Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
ingot charging crane
جراثقال بارگیری شمش
Other Matches
preload loading
بارگیری اولیه یا بارگیری قبل از بارگیری اصلی
unit loading
بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
wet storage
بارگیری روی عرشه کشتی درروی دریا بارگیری دریایی
back haul
بارگیری در بازگشت از یک ماموریت بارگیری دوسره باربرگشت
combat loading
بارگیری رزمی هواپیما بارگیری جنگی
embarkation order
دستورالعمل بارگیری یا سوارشدن دستور بارگیری
endurance loading
بارگیری با حداکثر فرفیت بارگیری کامل
ladle crane
جراثقال پاتیل ریخته گری جراثقال چمچه ریخته گری
hand cable winch
جراثقال دستی
swing bucket
جراثقال گردان
slewing crane
جراثقال گردان
rotary crane
جراثقال گردان
jenny
جراثقال لوکوموتیو
mechanics
علم جراثقال
jenny
جراثقال دوار
ingot crane
جراثقال شمش
furnace hoist
جراثقال کوره
hand power winch
جراثقال دستی
hoist winch
جراثقال بالابر
forklift
جراثقال چنگک دار
material handling crane
جراثقال انتقال بار
ingot drawing crane
جراثقال کشش شمش
bottom boom
بازوی متحرک جراثقال
winched
دستگیره چرخ جراثقال
pit furnace crane
جراثقال کوره عمیق
mechanics
علم جراثقال مکانیک
winches
دستگیره چرخ جراثقال
winch
دستگیره چرخ جراثقال
swing bucket
جراثقال نوسان دار
whin
چرخ یا جراثقال معدن
winching
دستگیره چرخ جراثقال
erection crane
جراثقال برای کارهای ساختمانی
gantry
زیر بشکهای حائل جراثقال
tower crane
جراثقال گردان اطاق دار
gantries
زیر بشکهای حائل جراثقال
straddle truck
نوعی خودرو چهارچرخ حمل بار و جراثقال
jahemmy
جراثقال چرخدار مخصوص اخراجات ناوچههای اب خاکی
casualty staging unit
یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
staging unit
یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
material handling bridge
پل بارگیری
well deck
پل بارگیری
burdening
بارگیری
shipping
بارگیری
loading
بارگیری
charging
بارگیری
stowage
بارگیری
loading bridge
پل بارگیری
laden
بارگیری شده
magnetic loading
بارگیری مغناطیسی
loading point
نقطه بارگیری
deadweight
تناژ بارگیری
loading time
زمان بارگیری
loading table
جدول بارگیری
embarkation area
محوطه بارگیری
loading scale
مقیاس بارگیری
loading site
سکوی بارگیری
loading station
ایستگاه بارگیری
download
بارگیری پایین
loading site
محل بارگیری
stows
بارگیری کردن
embarkation table
جدول بارگیری
line charging capacity
فرفیت بارگیری خط
load lines
علایم بارگیری
loading apron
نوار بارگیری
load factor
ضریب بارگیری
Loading and unloading.
بارگیری وتخلیه
apron
محوطه بارگیری
loading facilities
وسایل بارگیری
aprons
محوطه بارگیری
stow
بارگیری کردن
plimsol mark
مارک بارگیری
frequency loading
بارگیری فرکانسی
loading bucket
سطل بارگیری
stowed
بارگیری کردن
loading chart
جدول بارگیری
loading diagram
دیاگرام بارگیری
stowing
بارگیری کردن
loading rack
سکوی بارگیری
loading
فرفیت بارگیری
pre loading
بارگیری اولیه
roll on/roll off
بارگیری- تخلیه
well deck
عرشه بارگیری
ammunition loading line
خط بارگیری مهمات
roll-on/roll-off
بارگیری- تخلیه
accumulator charge
بارگیری اکومولاتور
quays
سکوی بارگیری
quay
سکوی بارگیری
pallets
کفه بارگیری
pallet
کفه بارگیری
loads
فرفیت بارگیری
loads
بارگیری کردن
loads
بارگیری مهمات
load
فرفیت بارگیری
load
بارگیری کردن
load
بارگیری مهمات
stowage
بارگیری و باراندازی
bucket charging
بارگیری با سطل
point of loading
نقطه بارگیری
pack saddle
زین بارگیری
on berth
ناوحاضربه بارگیری
charging berth
اسکله بارگیری
charging wharf
اسکله بارگیری
charging car
واگن بارگیری
charging crane
جرثقیل بارگیری
commercial loading
بارگیری تجارتی
line charging current
جریان بارگیری خط
pallete
کفه بارگیری
pick up and delivery
بارگیری و تحویل
cargo net
تور بارگیری
plimsol mark
علایم بارگیری
carburizing pot
فرف بارگیری
bulk loading
بارگیری در مخازن
loading list
لیست بارگیری خودرو
loading plan
طرح بارگیری خودرو
loading chart
طرح بارگیری هواپیما
shiping agent
کارگزار بارگیری کشتی
loading space
فضای قابل بارگیری
stevedoring charges
هزینههای بارگیری وباراندازی
staging unit
یکان بارگیری کننده
tactical loading
بارگیری رزمی یا جنگی
initial program load
بارگیری برنامه اغازی
charge and discharge
محل بارگیری و باراندازی
loading
بارگیری مهمات درهواپیما
stevedore
بارگیری وباراندازی کردن
commercial loading
بارگیری کالای تجارتی
horizontal loading
بارگیری افقی کشتیها
stevedore
متصدی بارگیری و تخلیه
cargo plan
طرح بارگیری ناو
cargo port
دریچه بارگیری ناو
charging side
محل بارگیری کوره
embarkation table
جدول قابلیت بارگیری
stevedores
متصدی بارگیری و تخلیه
stevedores
بارگیری وباراندازی کردن
bulk load method
روش بارگیری با بارقوال
bulk loading
بارگیری مخزن به طور یک جا
commodity loading
بارگیری کالاهای مختلف
actual obligated space
محل یا جا در بارگیری دریایی
mutilation table
جدول راهنمای بارگیری خودروها
accessorial services
خدمات بارگیری و تخلیه بار
maximum load rating
قابلیت بارگیری نامی حداکثر
shiping agent
حق العمل کار بارگیری کشتی
bridge plate
پل بین سکوی بارگیری وخودرو
railway end
پل سکوی بارگیری راه اهن
bulk load method
روش استفاده از بارگیری قوال
capacity load
حداکثر فرفیت بارگیری ناو
reloadable control storage
انباره با کنترل بارگیری مجدد
roll on roll off
روش بارگیری مستقیم ناو
palletetisation
درکفه بارگیری قرار دادن
base loading
بارگیری انجام شده در پایگاه
p&d
delivery and up pick بارگیری و تحویل
port
شراب شیرین بارگیری کردن
stevedores
متصدی بارگیری و حمل و نقل
laydays
ایام بارگیری و باراندازی کشتی
lift on
بارگیری کشتی توسط جرثقیل
lighterage
هزینه بارگیری وباراندازی ازکشتی
lading
بارگیری عمل بار کردن
free in and out
بدون هزینه تخلیه و بارگیری
The ship is loading.
کشتی درحال بارگیری است
lay day
روز بارگیری وباراندازی کشتی
lay day
ایام بارگیری و باراندازی کشتی
despatch money
جایزه بارگیری یا تخلیه سریع
stevedores
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
stevedore
متصدی بارگیری و حمل و نقل
drayage
هزینه بارگیری وبار اندازی
loading ramp
راهروی شیب دار بارگیری
embarkation order
ترتیب سوار شدن یا بارگیری
stevedore
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
fio
بدون هزینه تخلیه و بارگیری
flying crane
هواپیمای اخراجات هواپیمای جراثقال
loading
بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
despatch money
پاداش جهت بارگیری یاتخلیه سریع
dispatch money
جایزه یا انعام بارگیری یاتخلیه سریع
drayage
چهارچرخه یاگاری مخصوص بارگیری وباراندازی
portcall
درخواست حمل وسایل به بندربرای بارگیری
pickup zone
منطقه بارگیری و بار کردن وسایل
mutilation table
جدول بارگیری پیش بینی شده
portcapacity
فرفیت بندر از نظر بارگیری یاتخلیه بار
embarkation element
یکان مخصوص کمک به بارگیری یا سوار شدن
ipl
Load Program Initail بارگیری اغازی برنامه
actual placement
قرار دادن بار در محل تخلیه و بارگیری
entrucking table
جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
lighterage
هزینه بارگیری و باراندازی از کشتی توسط دوبه
prestowage plan
طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
embarkation team
تیم یا قسمت مخصوص کمک به سوار شدن یا بارگیری
constructive placement
تعیین محل برای بارگیری یاتخلیه مناسب کشتیها
block stowage loading
بارگیری وسایل هم مقصد دریک قسمت از وسیله ترابری
load line
خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
stowage plan
طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
turnaround cycle
مدت زمان بارگیری و رفت وبرگشت خودرو یا هواپیما یاکشتی
long shoreman
گماشته بارگیری و بار خالی کنی در بندریا ماهی گیری در کرانه
primage
اضافه کرایهای که به خاطر مراقبت در بارگیری و تخلیه به ناخدای کشتی داده میشود
demurrage
بیکار و معطل نگهداشتن کشتی بیش از مدتی که جهت بارگیری یا تخلیه یا طی مسافت مبداء به مقصد لازم است
embarkation officer
افسر مسئول بارگیری یا سوارشدن افسر نافر سوار شدن ستون
deck cargo
بار روی عرشه کشتی بارگیری برروی عرشه
over shipment
ارسال بار بیش از حد فرفیت کشتی بارگیری بیش از حد
embarkation
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
staging area
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
switching
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
lade
بارگیری کردن خالی کردن
ammunition loading line
صف بارگیری مهمات صف بارکردن مهمات
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com