| Total search result: 201 (11 milliseconds) |
|
|
|
| English |
Persian |
| displacement current |
جریان جابجایی |
|
|
|
|
| Other Matches |
|
| rightsizing |
فرایند جابجایی ساختار فناوری اطلاعات یک شرکت به کاراترین سخت افزار. اغلب به معنای جابجایی از شبکه مبتنی بر mainfrome به شبکه بر پایه pc |
| task |
جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند |
| tasks |
جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند |
| marking current |
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار |
| leakage current |
جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی |
| flows |
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل |
| flow |
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل |
| all mains receiver |
گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری |
| flowed |
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل |
| push pull |
وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد |
| room circuit |
جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز |
| current |
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد |
| invert |
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن |
| inverting |
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن |
| inverts |
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن |
| currents |
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد |
| amp |
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد |
| ampere |
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد |
| amps |
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد |
| heterodyne |
ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور |
| genemotor |
مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور |
| constrictor |
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد |
| induction current |
جریان القاء شده جریان تحریک |
| counter current |
جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب |
| constant current |
جریان مستقیم جریان ثابت باطری |
| runoff coefficient |
ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد |
| reynold's number |
این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد |
| three phase current |
جریان سه فاز جریان دوار |
| parasitic current |
جریان نشتی جریان خارجی |
| current compensation |
کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان |
| current flow |
سیلان جریان فلوی جریان |
| dislocation |
جابجایی |
| head posisioning |
جابجایی هد |
| relocation |
جابجایی |
| deplacement |
جابجایی |
| displeacement of water |
جابجایی اب |
| displacement ton |
تن جابجایی |
| handling |
جابجایی |
| commutation |
جابجایی |
| displacement |
جابجایی |
| convection |
جابجایی |
| gresham's law |
پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند |
| associative shift |
جابجایی تداعی |
| chemical shift |
جابجایی شیمیایی |
| field displacement |
جابجایی میدان |
| angular displacement |
جابجایی زاویهای |
| shear displacements |
جابجایی برشی |
| dynamic relocation |
جابجایی پویا |
| block move |
جابجایی بلوک |
| program relocation |
جابجایی برنامه |
| shift reagent |
واکنشگر جابجایی |
| cost of removal |
هزینه جابجایی |
| static relocation |
جابجایی ایستا |
| relocation register |
ثبات جابجایی |
| relocation factor |
ضریب جابجایی |
| bimolecular displacement |
جابجایی دو مولکولی |
| shifts |
جابجایی مرکزقوس |
| commutation rules |
قواعد جابجایی |
| alkyl shift |
جابجایی الکیلی |
| materials handling |
جابجایی مواد |
| commutation relation |
رابطه جابجایی |
| stokes shift |
جابجایی استوک |
| shifted |
جابجایی مرکزقوس |
| doppler shift |
جابجایی دوپلر |
| shift |
جابجایی شعاعی |
| handling of goods |
جابجایی کالا |
| handling of goods |
جابجایی امتعه |
| doppler frequency |
جابجایی دوپلر |
| hydride shift |
جابجایی هیدریدی |
| image shift |
جابجایی تصویر |
| commutative |
جابجایی پذیر |
| commutative law |
قانون جابجایی |
| shifts |
جابجایی شعاعی |
| shifted |
جابجایی شعاعی |
| eluviation |
جابجایی خاک |
| shift |
جابجایی مرکزقوس |
| dislocation defect |
نقص جابجایی |
| commutativity |
جابجایی پذیری |
| allesthesia |
جابجایی بساوشی |
| allach |
جابجایی بساوشی |
| unstart |
انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است |
| circuitry |
شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق |
| idle current meter |
دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور |
| handling charges |
هزینههای جابجایی کالا |
| stock handling cost |
هزینه جابجایی موجودی |
| drunkennes |
خطای جابجایی یا لغزش |
| image displacement |
تغییر یا جابجایی تصویرتلویزیون |
commutative property |
خاصیت جابجایی [ریاضی] |
| modular constraint |
محدودیت در جابجایی تصاویر |
| translation |
جابجایی [ریاضی] [فیزیک] |
| commutative law |
خاصیت جابجایی [ریاضی] |
commutative rule |
خاصیت جابجایی [ریاضی] |
| allocheiria |
جابجایی بساوشی متقارن |
| Abelian group [math.] |
گروه جابجایی [ریاضی] |
| commutative group [math.] |
گروه جابجایی [ریاضی] |
| advection |
جابجایی افقی هوا |
| itineration |
ازیک جابجایی دیگر |
| hubble effect |
جابجایی به سوی قرمز |
| rotation |
جابجایی سط ر و ستون در یک آرایه . |
| ammunition handler |
متصدی جابجایی مهمات |
| matrixes |
جابجایی سط ر و ستون در آرایه |
| blue shift |
جابجایی به سوی ابی |
| free movement of capital |
ازادی جابجایی سرمایه |
| sand cone method |
طریقه جابجایی ماسه |
| matrix |
جابجایی سط ر و ستون در آرایه |
| cargo handling at port |
جابجایی کالا در بندر |
| red shift |
جابجایی به سوی قرمز |
| allochiria |
جابجایی بساوشی متقارن |
| output per unit of displacement |
توان در واحد جابجایی |
| vortex ring state |
حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد |
| cartridges |
دیسک سخت قابل جابجایی |
| global |
تابع جابجایی که یک قطعه متن |
| chemical shift equivalent protons |
پروتونهای با جابجایی شیمیایی برابر |
| globally |
تابع جابجایی که یک قطعه متن |
| cartridge |
دیسک سخت قابل جابجایی |
| commutative group [math.] |
گروه جابجایی پذیر [ریاضی] |
| Abelian group [math.] |
گروه جابجایی پذیر [ریاضی] |
| removable |
آنچه قابل جابجایی است |
| shifts |
جابجایی ریاضی چپ داده در کلمه |
| chemical shift non equivalent protons |
پروتونهای با جابجایی شیمیایی نابرابر |
| shift |
جابجایی ریاضی چپ داده در کلمه |
| shifted |
جابجایی ریاضی چپ داده در کلمه |
| shifted |
جابجایی معین بیتهای کلمه به چپ یا راست . |
| shifted |
جابجایی ریاضی راست داده در کلمه |
| righting |
جابجایی یک بخش از داده یک بیت به راست |
| right |
جابجایی یک بخش از داده یک بیت به راست |
| shift |
جابجایی معین بیتهای کلمه به چپ یا راست . |
| displacement |
جابجا شدن جابجایی تغییر مکان |
| righted |
جابجایی یک بخش از داده یک بیت به راست |
| shift |
جابجایی ریاضی راست داده در کلمه |
| shifts |
جابجایی ریاضی راست داده در کلمه |
| shifts |
جابجایی معین بیتهای کلمه به چپ یا راست . |
| centure of pressure travel |
جابجایی خطی مرکز فشار درامتداد وتر |
| data leakage |
جابجایی غیر قانونی داده ازامکانات کامپیوتری |
| fet |
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت |
machine address |
مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد |
| shift |
دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست |
| work |
انتقال انرژی برابرحاصلضرب نیرو در جابجایی نقطه اثر ان |
| worked |
انتقال انرژی برابرحاصلضرب نیرو در جابجایی نقطه اثر ان |
| directory |
SO/2 , -MS DOS , UNIX دستور سیستم برای جابجایی یک دایرکتوری |
| shifts |
دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست |
| shifted |
دستور کامپیوتر برای جابجایی محتوای ثبات به چپ یا راست |
| directories |
SO/2 , -MS DOS , UNIX دستور سیستم برای جابجایی یک دایرکتوری |
| rotate |
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی |
| shifts |
محل ذخیره سازی موقت که در آن داده قابل جابجایی است |
| rotates |
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی |
| shift |
محل ذخیره سازی موقت که در آن داده قابل جابجایی است |
| rotated |
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی |
| distributing |
چ کردن بستههای شبکه توسط جابجایی اطلاعات بین گره ها |
| distributes |
چ کردن بستههای شبکه توسط جابجایی اطلاعات بین گره ها |
| shifted |
محل ذخیره سازی موقت که در آن داده قابل جابجایی است |
distribute |
چ کردن بستههای شبکه توسط جابجایی اطلاعات بین گره ها |
| d.c. machine |
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم |
| alternator |
ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب |
| d.c. transformer |
ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم |
| alternators |
ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب |
| electromagnetism |
پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق |
| relocation |
جابجایی داده یا کدگزاری یاانتساب محل مطلق درحین اجرای برنامه |
| relocation |
جابجایی داده یا کدگذاری یا انتساب محل مطلق پیش از اجرای برنامه |
| advection |
جابجایی و حرکت طبقات اتمسفری بصورت افقی و تحت تاثیر گرما |
explicit address |
آدرسی در دوبخش است . یکی نقط ه ارجاع دیگری جابجایی یا مقدار اندیس |
| store |
ثباتی درCPU که داده را پیش از پردازش یا جابجایی به محلی از حافظه نگه می دارد |
| storing |
ثباتی درCPU که داده را پیش از پردازش یا جابجایی به محلی از حافظه نگه می دارد |
| logic seeking |
چاپگری که میتواند اطلاع مورد نیاز را با کمترین جابجایی نوک تامین میکند |
| ranges |
جابجایی متن برای تظیم شدن در حاشیه چپ , انتقال محتوای کلمه به لبه سمت چپ |
| ranged |
جابجایی متن برای تظیم شدن در حاشیه چپ , انتقال محتوای کلمه به لبه سمت چپ |
range |
جابجایی متن برای تظیم شدن در حاشیه چپ , انتقال محتوای کلمه به لبه سمت چپ |
| texts |
سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد |
| text |
سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد |
| isotach |
خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت |
| heavy current engineering |
مهندسی جریان قوی مهندسی قدرت تکنولوژی جریان قوی |
| bubble turn and slip |
الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد |
| eds |
درایو دیسک که از جعبه دیسک قابل جابجایی استفاده میکند |
| inversion |
تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه |
| inversions |
تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه |
| part |
قط عات کوچک ماشین برای جابجایی قطعهای که شکسته شده یا گم شده است |
| shell sort |
الگوریتم ذخیره داده که داده ها در هر عمل مرتب سازی بیشتر از یک جابجایی می توانند داشته باشند |
| magnetic skin effect |
جابجایی فوران مغناطیسی اثر پوستی مغناطیسی |
| ring shift |
جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند |
| rotation |
جابجایی یک الگوی بیت درکلمه به چپ یا راست , بیت آخر قدیمی در بیت اول جدید قرار می گیرد |
| permanent |
تشکیل شده از شیارهای دیسک پیاپی که از فایل جابجایی برای نرم افزار که حافظه مجازی را پیاده سازی میکند استفاده میشود مثل ویندوز ماکرو سافت |
| thrashing |
1-فعالیتهای زیادی دیسک . 2-مشخصات یا خطای برنامهای در حافظه مجازی . که باعث اتلاف وقت CPV برای جابجایی صفحات بین حافظه پشتیبان میشود |
| gun displacement |
جابجایی توپها گسترش توپها |
| shift instruction |
دستورالعمل تغییر مکان دستورالعمل انتقال دستورالعمل جابجایی |
| demands |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
| demanded |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
| demand |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
| parallax |
پارالاکس ضریب شکست نور جابجایی تصویر در اثر شکست نور |
| shift |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
| shifted |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
| shifts |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
| conducting |
جریان |
| flow limit |
حد جریان |
| flow line |
خط جریان |
| streamed |
جریان اب |
| stream |
جریان اب |
| line of flow |
خط جریان |
| in the air <idiom> |
جریان |
| in hand |
در جریان |
| conducts |
جریان |