Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
free eddy
جریان متلاطم ازاد
Other Matches
reynold's number
این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
eddied
جریان متلاطم
eddies
جریان متلاطم
eddy
جریان متلاطم
turbulent flow
جریان متلاطم
eddying
جریان متلاطم
damping vane
پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
free stream
جریان ازاد
free flow
جریان ازاد
free molecule flow
جریان مولکولهای ازاد
marking current
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
glide path
مسیر حرکت ازاد یا پرواز ازاد هواپیما یاموشک
leakage current
جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
pecky
متلاطم
lumpy
متلاطم
heavy
متلاطم
peakier
متلاطم
heavies
متلاطم
lumpiest
متلاطم
peakiest
متلاطم
heavier
متلاطم
lumpier
متلاطم
unruly
متلاطم
peaky
متلاطم
rumbustious
متلاطم
turbulent
متلاطم
heaviest
متلاطم
lop
متلاطم شدن
lopping
متلاطم شدن
furious
عصبانی متلاطم
lops
متلاطم شدن
lopped
متلاطم شدن
looms
متلاطم شدن
looming
متلاطم شدن
choppy
اندکی متلاطم
vext
متلاطم ساختن
drifting mine
مین متلاطم
seaway
دریای متلاطم
turbulent
یاغی متلاطم
loom
متلاطم شدن
loomed
متلاطم شدن
flowed
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flows
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver
گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
push pull
وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit
جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
invert
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
current
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
currents
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
inverts
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
amp
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne
ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
free gyroscope
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
genemotor
مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
induction current
جریان القاء شده جریان تحریک
counter current
جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
constant current
جریان مستقیم جریان ثابت باطری
high sea
دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
runoff coefficient
ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
current compensation
کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
three phase current
جریان سه فاز جریان دوار
parasitic current
جریان نشتی جریان خارجی
current flow
سیلان جریان فلوی جریان
gresham's law
پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart
انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
idle current meter
دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
circuitry
شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
vortex ring state
حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
tossed
دستخوش اواج شدن متلاطم شدن
tossing
دستخوش اواج شدن متلاطم شدن
toss
دستخوش اواج شدن متلاطم شدن
tosses
دستخوش اواج شدن متلاطم شدن
free enterprise
اقتصاد ازاد اقتصاد بازار ازاد
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
alternator
ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
alternators
ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. transformer
ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
electromagnetism
پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
isotach
خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
heavy current engineering
مهندسی جریان قوی مهندسی قدرت تکنولوژی جریان قوی
at ease
ازاد
idle line
خط ازاد
exempts
ازاد
disengaged
ازاد
sweeper
بک ازاد
sweepers
بک ازاد
footloose
ازاد
unrestrained
ازاد
stand easel
ازاد
free play
ازاد
stand at ease
ازاد
immundity
ازاد
exempting
ازاد
exempted
ازاد
absolute
ازاد
absolutes
ازاد
freeman
ازاد
freemen
ازاد
slack water
اب ازاد
self-service
ازاد
self service
ازاد
unattached
ازاد
self administered
ازاد
go as you please
ازاد
sweep back
بک ازاد
suspended floor
کف ازاد
exempt
ازاد
immune
ازاد
free
ازاد
unihibit
ازاد
unihibited
ازاد
looser
ول ازاد
open
ازاد
loosest
ول ازاد
loose
ول ازاد
opens
ازاد
opened
ازاد
fetterless
ازاد
freed
ازاد
frees
ازاد
degage
ازاد
freeing
ازاد
soft cell boundaries
محدوده ازاد سل
free ports
بندر ازاد
emancipates
ازاد کردن
out of door
فضای ازاد
free port
بندر ازاد
salmon
ماهی ازاد
slip joint
اتصال ازاد
affranchize
ازاد کردن
emancipated
ازاد کردن
gratis
مجانی ازاد
freedman
ازاد شده
ad lib feeding
تغذیه ازاد
let go
ازاد کردن
let loose
ازاد کردن
unwraps
ازاد کردن
unwrapping
ازاد کردن
semicolonial
نیمه ازاد
unwrap
ازاد کردن
liberator
ازاد کننده
set at large
ازاد کردن
set free
ازاد کردن
unwrapped
ازاد کردن
liberators
ازاد کننده
emancipate
ازاد کردن
liberalization
ازاد کردن
jiya kumite
مبارزه ازاد
outdoor
درهوای ازاد
liberating
ازاد کردن
free market
بازار ازاد
relieve
ازاد بریدن
open market
بازار ازاد
laissez faire economy
اقتصاد ازاد
arm's length
معاملات ازاد
relieves
ازاد بریدن
relieving
ازاد بریدن
unrestrained
ازاد نامحدود
paraphrases
ترجمه ازاد
at ease
فرمان ازاد
free markets
بازار ازاد
out of doors
در هوای ازاد
out of doors
فضای ازاد
blue water
دریای ازاد
open air
در هوای ازاد
emancipating
ازاد کردن
free enterprise
کسب ازاد
liberate
ازاد کردن
mare liberum
دریای ازاد
paraphrased
ترجمه ازاد
self-employed
شغل ازاد
liberates
ازاد کردن
self employed
شغل ازاد
paraphrasing
ترجمه ازاد
idles
ازاد گشتن
insular
غیر ازاد
line clear signal
سیگنال ازاد
opened
ازاد اشکار
absolutes
ازاد از قیودفکری
free fall
سقوط ازاد
opened
وزن ازاد
enfranchise
ازاد کردن
opens
ازاد اشکار
liberaltranstation
ترجمه ازاد
opens
وزن ازاد
liberalizer
ازاد کننده
open
وزن ازاد
line clear signal
علامت ازاد
kipper
ماهی ازاد نر
idlest
ازاد گشتن
liberation
ازاد کردن
idled
ازاد گشتن
idle
ازاد گشتن
relief angle
زاویه ازاد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com