English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 157 (8 milliseconds)
English Persian
surtax جریمه مالیاتی
Other Matches
tax deduction تخفیف مالیاتی مخارجی که معافیت مالیاتی دارند
finable جریمه دار محکوم بدادن جریمه سزاوارجریمه
fiscal مالیاتی
tax limit حد مالیاتی
tax concession بخشودگی مالیاتی
tax base مبنای مالیاتی
tax revenue درامد مالیاتی
tax policy سیاست مالیاتی
tax credit اعتبار مالیاتی
tax capacity فرفیت مالیاتی
tax proceeds عواید مالیاتی
tax payer مودی مالیاتی
tax collector تحصیلدار مالیاتی
tax friction اصطکاک مالیاتی
tax incentive انگیزه مالیاتی
tax instrument ابزار مالیاتی
tax remission معافیت مالیاتی
tax law قانون مالیاتی
tax exemption معافیت مالیاتی
tax exclusion استثنای مالیاتی
tax equity عدالت مالیاتی
tax equation معادله مالیاتی
tax efficiency کارائی مالیاتی
revenuer مامور مالیاتی
tax haven بهشت مالیاتی
tax haven ماوای مالیاتی
burden of taxation بار مالیاتی
taxpayers مودی مالیاتی
tax expenditures مخارج مالیاتی
taxpayer مودی مالیاتی
capitation سرشماری مالیاتی
tax haven پناهگاه مالیاتی
tax havens ماوای مالیاتی
tax system نظام مالیاتی
ratability مشمولیت مالیاتی
arrears of taxes بقایای مالیاتی
fiscal policy سیاست مالیاتی
tax havens پناهگاه مالیاتی
tax havens بهشت مالیاتی
tax burden بار مالیاتی
effective tax rate نرخ موثر مالیاتی
effective tax system نظام موثر مالیاتی
net tax revenue خالص درامد مالیاتی
censuses احصائیه ممیزی مالیاتی
census احصائیه ممیزی مالیاتی
non tax revenue درامد غیر مالیاتی
regressive tax system نظام مالیاتی نزولی
regressive tax system نظام مالیاتی کاهنده
tax reforms اصلاح امور مالیاتی
tax rolls جزو جمع مالیاتی
tax loopholes روزنههای فرار مالیاتی
tax avoidance اجتناب از پرداخت مالیات کاهش بدهی مالیاتی
a comparison of the tax systems in Italy and Spain مقایسه سیستم های مالیاتی در ایتالیا و اسپانیا
letter-box company شرکتی [درپناهگاه مالیاتی] که تنها صندوق پستی دارد
regressive tax مالیاتی که به نسبت کم شدن مبلغ پایه مالیات تنزل کند
mulct جریمه
penalty جریمه
response cost جریمه
amercement جریمه
forfeiture جریمه
penalties جریمه
fine جریمه
finest جریمه
forfeit جریمه
forfeits جریمه
forfeited جریمه
forfeiting جریمه
sconce جریمه
fined جریمه
withholding tax مالیاتی که هر ماه بابت مالیات سالیانه از حقوق کسی کسر میشود
withholding taxes مالیاتی که هر ماه بابت مالیات سالیانه از حقوق کسی کسر میشود
backwardation جریمه دیرکرد
they mulcted him او را جریمه کردند
mulct جریمه دادن
liable to fine مشمول جریمه
forfoitable جریمه بردار
forfeitable مستوجب جریمه
demurrage جریمه تاخیر
sconce جریمه کردن
finable جریمه بردار
forfeited جریمه کردن
forfeiting جریمه کردن
forfeits جریمه دادن
forfeits جریمه کردن
penalised جریمه کردن
penalises جریمه کردن
penalising جریمه کردن
penalize جریمه کردن
forfeiting جریمه دادن
fine جریمه کردن
forfeited جریمه دادن
penalties تاوان جریمه
penalty تاوان جریمه
fined جریمه کردن
finest جریمه کردن
forfeit جریمه دادن
forfeit جریمه کردن
amerceable قابل جریمه
penalized جریمه کردن
penalizes جریمه کردن
penalizing جریمه کردن
pecuniary جریمه دار
assessed جریمه کردن ارزیابی
assesses جریمه کردن ارزیابی
part [ial] payment of a fine پرداخت قسمتی از جریمه
assess جریمه کردن ارزیابی
misconduct penalty جریمه 01 دقیقه اخراج
penalty clause ماده یا بند جریمه
penalty clauses ماده یا بند جریمه
assessing جریمه کردن ارزیابی
mulct عیب جریمه کردن
surcharges بعنوان جریمه گرفتن
surcharge بعنوان جریمه گرفتن
revenue cutter کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
surcharge مبلغ جریمه نرخ اضافی
fined جریمه گرفتن از صاف کردن
sanctioning مجوز جریمه ضمانت اجرا
sanctions مجوز جریمه ضمانت اجرا
forfeited بطور جریمه یاتاوان گرفتن
surcharges مبلغ جریمه نرخ اضافی
fine جریمه گرفتن از صاف کردن
sanctioned مجوز جریمه ضمانت اجرا
sanction مجوز جریمه ضمانت اجرا
finest جریمه گرفتن از صاف کردن
scot ant lot جریمه یامالیات دسته جمعی
forfeits بطور جریمه یاتاوان گرفتن
forfeiting بطور جریمه یاتاوان گرفتن
forfeit بطور جریمه یاتاوان گرفتن
subsidy حقوق گمرکی اشیا وارداتی و صادراتی معافیت مالیاتی تولیدکنندگان به منظور پایین نگهداشتن قیمتها
to forfeit something چیزی را بعنوان جریمه از دست دادن
to lose something چیزی را بعنوان جریمه از دست دادن
to get off lightly بدون جریمه سنگین رها یافتن
to get off easy بدون جریمه سنگین رها یافتن
liquidated damages پرداختن جریمه جهت فسخ قرارداد
to get off cheaply بدون جریمه سنگین رها یافتن
to lose something مال کسی را بعنوان جریمه ضبط کردن
to forfeit something مال کسی را بعنوان جریمه ضبط کردن
I went scot - free . خیلی مفت دررفتم ( بدون جریمه یا تنبیه)
court of record در CL فقط اینگونه محاکم حق صدور حکم جریمه و زندان را دارند
murage مالیاتی که بابت دیوار کشی شهری یا تعمیر دیوار ان بگیرند
revenue tax مالیاتی که برای افزایش درامد کشور است نه برای تاثیردربازرگانی
contempt در CLممکن است این جرم به وسیله جریمه یا زندان یا هردو کیفر داده شود اهانت
stamp tax تمبر عوارض تمبر مالیاتی
stamp duty تمبر عوارض تمبر مالیاتی
exemption معافیت مالیاتی معافیت گمرکی
penalize کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
purging a contempt of court جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
penalising کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalises کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalizing کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalizes کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalised کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalized کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
surcharge نرخ اضافی مالیات اضافی جریمه
surcharges نرخ اضافی مالیات اضافی جریمه
purging غرامت دادن جریمه دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com