English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (7 milliseconds)
English Persian
idle current جریان بی باری
no load current جریان بی باری
Search result with all words
watt واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
idle current connection اتصال جریان بی باری
idling current connection اتصال جریان بی باری
Other Matches
marking current جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
leakage current جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
flowed سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flows سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flow سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
inverts جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
currents جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
invert جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
current جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
ampere واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
utility باری
unload بی باری
unloaded بی باری
unloads بی باری
idle runing بی باری
freighters باری
sterility بی باری
infecundity بی باری
infertility بی باری
idling بی باری
freighter باری
barye باری
empty load بی باری
counter current جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
constant current جریان مستقیم جریان ثابت باطری
induction current جریان القاء شده جریان تحریک
cargo boat کشتی باری
scow یدک کش باری
idle time زمان بی باری
lorry ماشین باری
freight train قطار باری
cargo liner کشتی باری
lorries ماشین باری
road transport vehicle ماشین باری
idle frequency فرکانس بی باری
idle period پریود بی باری
fourgon واگون باری
lighter قایق باری
idling cycle سیکل بی باری
lighters قایق باری
cargo ship کشتی باری
raft قایق باری
freight cars واگن باری
freight car واگن باری
neutral position وضعیت بی باری
fright car واگن باری
praam باری یاتوپدار
no load condition حالت بی باری
dead weight tonnage گنجایش باری
no load speed سرعت بی باری
no load switching سوئیچینگ بی باری
motortruck کامیون باری
no load voltage ولتاژ بی باری
van واگن باری
freight trains قطار باری
rafts قایق باری
railroad carriage واگن باری
vans واگن باری
lighterage قایق باری
lift helicopter هلی کوپتر باری
no load torque گشتاور پیچشی بی باری
ideal no load voltage ولتاژ بی باری ایده ال
lorry اتومبیل باری گاری
promiscuity بی بند و باری جنسی
perfunctory باری بهر جهت
lighters کشتی باری کوچک
no load loss تلف یا تلفات بی باری
overload principle اصل اضافه باری
sexual promiscuity بی بند و باری جنسی
lorries اتومبیل باری گاری
boxcar یکنوع واگن باری
autoloading باری نیم خودکار
floating cargo باری که دردریا است
truckload به گنجایش یک ماشین باری
truckloads به گنجایش یک ماشین باری
van واگن باری سرپوشیده
lighter کشتی باری کوچک
cargo master نوعی هواپیمای باری
vans واگن باری سرپوشیده
ideal no load d.c. voltage ولتاژ "دی .سی " بی باری ایده ال
nosing باری که چرخهای لوکوموتیومتحمل می شوند
galliot کرجی باری یا ماهی گیری
floating cargo باری که باکشتی حمل میشود
wanigan سقف تراکتور یا ماشین باری
to have [or bear] a maximum [minimum] load of something حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
freighter کرایه کننده کشتی باری
wannigan سقف تراکتور یا ماشین باری
freighters کرایه کننده کشتی باری
the supreme خداوند متعال باری تعالی
runoff coefficient ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
three phase current جریان سه فاز جریان دوار
current compensation کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
current flow سیلان جریان فلوی جریان
parasitic current جریان نشتی جریان خارجی
carack کشتی بزرگ باری وجنگی قدیمی
lighter با قایق باری کالا حمل کردن
galiot کرجی باری یاماهی گیری هلندی
lighters با قایق باری کالا حمل کردن
carrack کشتی بزرگ باری وجنگی قدیمی
milner bary gambit گامبی میلنر- باری در دفاع فرانسوی شطرنج
entrucking table جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
globe master نوعی هواپیمای باری سنگین چهار موتوره
plateform car واگن باری بدون دیوار راه اهن
gresham's law پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
heian sandan اجرای هم زمان دو تکنیک اوچی اوکه و گدان باری
unstart انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
idle current meter دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
circuitry شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
compartment marking تقسیمات علامت گذاری شده داخل هواپیمای باری یاترابری
vortex ring state حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
limit load بیشترین باری که ممکن است در حالتی بر یک جزء یا قطعه وارد شود
portable کامپیوتر فشرده و مستقل که میتواند توسط بسته باری یا منبع تغذیه اجرا شود
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
alternators ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
alternator ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. transformer ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
d.c. machine ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
electromagnetism پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
hercules نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
This was the one time he did such a thing and it proved to have fateful consequences. این تنها باری بود که او دست به چنین کاری زد و نتیجه اش فاجعه انگیز بود.
maid of honor ندیمه ساقدوش یا ملازم عروس ندیمه در باری
maids of honor ندیمه ساقدوش یا ملازم عروس ندیمه در باری
neutral position وضعیت خنثی یا خلاص حالت خلاص یا بی باری
maid of honour ندیمه ساقدوش یا ملازم عروس ندیمه در باری
heavy current engineering مهندسی جریان قوی مهندسی قدرت تکنولوژی جریان قوی
isotach خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
in hand در جریان
gush جریان
action جریان
going جریان
rede جریان
effluvium جریان
tide جریان
rheostome جریان بر
income جریان
course جریان
inset جریان
line of flow خط جریان
coursed جریان
courses جریان
insets جریان
gushed جریان
process جریان
actions جریان
conducts جریان
flowline خط جریان
conducting جریان
flow line خط جریان
conducted جریان
conduct جریان
affluxion جریان
afflux جریان
fluor جریان
flushing جریان
flow limit حد جریان
gushes جریان
flush جریان
processes جریان
flushes جریان
against the stream بر ضد جریان اب
currents جریان
proceeding جریان
flowed جریان
flows جریان
circulation جریان
twayblade جریان
in the air <idiom> جریان
circulations جریان
flow جریان
streams جریان
streamed جریان
runoff جریان
afoot در جریان
total current جریان کل
streamed جریان اب
streams جریان اب
current جریان
stream جریان
stream جریان اب
flow lines خطوط جریان
filament current جریان فیلامان
flow gage جریان سنج
flow formula رابطه جریان
filament current جریان افروزه
flow sheet نمودار جریان
flow control کنترل جریان
flow meter جریان سنج
flow diagram نمودار جریان
flow method روش جریان
flow net شبکه جریان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com