English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
charge جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
charges جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
Other Matches
solid fuel سوخت جامد
solid propellant سوخت جامد
thickened fuel سوخت جامد
restrictor لایهای از سوخت جامد فاقداکسیدان
restricted propellant سوخت جامد که تنها قسمتی از سطح ان در معرض احتراق قرار دارد
volumetric loading/density خارج قسمت حجم کل سوخت موتور راکت جامد به کل بدنه یا پوسته
cartridges محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
boost rocket موتور راکت با سوخت جامد یامایع برای به حرکت دراوردن یک رسانگر
cartridge محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
central refueling provisions سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
air metering force نیروی در کاربوراتور وسیستمهای تزریق سو سوخت که لوله وانتوری و فشارهوا را مقدار سوخت را کنترل میکند
combustion starter مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
bipropellant سوخت راکت متشکل از دو جزء سوخت و اکسیدکننده
regression rate سرعت خطی سوختن دانههای سوخت جامد در امتداد عمودبر سطح در نقطه موردنظر
atomizer سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
atomisers سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
atomizers سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
torch pot [محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی]
ullage فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
tips باکهای خارجی سوخت باکهای بیرونی سوخت
firing سوخت
fuels سوخت
fuel سوخت
dissimilation سوخت
combustion سوخت
gasoline سوخت
propellants سوخت
propellant سوخت
stoker سوخت
burner frame سوخت
fuelling سوخت
power fuel سوخت
fueled سوخت
catabolism سوخت
fuelled سوخت
oil firing سوخت روغنی
fireman سوخت گیر
motor fule سوخت موتوری
fireman سوخت انداز
liquid propellant سوخت مایع
refuel سوخت گیری
firemen سوخت گیر
metabolic سوخت و سازی
refueled سوخت گیری
refueling سوخت گیری
fuel gas سوخت گازی
metabolical سوخت وسازی
refuelling سوخت گیری
firemen سوخت انداز
it excited my pity دلم سوخت
ion burn یون سوخت
refuelled سوخت گیری
liquid fuel سوخت مایع
refuels سوخت گیری
tank ماشین سوخت
fueling سوخت گیری
fuel injection سوخت رسانی
fuel grade درجه سوخت
fuel filter صافی سوخت
fuel engineering مهندسی سوخت
fuel economy اقتصاد سوخت
carburator سوخت رسان
chemical fuel سوخت شیمیایی
fuel consumption مصرف سوخت
colloidal propeller سوخت کلوئیدی
fuel air pump بوستر سوخت
fire teazer سوخت انداز
firer سوخت انداز
feed tank مخزن سوخت
fuel manifold چندراهی سوخت
fuel meter سوخت سنج
fuel pump پمپ سوخت
fossil fuel سوخت سنگوارهای
fossil fuels سوخت سنگوارهای
feeder سوخت رسان
feeders سوخت رسان
octane سوخت ماشینی
bulk petroleum سوخت مخزنی
gas fuel سوخت گازی
fule pump تلمبه سوخت
fule pump پمپ سوخت
fule injection تزریق سوخت
fuel tap شیر سوخت
fuel tank مخزن سوخت
avgas سوخت طیاره
aviation fuel سوخت هواپیما
fuel storage انبار سوخت
domestic fuel سوخت خانگی
fuelling سوخت موتور
fuelled سوخت موتور
tanker مخزن سوخت
tankers مخزن سوخت
fuelled سوخت دادن
fuel سوخت موتور
rocket fuel سوخت موشک
rocket fuel سوخت راکت
fueled سوخت موتور
stoke سوخت ریختن در
fueled سوخت دادن
atomizers سوخت پاش
atomizers سوخت افشان
atomizer سوخت پاش
The house burned down . خانه سوخت
fuels سوخت دادن
fuels سوخت موتور
stoked سوخت ریختن در
burner سوخت پاش
burners سوخت پاش
fuelling سوخت دادن
atomisers سوخت افشان
atomisers سوخت پاش
atomizer سوخت افشان
stoker سوخت انداز
fuel سوخت دادن
choked دریچه سوخت
chokes دریچه سوخت
jetting سوخت پاش
stoking سوخت ریختن در
metabolism سوخت وساز
jetted سوخت پاش
choke دریچه سوخت
stokes سوخت ریختن در
jets سوخت پاش
jet سوخت پاش
metabolisms سوخت و ساز
metabolisms سوخت وساز
raw fuel سوخت خام
metabolism سوخت و ساز
diergolic سوخت مایع ثابت
What can't be cured must be endured. <idiom> باید سوخت و ساخت.
fuel reserve tank مخزن ذخیره سوخت
fuel supply line لوله سوخت رسانی
basal metabolism سوخت و ساز پایه
baf ضریب تعدیل سوخت
fuel سوخت گیری کردن
fuelling سوخت گیری کردن
fuel oil mixture مخلوط روغن و سوخت
fuelled سوخت گیری کردن
bunkering دخیره سوخت در کشتی
fuel control unit واحد کنترل سوخت
bunker adjustment factor ضریب تعدیل سوخت
fueled سوخت گیری کردن
i fell pity for him دلم برایش سوخت
fuel endurance قدرت پایداری سوخت
fuel injection system سیستم تزریق سوخت
breeder rocket راکت سوخت ساز
burner nozzle نازل سوخت پاش
feeder vessel کشتی سوخت رسان
feed pump پمپ سوخت رسانی
fuel endurance میزان تکافوی سوخت
fuel tank vent هواکش تانک سوخت
firing عمل سوخت دادن
refuelled سوخت گیری کردن
refuelling تجدید سوخت کردن
refuelling سوخت گیری کردن
refuels تجدید سوخت کردن
refuels سوخت گیری کردن
throttle دستگاه کنترل سوخت
throttled دستگاه کنترل سوخت
throttles دستگاه کنترل سوخت
peptized fuel سوخت تغلیظ شده
refuelled تجدید سوخت کردن
refueling سوخت گیری کردن
natural gas firing سوخت گاز طبیعی
oilking متصدی سوخت و اب کشتی
overfeed زیاد سوخت رساندن به
refuel تجدید سوخت کردن
refuel سوخت گیری کردن
refueled تجدید سوخت کردن
refueled سوخت گیری کردن
powdered coal firing سوخت خاک ذغال
refueling تجدید سوخت کردن
metabolic reaction واکنش سوخت و سازی
liquid rocket راکت سوخت مایع
regenerative gas firing سوخت گازی رژنراتیو
i felt sorry for him دلم برایش سوخت
to mend the fire سوخت به اتش رساندن
unusable fuel سوخت غیرقابل استفاده
fuel supply pump پمپ سوخت رسانی
hypergolic fuel سوخت فوق حساس
gasoline gels سوخت تغلیظ شده
One must suffer in silence. باید سوخت وساخت
fuels سوخت گیری کردن
air/fuel ratio نسبت هوا به سوخت
injector nozzle نازل سوخت پاش
Her face was sun-burnt. صورتش درآفتاب سوخت
liquid propellant سوخت مایع موشک
specific fuel consumption مصرف سوخت ویژه
throttling دستگاه کنترل سوخت
spray carburetor کاربراتور سوخت پاش
stokehold محل سوخت ریزی
stoker متصدی سوخت کوره
injector pump پمپ تزریق سوخت
thickened fuel سوخت تغلیظ شده
fuel air mixture ratio نسبت مخلوط سوخت و هوا
jet b نوعی سوخت تقطیر شده
hypergolic fuel سوخت خیلی حساس به اشتعال
diesel fuel oil filter صافی سوخت موتور دیزل
fuelling تقویت سوخت گیری کردن
catabolism سوخت موادغذایی دربافت ها فروساخت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com