Dictiornary-Farsi | جرم علیه جامعه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
public mischief	جرم علیه جامعه


Other Matches

european essembly	مجمع متشکل از اعضا منتخب پارلمانهای کشورهایی که در "جامعه نیروی اتمی اروپا" و"جامعه ذغالسنگ و فولاداروپا" و "جامعه اقتصادی اروپا" عضو هستند
in personam	علیه شخص خاصی علیه انسان
socialism	جامعه گرایی جامعه داری اقتصادسوسیالیستی
pros and cons	له و علیه
pro and con	له و علیه
versus	علیه
cons	بر علیه
conning	بر علیه
against	علیه
conned	بر علیه
v	علیه
con	بر علیه
respondents	مدعی علیه
respondent	مستانف علیه
respondent	مدعی علیه
out of court	محکوم علیه
third person of a transfer	محال علیه
pupils	مولی علیه
defendant	مدعی علیه
defendants	مدعی علیه
recognizor	محکوم علیه
respondents	مستانف علیه
pupil	مولی علیه
losing party	محکوم علیه
beneficiary of an endowment	موقوف علیه
lady ship	سرکار علیه
judgement debtor	محکوم علیه
drawee	محال علیه
divtsor	مقسوم علیه
assignee	محال علیه
peace be upon him	علیه السلام
pro and con	دلائل له و علیه
presentee	معروض علیه
person placed under guardianship	مولی علیه
party against whom a protest is made	معترض علیه
divisor	مقسوم علیه
object of protest	معترض علیه
anti	مخالف علیه
appellee	مستانف علیه
wards	مولی علیه
victim of an offence	مجنی علیه
ward	مولی علیه
denominators	مقسوم علیه
denominator	مقسوم علیه
beneficiary	موقوف علیه
beneficiaries	موقوف علیه
lese majesty	خیانت علیه حکومت
biological defense	پدافند بر علیه تک میکربی
divisor	مقسوم علیه [ریاضی]
non fatal offences against the person	جرائم بر علیه ابدان
lese majeste	خیانت علیه حکومت
action in personam	دعوی بر علیه شخص
cross action	علیه وی اقامه کند
offences against property	جرائم بر علیه اموال
offences against persons	جرائم بر علیه اشخاص
self-defeating	علیه منظور خود
self defeating	علیه منظور خود
common d.	مقسوم علیه مشترک
society	جامعه
community	جامعه
communities	جامعه
universe	جامعه
polity	جامعه
ecological community	جامعه
socio-	جامعه
the body politic	جامعه
polities	جامعه
societies	جامعه
offence against public order	جرائم بر علیه نظم عمومی
counter fire	اتش ضد اتشباربر علیه دشمن
to safeguard [against]	امن نگهداشتن [علیه] [در برابر]
action in rem	دعوی بر علیه عین مال
offences against public dencency	جرائم بر علیه عفت عمومی
offences against public morals	جرائم بر علیه اخلاق عمومی
demurring	در CL حالتی است که مدعی علیه
demurs	در CL حالتی است که مدعی علیه
demurred	در CL حالتی است که مدعی علیه
to safeguard [against]	نگهداری کردن [علیه] [در برابر]
respondents	پژوهش خواه مستانف علیه
demur	در CL حالتی است که مدعی علیه
To take field against somebody .	بر علیه کسی وارد شدن
common divisor	مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
respondent	پژوهش خواه مستانف علیه
common factor	مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
to proceed against a person	اقدام بر علیه کسی زدن
to safeguard [against]	حفظ کردن [علیه] [در برابر]
to safeguard [against]	تامین کردن [علیه] [در برابر]
proceed against someone	علیه کسی دادخواهی کردن
psychopathy	جامعه ستیزی
peripheral community	جامعه پیرامونیperipeteia
throwaway society	جامعه مسرف
inert society	جامعه بیهوده
infinite population	جامعه نامحدود
integral calculus	حساب جامعه
finite population	جامعه محدود
sociogenic	جامعه زاد
stimulus population	جامعه محرکها
statistical universe	جامعه اماری
sociopathy	جامعه ستیزی
transitory society	جامعه انتقالی
preliterate society	جامعه نانویسا
sociopath	جامعه ستیز
sociometry	جامعه سنجی
eruropean community	جامعه اروپایی
integral calculvs	حساب جامعه
sociocentrism	جامعه- محوری
primitive society	جامعه ابتدایی
social desirability	جامعه پسندی
underclass	بی کلاس [در جامعه]
nonliterate society	جامعه نانویسا
subclass	بی کلاس [در جامعه]
moslem league	جامعه مسلمانان
lower class	بی کلاس [در جامعه]
mass society	جامعه انبوهیده
A classless society.	جامعه بی طبقه
social minded	در فکر جامعه
league of nations	جامعه ملل
sociality	جامعه جویی
ecclesiastes	کتاب جامعه
dissocialization	جامعه گسلی
classless society	جامعه بی طبقه
closed society	جامعه بسته
sociological	جامعه شناختی
socialists	جامعه گرای
affluent society	جامعه مرفه
affluent society	جامعه ثروتمند
affluent society	جامعه رفاه
biotic communtity	جامعه زندگان
affluent society	جامعه مصرفی
biocummunity	جامعه زندگان
antisocial	جامعه ستیز
biocenose	جامعه زندگان
sociology	جامعه شناسی
psychopath	جامعه ستیز
parameter	اماره جامعه
parameters	اماره جامعه
sociologist	جامعه شناس
socialism	جامعه گرایی
sociable	جامعه پذیر
atomistic society	جامعه ذرهای
sociability	جامعه پذیری
social science	جامعه شناسی
socialist	جامعه گرای
societies	جامعه اجتماع
psychopaths	جامعه ستیز
society	جامعه اجتماع
declaiming	با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaimed	با حرارت علیه کسی صحبت کردن
summary judgment	حکمی که علیه ضامن صادر میشود
indicted	علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
declaims	با حرارت علیه کسی صحبت کردن
indict	علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
declaim	با حرارت علیه کسی صحبت کردن
indicting	علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
libellee	مدعی علیه شخص مورد افترا
chemical defense	پدافند بر علیه مواد شیمیایی سمی
lay an information against someone	بر علیه کسی اعلام جرم کردن
bring an action against someone	علیه کسی اقامه دعوی کردن
lodge a complaint against someone	علیه کسی اقامه دعوی کردن
indicts	علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
libelee	مدعی علیه شخص مورد افترا
bring a suit against a person	اقامه دعوی علیه کسی کردن
sampling population	جامعه نمونه گیری
Common Market	جامعه اقتصادی اروپا
holy office	جامعه راهبان ومومنین
psychopathic personality	شخصیت جامعه ستیز
pseudopsychopathic	جامعه ستیز کاذب
bourgeois <adj.>	عضوطبقه متوسط جامعه
lower class	طبقه پایین جامعه
the society is like a vortex	جامعه مانندگردابی است
subclass	طبقه پایین جامعه
covenant of the league of nations	منشور جامعه ملل
egalitarian society	جامعه تساوی طلب
underclass	طبقه پایین جامعه
bourgeois	عضوطبقه متوسط جامعه
sociological	وابسته به جامعه شناسی
sociolinguistics	جامعه شناسی زبان
phytosociology	جامعه شناسی گیاهی
lese majeste	خیانت یاتوط ئه علیه مقام سلطنت یاحکومت
impregnated	پارچه تلقیح شده بر علیه اثر موادشیمیایی
bench warrant	حکم دادگاه یا قاضی علیه شخص گناهکار
highest common factor [HCF]	بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
whispering campaign	انتشار مرتب شایعات علیه رجال و کاندیداها
lese majesty	خیانت یاتوط ئه علیه مقام سلطنت یاحکومت
greatest common factor [GCF]	بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
greatest common divisor	بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
take a stand on something <idiom>	فهمیدن اینکه کسی بر علیه چیزی است
greatest common divisor [gcd]	بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
nemo agit in seipsum	هیچ کس نمیتواند علیه خوداقامه دعوی کند
socialist	جامعه گرا معتقد به سوسیالیسم
socialists	جامعه گرا معتقد به سوسیالیسم
to live at the expense of society	روی دوش جامعه زندگی
to seed a person to c.	کسیرا از جامعه بیرون کردن
cover	مخفی گاه [جامعه شناسی]
european community competition rules	مقررات رقابت در جامعه اروپا
blind	پوشش مخفی [جامعه شناسی]
cover	پوشش مخفی [جامعه شناسی]
phalanstery	جامعه کوچک ومستقل اشتراکی
antisocial	مخل اجتماع دشمن جامعه
blind	مخفی گاه [جامعه شناسی]