]
سرعت انتقال
celerity
سرعت انتقال
easiness
[quickness]
سرعت انتقال
fleetness
سرعت انتقال
nippiness
سرعت انتقال
promptitude
سرعت انتقال
promptness
سرعت انتقال
rapidity
سرعت انتقال
rapidness
سرعت انتقال
speediness
سرعت انتقال
transfer license plate
[American E]
پلاک انتقال
speed of action
سرعت انتقال
transfer orbit
مدار انتقال
negotiability
انتقال پذیری
transferability
انتقال پذیری
negotiable instruments
اسنادقابل انتقال
not negotiable
غیرقابل انتقال
open cheque
چک انتقال پذیر
swiftness
سرعت انتقال
overhead transmission line
خط انتقال هوایی
Recent search history
Search history is
off
.
Activate
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com
Close
Previous
Next
Loading...