English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
metamer جسمی که در ترکیب و سنگینی با جسم دیگر برابرولی درخواص شیمیایی است
Other Matches
metameric در وزن و ترکیب برابر و درخواص شیمیایی دگرگون حلقهای
isomer جسمی که ترکیب ان با ترکیب جسم دیگریکی است
isomerous جسمی که ترکیب ان با ترکیب جسم دیگریکی است
catalysis اثر مجاورت جسمی دریک فعل وانفعال شیمیایی
transubstantiation تبدیل جسمی بجسم دیگر
dispersoid پخش کامل ذرات جسمی درجسم دیگر
chemical compound ترکیب شیمیایی
compound ترکیب شیمیایی
compounded ترکیب شیمیایی
compounds ترکیب شیمیایی
chemical combination ترکیب شیمیایی
polymer جسمی که از ترکیب ذرات متشابه الترکیب وازتکرار واحدهای ساختمانی یکنوخت ایجاد شده باشد بسپار
polymers جسمی که از ترکیب ذرات متشابه الترکیب وازتکرار واحدهای ساختمانی یکنوخت ایجاد شده باشد بسپار
absorption compound ترکیب شیمیایی جذب کننده
tetrahydrate ترکیب شیمیایی شامل چهارمولکول اب
trihydrate ترکیب شیمیایی دارای سه ملکول اب
metamerism برابری در ترکیب و وزن ودگرگونی در خواص شیمیایی
geochemistry علمی که درباره ترکیب وتغییرات شیمیایی پوسته زمین بحث میکند
acephalo که با کلمات دیگر ترکیب میشود
muriate ترکیب کلورید با جسم بسیط دیگر
tautomer جسم هر ترکیب ومتبادل باجسم دیگر
intrinsic energy انرژی موجود در یک ترکیب شیمیایی انرژی ذاتی
tristimulus values مقادیر نسبی یه رنگ اصلی که برای ایجاد رنگهای دیگر باهم ترکیب می شوند
Apple Key کلید مخصوص روی صفحه کلید Macintosh Apple که ترکیب آن با کلیدهای دیگر یک راه میان بر برای انتخاب منوها است
chemical survey بررسی منطقه از نظر شیمیایی تجسس از نظر وجود عوامل شیمیایی
harmonic motion اهنگ مرکبی که از ترکیب چند موج صوتی ساده تر ترکیب شده باشد
Afshan [all-over pattern] طرح افشان [با حالت های پیچشی و یا زوایای هندسی و ترکیبی از گل ها و شکوفه ها که نشان دهنده و عدم محدودیت در طرح است. گاه با طرح های دیگر مثل میناخانی، بوته، هراتی، بندی و گل و بته ترکیب می شود]
corporals جسمی
somatic جسمی
carnal جسمی
corporal جسمی
substantial جسمی
bodily pain جسمی
corporeal جسمی
gravitas سنگینی
ponderance سنگینی
ponderosity سنگینی
gravity سنگینی
heavily به سنگینی
graveness سنگینی
ponderousness سنگینی
massiness سنگینی
gravitation سنگینی
weightiness سنگینی
heaviness به سنگینی
demureness سنگینی
weight سنگینی
ponderously سنگینی
slowness سنگینی
physical psychological جسمی- روانی
physically handicapped معلول جسمی
materials کلی جسمی
superphysical ابر جسمی
material کلی جسمی
so matic طبیعی جسمی
compositions ترکیب یکان ترکیب رزمی
composition ترکیب یکان ترکیب رزمی
traffic density سنگینی شد امد
lethargy سنگینی رخوت
overweight سنگینی کردن
deadweight سنگینی وزن
absolute gravity سنگینی مطلق
avoirdupois سنگینی وزن
drowsihead سنگینی خواب
hypacusia سنگینی گوش
specific weight سنگینی ویژه
hypacousia سنگینی گوش
a hefty bill صورتحساب سنگینی
overweight سنگینی زیاد
queasiness سنگینی خوراک
corporeity خاصیت جسمی یامادی
mass of maneuver سنگینی حرکات یکان
absolute specific gravity سنگینی ویژه مطلق
profoundness سنگینی رسوخ یا نفوذزیاد
lbs سنگینی مسکوکات راسنجیدن
lb سنگینی مسکوکات راسنجیدن
barology علم ثقل یا سنگینی
There was a heavy fall of snow (snow-fall). برف سنگینی بارید
drowsiness کسالت یا سنگینی خواب
the colouring p of a substance ماده رنگ دهنده جسمی
somatotypic نوع جسم ساختمان جسمی
embolic مربوط به انسداد رگ بوسیله جسمی
somatotype نوع جسم ساختمان جسمی
whaleback هر جسمی شبیه پشت بالن
A big load was taken off my back. بار سنگینی از دوشم برداشته شد
Lead is a heavy metal. سرب فلز سنگینی بارید
heredity رسیدن خصوصیات جسمی وروحی بارث
electrolysis تجزیه جسمی بوسیله جریان برق
it pulls its weight نسبت به سنگینی خودش خوب می کشد
The crime lies heavily on his conscience. جنایت اش بار سنگینی بر وجدان اواست
hhhزينhhh hhhaaaي سن?يني رaaaمتحمل شدن هزینه های سنگینی رامتحمل شدن
declination فاصله زاویهای تا جسمی روی کره سماوی
radioactivity خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون میدهد
allotrope جسمی که مستعدتبدیل بچند صورت یا ماده باشد
hemihydrate هیدرات جسمی که دارای نیم ملکول اب است
radio activity خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون دهد
gyrostat التی که جنبش وضعی جسمی رانشان میدهد
to weigh down سنگینی کردن بر پایین اوردن شکسته شدن
ballast سنگینی شن و خرده سنگی که درراه اهن بکارمیرود
drags چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
drag چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
dragged چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
tag جسمی براق در انتهای قلاب برای جلب ماهی
emulsions تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsion تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsioned تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
penance تحمل عذاب جسمی برای بخشوده شدن گناه
emulsioning تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
tags جسمی براق در انتهای قلاب برای جلب ماهی
chip قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
luminescence پدیده نورافشانی جسمی پس ازقرار گرفتن درمعرض تابش اشعه
v , series سری عوامل شیمیایی بی بو وبی رنگ عصبی سری عوامل شیمیایی عصبی
variable incidence جسمی که بصورت لولایی نصب شده بطوریکه زاویه برخورد ان تغییر میکند
antimatter جسمی که حاوی مادهء ضد خود نیز باشد مثل ضدالکترون بجای الکترون
ballast هرچیز سنگینی چون شن و ماسه که در ته کشتی میریزند تا از واژگون شدنش جلوگیری کند
acetolysis تجزیهء جسمی در اثراضافه شدن جوهر سرکه حالت استیله و هیدرولیز پیداکردن در ان واحد
jet propulsion جهش و کشش جسمی بطرف جلو در اثر خروج مایع جهندهای در جهت عقب
variable pitch جسمی که بصورت لولایی به ملخ نصب شده که در ان زاویه برخورد گام نامیده میشود
conversion وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
bow wave موج ضربهای در سرعتهای مافوق صوت که جلوتر از لبه حمله جسمی که فاقد لبههای تیز میباشد بوجود می اید
shifts تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
chemical biological and radiological شیمیایی
chemical شیمیایی
chemic شیمیایی
chemicals شیمیایی
chemical sense حس شیمیایی
metafile 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
chemical industries صنایع شیمیایی
homolysis تجزیه شیمیایی
chemical pollution الودگی شیمیایی
precipitate رسوب شیمیایی
chemical kinetics سینتیک شیمیایی
chemical research پژوهش شیمیایی
chemical reactor واکنشگاه شیمیایی
chemical munition سلاح شیمیایی
chemical reaction واکنش شیمیایی
chemical properties خواص شیمیایی
fertilizer کود شیمیایی
chemical physics فیزیک شیمیایی
biochemical زیستی- شیمیایی
chemical agent عامل شیمیایی
electrochemical برقی- شیمیایی
chemical consolidation تزریق شیمیایی
chemical grouting تزریق شیمیایی
chemical injection تزریق شیمیایی
chemical defense پدافند شیمیایی
chemical deposits نهشتهای شیمیایی
chemical element عنصر شیمیایی
fertilisers کود شیمیایی
fertilizers کود شیمیایی
chemical analyse تجزیه شیمیایی
chemical energy انرژی شیمیایی
chemical equilibrium تعادل شیمیایی
chemical equivalent هم ارز شیمیایی
chemical exchange تبادل شیمیایی
chemical analysis تجزیه شیمیایی
chemical herbicide علف کش شیمیایی
chemical agent ماده شیمیایی
chemical ammunition مهمات شیمیایی
chemical bond پیوند شیمیایی
galvanic cell پیل شیمیایی
proportioner مخلوط کن شیمیایی
precipitated رسوب شیمیایی
quasichemical شبه شیمیایی
chemical operations عملیات شیمیایی
precipitates رسوب شیمیایی
precipitating رسوب شیمیایی
mulch ماده شیمیایی
mulches ماده شیمیایی
chemical fuel سوخت شیمیایی
chemism خاصیت شیمیایی
decomposition هوازدگی شیمیایی
chemical species گونههای شیمیایی
chemoreceptor گیرنده شیمیایی
chemisorption جذب شیمیایی
chemotropism گرایش شیمیایی
man-made fiber الیاف شیمیایی
organic compound مواد شیمیایی
chemiluminescence نورتابی شیمیایی
chemical weathering هوازدگی شیمیایی
narcosis خواب شیمیایی
chemical survey تجسس شیمیایی
chemical shift جابجایی شیمیایی
cloud attack تک با ابر شیمیایی
chemical security تامین شیمیایی
he had no more no to say دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
nerve agent عامل شیمیایی عصبی
chemical feedstock مواد اولیه شیمیایی
chemical ماده شیمیایی دارویی
chemosynthesis سنتز باکتری شیمیایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com