Total search result: 211 (14 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
main current |
جریان اصلی |
|
|
Search result with all words |
|
amp |
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد |
amps |
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد |
ampere |
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد |
anti balance tab |
بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد |
back pressure |
فشار مخالف جریان اصلی درسیستمهای بسته سیالات |
internally blown flap |
فلپ بزرگی که جریان اصلی گازها به ان برخورد میکند |
lenz' law |
جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد |
mesfet |
دستگاه فعال اصلی که مدارهای مجتمع ارسنیک گالیم به منظورتقویت جریان و معکوس نمودن ان بکار می رودEffect SemiconductorField etal |
upper surface blowing |
دمیدن جریان جهت پیشراننده اصلی روی سطح فوقانی بال |
vortex ring state |
حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد |
Other Matches |
|
marking current |
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار |
leakage current |
جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی |
VL bus |
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده |
VL local bus |
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده |
flow |
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل |
all mains receiver |
گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری |
flowed |
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل |
flows |
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل |
push pull |
وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد |
room circuit |
جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز |
inverting |
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن |
inverts |
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن |
current |
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد |
currents |
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد |
invert |
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن |
heterodyne |
ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور |
genemotor |
مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور |
constrictor |
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد |
masters |
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد |
master |
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد |
mastered |
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد |
master data file |
پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد |
acciaccatura |
نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود |
constant current |
جریان مستقیم جریان ثابت باطری |
counter current |
جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب |
induction current |
جریان القاء شده جریان تحریک |
on board |
که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد |
initial reserves |
ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی |
stapling |
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی |
prototypic |
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی |
stapled |
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی |
staple |
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی |
generations |
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن |
generation |
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن |
first generation computer |
کپی اصلی تصویر یا متن اصلی |
main guard |
نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی |
prototypal |
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی |
runoff coefficient |
ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد |
reynold's number |
این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد |
current flow |
سیلان جریان فلوی جریان |
current compensation |
کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان |
parasitic current |
جریان نشتی جریان خارجی |
three phase current |
جریان سه فاز جریان دوار |
mainstay |
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی |
mainstays |
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی |
anastylosis |
[واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی] |
master file |
فایل اصلی پرونده اصلی |
base unit |
یکای اصلی واحد اصلی |
base camp |
پایگاه اصلی کمپ اصلی |
fundamental unit |
یکای اصلی واحد اصلی |
gresham's law |
پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند |
expansion slots |
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند |
unstart |
انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است |
idle current meter |
دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور |
circuitry |
شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق |
mattering |
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد |
matter |
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد |
mattered |
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد |
matters |
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد |
DIMM |
سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود |
external |
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود |
externals |
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود |
elegant |
یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند |
fet |
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت |
FEP |
پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند |
d.c. transformer |
ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم |
alternators |
ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب |
d.c. machine |
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم |
alternator |
ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب |
electromagnetism |
پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق |
pilot tunnel |
تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است |
authentic document |
اصل سند مدارک اصلی سند اصلی |
bodies |
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه |
body |
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه |
source |
1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی |
isotach |
خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت |
heavy current engineering |
مهندسی جریان قوی مهندسی قدرت تکنولوژی جریان قوی |
standby |
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود |
standbys |
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود |
echo check |
بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین |
master compass |
قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی |
input/output |
فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود |
flow limit |
حد جریان |
flushes |
جریان |
circulations |
جریان |
income |
جریان |
runoff |
جریان |
flow line |
خط جریان |
conduct |
جریان |
conducted |
جریان |
line of flow |
خط جریان |
actions |
جریان |
action |
جریان |
proceeding |
جریان |
fluor |
جریان |
afflux |
جریان |
flowline |
خط جریان |
conducts |
جریان |
conducting |
جریان |
going |
جریان |
rheostome |
جریان بر |
flows |
جریان |
inset |
جریان |
rede |
جریان |
flush |
جریان |
afoot |
در جریان |
flushing |
جریان |
processes |
جریان |
circulation |
جریان |
flow |
جریان |
flowed |
جریان |
effluvium |
جریان |
affluxion |
جریان |
total current |
جریان کل |
streams |
جریان |
streams |
جریان اب |
gushed |
جریان |
course |
جریان |
currents |
جریان |
streamed |
جریان اب |
current |
جریان |
stream |
جریان اب |
stream |
جریان |
streamed |
جریان |
gush |
جریان |
insets |
جریان |
coursed |
جریان |
tide |
جریان |
gushes |
جریان |
twayblade |
جریان |
in hand |
در جریان |
in the air <idiom> |
جریان |
courses |
جریان |
against the stream |
بر ضد جریان اب |
process |
جریان |
induced current |
جریان القایی |
induced current |
جریان القائی |
imaginary current |
جریان راکتیو |
fault current |
جریان عیب |
inducing current |
جریان القائی |
field current |
جریان میدان |
eddied |
جریان متلاطم |
induction current |
جریان القائی |
eddy |
جریان متلاطم |
eddies |
جریان متلاطم |
inductive current |
جریان القائی |
fault current |
جریان خطا |
equilibrium flow |
جریان متعادل |
faradic current |
جریان فارادی |
input current |
جریان اولیه |
electron current |
جریان الکترونها |
processes |
جریان کار |
circulates |
به جریان انداختن |
outflows |
ریزش جریان |
electron current |
جریان الکترونی |
circulated |
به جریان انداختن |
circulate |
به جریان انداختن |
electrode current |
جریان الکترد |
input of current |
ورود جریان |
inshore current |
جریان اب ساحلی |
input current |
جریان ورودی |
electron flow |
جریان الکترونی |
electronic current |
جریان الکترونی |
inflow |
جریان بداخل |
fair tide |
جریان اب موافق |
extra current |
جریان اضافی |
eddying |
جریان متلاطم |
outflow |
ریزش جریان |
exciting current |
جریان تحریک |
energy flow |
جریان انرژی |
energizing current |
جریان تحریک |
emission current |
جریان صدوری |
electronic current |
جریان الکترونها |
electric current |
جریان الکتریسیته |
strength of current |
شدت جریان |
free stream |
جریان ازاد |
free flow |
جریان ازاد |
fluidmeter |
جریان سنج |
flowmeter |
جریان سنج |
power line |
خط جریان قوی |
flowlines |
خطوط جریان |
flow net |
شبکه جریان |
heavy current line |
خط جریان قوی |
flow sheet |
نمودار جریان |
flow of production |
جریان تولید |
fusing current |
جریان ذوب |
power current |
جریان قوی |
drains |
جریان دادن |
live ball |
توپ در جریان |
ground water runoff |
جریان زیرزمینی |
gold flow |
جریان طلا |
heat flow |
جریان گرما |
generation of current |
تولید جریان |
rheumatism |
جریان فلو |
drain |
جریان دادن |
heavy current |
جریان قوی |
drained |
جریان دادن |
draining |
جریان دادن |
power lines |
خط جریان قوی |
idle current |
جریان بی باری |