English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
interference current جریان مزاحم
parasitic current جریان مزاحم
Other Matches
marking current جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
leakage current جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
flows سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flowed سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
enfants terribles مزاحم
obtrusive مزاحم
tiresome مزاحم
interfering مزاحم
enfant terrible مزاحم
troublemaker مزاحم
troublemakers مزاحم
intruder مزاحم
intruders مزاحم
leech مزاحم
troubler مزاحم
obtruder مزاحم
worrisome مزاحم
a pain in the neck <idiom> مزاحم
importunate مزاحم
plaguer مزاحم
troublous مزاحم
leeches مزاحم
bothersome مزاحم
room circuit جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
inverting جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverts جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
currents جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
current جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
amp واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
buttonhole مزاحم شدن
buttonholed مزاحم شدن
buttonholes مزاحم شدن
molests مزاحم شدن
molesting مزاحم شدن
interfered مزاحم شدن
interfere مزاحم شدن
obtrude مزاحم شدن
obtruded مزاحم شدن
obtrudes مزاحم شدن
obtruding مزاحم شدن
molest مزاحم شدن
molested مزاحم شدن
interferes مزاحم شدن
burdensome tax مالیات مزاحم
profile drag پسای مزاحم
interference wave موج مزاحم
perturb مزاحم شدن
background noise اصوات مزاحم
to be a pain in the neck مزاحم بودن
buttonholing مزاحم شدن
interference field میدان مزاحم
cumber مزاحم شدن
parastic drag پسای مزاحم
genemotor مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
stridently دارای صدای مزاحم
mush صدای مزاحم پارازیت
strident دارای صدای مزاحم
varment انسان یاحیوان مزاحم
She keep son bothering me . مرتب مزاحم من است
parasites صدای مزاحم پارازیت
varmint انسان یاحیوان مزاحم
pesky زحمت دهنده مزاحم
combrous صعب الوصول مزاحم
parasite صدای مزاحم پارازیت
constrictor گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
constant current جریان مستقیم جریان ثابت باطری
induction current جریان القاء شده جریان تحریک
counter current جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
bete noire ادم مزاحم وغیرقابل تحمل
knocker ادم خرده گیر مزاحم
disturbs مشوب کردن مزاحم شدن
knockers ادم خرده گیر مزاحم
potter دیگ ساز مزاحم شدن
annoys تحریک کردن مزاحم شدن
annoyed تحریک کردن مزاحم شدن
separation of interfering substances جدا کردن اجسام مزاحم
gadfly ادم مردم ازار مزاحم
potters دیگ ساز مزاحم شدن
dehum از بین بردن صدای مزاحم
intromit دخالت کردن مزاحم شدن
disturb مشوب کردن مزاحم شدن
annoy تحریک کردن مزاحم شدن
high frequency interference تداخل امواج فرکانس بالا سیگنال مزاحم
runoff coefficient ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
to wear out one; از زیاد ماندن درجایی مزاحم صاحب خانه شدن
current compensation کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
three phase current جریان سه فاز جریان دوار
current flow سیلان جریان فلوی جریان
parasitic current جریان نشتی جریان خارجی
gresham's law پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
idle current meter دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
circuitry شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
vortex ring state حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
to obtrude up سر زده نزد کسی امدن مزاحم کسی شدن
alternator ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
alternators ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. transformer ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
d.c. machine ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
electromagnetism پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
spurious signal علایم مخابراتی مزاحم خارجی در یک دستگاه مخابراتی
isotach خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
heavy current engineering مهندسی جریان قوی مهندسی قدرت تکنولوژی جریان قوی
to intrude upon a person مخل اسایش کسی شدن مزاحم کسی شدن
rheostome جریان بر
process جریان
course جریان
income جریان
action جریان
line of flow خط جریان
conducts جریان
tide جریان
afflux جریان
twayblade جریان
affluxion جریان
conducting جریان
against the stream بر ضد جریان اب
conducted جریان
insets جریان
coursed جریان
courses جریان
flowline خط جریان
runoff جریان
going جریان
flushing جریان
rede جریان
flushes جریان
conduct جریان
flush جریان
gushes جریان
gushed جریان
inset جریان
gush جریان
processes جریان
total current جریان کل
actions جریان
effluvium جریان
flow جریان
afoot در جریان
in hand در جریان
fluor جریان
flow line خط جریان
circulations جریان
flowed جریان
flows جریان
circulation جریان
streams جریان اب
streams جریان
proceeding جریان
in the air <idiom> جریان
stream جریان
currents جریان
flow limit حد جریان
streamed جریان اب
streamed جریان
stream جریان اب
current جریان
cooling water circulation جریان اب سرد
imaginary current جریان راکتیو
impluse ضربه جریان
coincident current با انطباق جریان
magnetizing current جریان مغناطیس گر
conventional current جریان قراردادی
maximum current جریان حداکثر
convectional current جریان قراردادی
convection current جریان همرفتی
maximum current جریان پیک
flow of expenditure جریان هزینه
fusing current جریان ذوب
counter current جریان متقابل
cromwell current جریان اب کرامول
magnetic flux جریان مغناطیسی
crosscurrent جریان متقاطع
crosscurrent جریان مخالف
flowlines خطوط جریان
current converter مبدل جریان
magnetic current جریان مغناطیسی
flow sheet نمودار جریان
luminous flux جریان نور
weak current جریان ضعیف
flow of production جریان تولید
ocean current جریان اقیانوس
current compensation جبران جریان
main current جریان اصلی
crest value جریان بیشینه
free stream جریان ازاد
free flow جریان ازاد
impluse current جریان ضربهای
peak value جریان بیشینه
cretical flow جریان بحرانی
current capacity فرفیت جریان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com