Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
ready reservist
جزو احتیاط اماده به خدمت
Other Matches
ready reserve
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
ready for duty
اماده خدمت
obliging
اماده خدمت
effective
سرباز اماده به خدمت
stand by
دم دست بودن اماده خدمت
active list
فهرست افراد اماده به خدمت فهرست سربازان
careered
شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careering
شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
career
شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careers
شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
army reserve command
فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
ground readiness
اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
duty assignment
واگذار کردن وفیفه گماردن به خدمت تعیین محل خدمت شغل دادن
supercritical
حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
wait on
خدمت رسیدن و خدمت کردن
on guard
اماده توپگیری اماده برای توگیری
dishonorable discharge
اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
wait upon
پیشخدمتی کردن خدمت رسیدن و خدمت کردن
ramp alert
اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
winterize
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
warning order
دستور اماده باش اعلام اماده باش
laager
هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
retenv
احتیاط
prudish
با احتیاط
forgetter
بی احتیاط
guardless
بی احتیاط
incircumspect
بی احتیاط
incosiderate
بی احتیاط
discretion
احتیاط
vigilance
احتیاط
incautious
بی احتیاط
closeness
احتیاط
well-advised
با احتیاط
precautious
با احتیاط
circumspection
احتیاط
careful
با احتیاط
discreet
<adj.>
با احتیاط
injudicious
بی احتیاط
precautions
احتیاط
precaution
احتیاط
improvident
بی احتیاط
indiscreet
بی احتیاط
imprudent
بی احتیاط
prudence
احتیاط
reservations
احتیاط
cautioning
احتیاط
cautel
احتیاط
reserving
احتیاط
rashes
بی احتیاط
cautions
احتیاط
reserves
احتیاط
reserve
احتیاط
ciecumspect
با احتیاط
rash
بی احتیاط
canniness
احتیاط
yoghurt
احتیاط
reservation
احتیاط
yoghourts
احتیاط
circumspective
با احتیاط
for fealty of
با احتیاط
niceties
احتیاط
prudent
[discreet]
<adj.>
با احتیاط
discretional
<adj.>
با احتیاط
nicety
احتیاط
caution
احتیاط
cautioned
احتیاط
discrete
<adj.>
با احتیاط
yoghurts
احتیاط
yogurts
احتیاط
alert force
نیروهای اماده باش نیروهای اماده
cautelous
احتیاط کار
ca'canny
با احتیاط جلورفتن
reservedly
از روی احتیاط
cautiously
از روی احتیاط
cannily
از روی احتیاط
in case
برای احتیاط
battle reserve
احتیاط جنگی
tactical reserve
احتیاط تاکتیکی
warily
احتیاط کار
to take in a reef
احتیاط کردن
wariness
احتیاط کار
with reserve
بقید احتیاط
prudent
از روی احتیاط
for the sake of precaution
برای احتیاط
prudentially
از روی احتیاط
prudential
از روی احتیاط
operational reserve
احتیاط عملیاتی
mobile reserve
احتیاط متحرک
measure of prevention
احتیاط کاری
fabian
احتیاط کار
hands down
بدون احتیاط
floating reserve
احتیاط سیال
general reserve
احتیاط عمومی
reserve center
مرکز احتیاط
reserve echelon
رده احتیاط
reserve force
نیروی احتیاط
prudently
از روی احتیاط
cautiousness
احتیاط کاری
charily
از روی احتیاط
indiscreet
بی تمیز بی احتیاط
circumspectly
ازروی احتیاط
unresponsive
بدون احتیاط
reserve officer
افسر احتیاط
discreetness
احتیاط کاری
discreetnss
احتیاط کاری
reservedness
احتیاط کاری
chary
با احتیاط ودقیق
reserve
احتیاط یدکی
reserves
احتیاط یدکی
reserving
احتیاط یدکی
warily
از روی احتیاط محتاطانه
reserve components
قسمتهای احتیاط ارتش
He drives recklessly.
بی احتیاط رانندگی می کند
precaution
حزم احتیاط کردن
Mind what you're doing!
[Be careful!]
احتیاط کن
[مواظب باش ]
!
precautions
حزم احتیاط کردن
bold
خشن وبی احتیاط
bolder
خشن وبی احتیاط
forethought
مال اندیشی احتیاط
to keep guard
بودن احتیاط کردن
to be on guard
بودن احتیاط کردن
boldest
خشن وبی احتیاط
reserve mobilization
بسیج نیروهای احتیاط
Caution demands that . . .
شرط احتیاط آنست که …
Ton play safe . To tread cautiously.
با احتیاط عمل کردن
Be careful !
احتیاط کن ( مواظب باش )!
army reserve
احتیاط نیروی زمینی
tactical reserve
نیروهای احتیاط تاکتیکی
wariness
از روی احتیاط محتاطانه
over caution
احتیاط بیش اندازه
if you don't watch it
اگر احتیاط نکنید
To err on the side of caution.
جانب احتیاط راگرفتن
reserve center
مرکز اموزش احتیاط
floating reserve
نیروی ذخیره احتیاط متحرک
assembly
محل بسیج افراد احتیاط
mincingly
با احتیاط با فرو گذاری حقیقت
To be on the safe side.
خیلی احتیاط بخرج دادن
base reserves
ذخایرپادگانی نیروی احتیاط پادگانی
unadvised
تند وبی ملاحظه بی احتیاط
army reserve
قسمت احتیاط نیروی زمینی
guarded
احتیاط امیز ملاحظه کار
unadvied
تند بی ملاحظه بی احتیاط ناسنجیده
to handle something with care
چیزی را با احتیاط جابجا کردن
eagle flight
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
precaution
درنظرگرفتن احتیاط و جنبههای تامینی لازم
stalks
قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
stalking
قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
stalked
قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
stalk
قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
to edge one's way
[towards something]
[به چیزی]
آهسته و با احتیاط نزدیک شدن
precautions
درنظرگرفتن احتیاط و جنبههای تامینی لازم
reserved list
صورت افسران دریایی ذخیره یا احتیاط
to play it safe
با احتیاط عمل کردن
[اصطلاح روزمره]
affiliated unit
یکان احتیاط مامور به ادارات غیرنظامی
Handle the boxes with care.
جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
guard
احتیاط نرده روی عرشه کشتی
guarding
احتیاط نرده روی عرشه کشتی
guards
احتیاط نرده روی عرشه کشتی
mobilization
به حرکت دراوردن تحرک بخشیدن بسیج احتیاط ها
on service
سر خدمت
service
خدمت
serviced
خدمت
on duty
سر خدمت
offices
خدمت
duty
خدمت
office
خدمت
sorb
خدمت
station time
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
half pay
حق انتظار خدمت
in service
به خاطر خدمت
serve
خدمت کردن
extra duty
خدمت اضافی
exempt from duty
معاف از خدمت
active federal service
خدمت کادر
serves
خدمت کردن به
serve
خدمت کردن به
honorable service
خدمت با افتخار
served
خدمت کردن
general discharge
خاتمه خدمت
serve
در خدمت بودن
served
در خدمت بودن
served
خدمت کردن به
serves
در خدمت بودن
serves
خدمت کردن
bad conduct discharge
اخراج از خدمت
national service
خدمت ملی
compulsory service
خدمت وفیفه
military service
خدمت نظامی
dismissal
اخراج از خدمت
attendance
خدمت ملازمت
off duty
خارج از خدمت
attendances
خدمت ملازمت
be off one's duty
سر خدمت نبودن
duty station
محل خدمت
breach of duty
ترک خدمت
caskets
کلاه خدمت
casket
کلاه خدمت
active service
خدمت کادرثابت
carded for record
از خدمت صف معاف
conscription
خدمت اجباری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com