Total search result: 201 (10 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
mandrel |
جسم مرکزی معمولا با مقطع دایرهای که قطعه لولهای یاقسمت مادگی دور ان شکل میگردد |
|
|
Other Matches |
|
lobation |
قطعه قطعه شدگی مقطع زائده اویخته |
poiseuille flow |
جریان خطی ناروان درلولهای با سطح مقطع دایرهای |
cherry rivet |
پرچ لولهای شکل که بصورت کور در محل نصب شده وتوسط ساقه داخلی که بعداشکسته و جدا میگردد بسته میشود |
geometrical percentage |
درصد هندسی که عبارتست ازخارج قسمت سطح مقطع فولاد به سطح مقطع بتن دریک قطعه بتن مسلح ضرب درصد |
vortex tube |
وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد |
peripheral |
قطعه خارجی پردازنده مرکزی که حاوی خصوصیات جانبی است |
divan cover |
[قالیچه رومبلی که معمولا دو تکه قرینه بوده و در یک طرف بدون ریشه می باشد تا در کنار هم بصورت یک قطعه به نظر آید.] |
pendant |
سر ترنج [کلاله] [سر ترنج را به طرح های دوران صفویه نسبت می دهند و معمولا نقشی از ترنج مرکزی را نشان می دهد و به صورت های مختلف هندسی، بیضی شکل، دایره ای و چند ضلعی بافته می شود.] |
microprocessor |
قط عات واحد پردازش مرکزی روی یک قطعه مجتمع مجزا که در صورت ترکیب با حافظه و قط عات ورودی /خروجی یک ریزکامپیوتر می سازد |
microprocessors |
قط عات واحد پردازش مرکزی روی یک قطعه مجتمع مجزا که در صورت ترکیب با حافظه و قط عات ورودی /خروجی یک ریزکامپیوتر می سازد |
capitulum |
فصل یاقسمت مختصری |
suffragan |
تابع منطقه یاقسمت دیگری |
diffuser area ratio |
نسبت سطح مقطع خروجی به سطح مقطع ورودی یک دیفیوژر |
circular scanning |
مراقبت دایرهای منطقه تجسس و مراقبت دایرهای |
segmentation |
تقسیم بچند قسمت یا قطعه قطعه قطعه سازی |
gynoecium |
مجموعه الت مادگی گل مجموعه مادگی |
cpu time |
مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی |
central |
متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی |
zero insertion force socket |
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند] |
noncontiguous facility |
تاسیسات دور از یکان یاقسمت مربوط تاسیسات خارج از محوطه قسمتی |
headquarters |
شعبه مرکزی اداره مرکزی |
paching central |
سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی |
screw bolt |
مادگی |
sockets |
مادگی |
buttonholed |
مادگی |
incomplete flower |
مادگی |
buttonholes |
مادگی |
boutonniere |
مادگی |
socket |
مادگی |
vulva |
مادگی |
buttonholing |
مادگی |
buttonhole |
مادگی |
pistil |
مادگی |
androginy |
نر و مادگی |
vulvas |
مادگی |
decagynous |
ده مادگی |
heterogamous |
دارای مادگی ها |
trigynous |
دارای سه مادگی |
terahenous |
دارای 4 مادگی |
tristigmatic |
دارای سه مادگی |
mortise |
مادگی زبانه |
mortice |
مادگی زبانه |
pistil |
الت مادگی گل |
pistillate |
مادگی دار |
pistillary |
وابسته به مادگی گل |
telephone jack |
مادگی تلفن |
companion part |
لنگه قطعه متقابل قطعه راهنما |
dodecagynous |
دارای دوازده مادگی |
heptagynous |
دارای هفت مادگی |
pentagynous |
دارای پنج مادگی |
pistillate |
تولید کننده مادگی |
polygynous |
دارای چند الت مادگی |
banana jack |
مادگی در رادیو برای دوشاخه |
perigynous |
واقع در پیرامون مادگی یاتخمدان |
circulars |
دایرهای |
gyrate |
دایرهای |
cyclic |
دایرهای |
gyrated |
دایرهای |
gyrates |
دایرهای |
gyrating |
دایرهای |
circular |
دایرهای |
planar |
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت |
circular velocity |
سرعت دایرهای |
circumferential stress |
خستگی دایرهای |
semi circular |
نیم دایرهای |
circular list |
لیست دایرهای |
rotary motion |
حرکت دایرهای |
circulars |
دایرهای شکل |
polycyclic |
چند دایرهای |
circular |
دایرهای شکل |
shiko dachi |
ایستادن دایرهای |
circular flow |
جریان دایرهای |
circular motion |
حرکت دایرهای |
endless sling |
باربردار دایرهای |
circle graph |
نمودار دایرهای |
circuit training |
تمرین دایرهای |
circular arch |
طاق دایرهای |
hoop stress |
تنش دایرهای |
sex changer |
وسیله مبدل اتصال نری به مادگی و برعکس |
gender changer |
وسیله تغییر اتصال مادگی به نری و برعکس |
circular shift |
تغییر مکان دایرهای |
circular casing pump |
تلمبه پا بده دایرهای |
molinello |
ضربه دایرهای به سر در سابر |
fast |
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است |
fasts |
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است |
fastest |
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است |
fasted |
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است |
tubular |
لولهای |
tubiform |
لولهای |
pipy |
لولهای |
tubulose |
لولهای |
tubulous |
لولهای |
pipelines |
لولهای |
fistulous |
لولهای |
fistular |
لولهای |
cannulated |
لولهای |
cannulate |
لولهای |
pipeline |
لولهای |
cylindrical |
لولهای |
eye |
شکاف درجه دایرهای شکل |
circular mil |
مساحت دایرهای به قطر یک میل |
circle eight |
چرخش با دایرهای بشکل 8لاتین |
eyeing |
شکاف درجه دایرهای شکل |
eyes |
شکاف درجه دایرهای شکل |
eying |
شکاف درجه دایرهای شکل |
ring sight |
شکاف درجه حلقهای یا دایرهای |
heyland diagram |
دیاگرام دایرهای ماشین اسنکرون |
tubular capacitor |
خازن لولهای |
tubular mast |
دکل لولهای |
tube well |
چاه لولهای |
tubular pole |
دکل لولهای |
tube insulator |
مقره لولهای |
pipe aqueduct |
اباره لولهای |
false key |
خار لولهای |
tubular radiator |
رادیاتور لولهای |
tubular rivet |
پرچ لولهای |
tubularity |
حالت لولهای |
tubular |
لولهای شکل |
tubular well |
چاه لولهای |
tubular shaft |
محور لولهای |
tubular scaffold |
داربست لولهای |
tulip valve |
سوپاپ لولهای |
four way |
چهار لولهای |
twingun |
توپ دو لولهای |
pipe aqueduct |
ناو لولهای |
sparred |
الوار لولهای |
salver shaped |
لولهای شکل |
salverform |
لولهای شکل |
bore hole |
چاه لولهای |
spar |
الوار لولهای |
spars |
الوار لولهای |
barrel outlet |
ابگیر لولهای |
poppet valve |
سوپاپ لولهای |
pipe outlet |
ابگیر لولهای |
barrel drop |
ابشار لولهای |
pipe culvert |
ابگذر لولهای |
pipe organ |
ارغنون لولهای |
tubular condenser |
خازن لولهای |
roll paper |
کاغذ لولهای |
circle of influence |
دایرهای که حد منطقه تاثیررا مشخص میکند |
ruptures |
شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای |
rupturing |
شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای |
rupture |
شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای |
job lots |
مجموعه کالاهایی که در یک مرحله تولید میگردد |
job lot |
مجموعه کالاهایی که در یک مرحله تولید میگردد |
quill shaft |
شفت گردنده باریکی با سرهزارخار مانند که در مادگی دیگری جفت میشود |
tricolor picture tube |
لامپ تصویر سه لولهای |
three gun picture tube |
لامپ تصویر سه لولهای |
multiple gun |
توپ چند لولهای |
tubular transmission shaft |
محور انتقال لولهای |
tubular steel scaffold |
داربست لولهای فولادی |
single gun color tube |
لامپ تصویر تک لولهای |
to pull at a pipe |
با کوشش اب از لولهای کشیدن |
pipe sand trap |
ماسه گیر لولهای |
pipestill |
دستگاه تقطیر لولهای |
tubal |
لوله رحم لولهای |
tubulure |
دریچه کوچک لولهای |
dash pot |
کمک فنر لولهای |
circular dispersion |
قطر کوچکترین دایرهای که 57% پرتابه ها به ان برخورد میکنند |
dartboard |
صفحه دایرهای هدف پیکان اندازی با 02 قسمت |
dartboards |
صفحه دایرهای هدف پیکان اندازی با 02 قسمت |
circular probable error |
دایره پراکندگی گلوله ها اشتباه احتمالی دایرهای |
roll reversal |
حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد |
gastrin |
هورمونی که موجب ترشح شیره معده میگردد |
hyperinsulinism |
درخون که موجب کم شدن قند خون میگردد |
drainpipe |
لولهای که با ان چرک را خارج میکنند |
tubulous |
دارای گلهای کوچک لولهای |
drainpipes |
لولهای که با ان چرک را خارج میکنند |
tubulation |
شکل لوله ترتیب لولهای |
tubulose |
دارای گلهای کوچک لولهای |
volte |
حرکت اسب درگام برداشتن دایرهای بقطر 6متر |
profiles |
مقطع |
sections |
مقطع |
tablature |
مقطع |
profiling |
مقطع |
cross section |
مقطع |
section |
مقطع |
profiled |
مقطع |
cutting |
مقطع |
segments |
مقطع |
segment |
مقطع |
profile |
مقطع |
linocut |
چاپی که بوسیله کلیشه روی مشمع ایجاد میگردد |
ashless dispersant oil |
نوعی روغن معدنی که مانع تجمع ناخالصیها میگردد |
royalty |
پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد |
royalties |
پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد |
fox fire |
نور وتشعشعی که گاهی ازچوبهای پوسیده ساطع میگردد |
backsliding |
کسی که پس از ترکیکعادت بد به عادت سابق خود باز میگردد |
accommodation bill |
براتی که جهت کمک یا ضمانت فردی تهیه میگردد |
treasury stock |
سهم منتشره شرکت که بعنوان سرمایه منظور میگردد |
grace note |
نتی که به اهنگ برای زیبایی اصلی اضافه میگردد |
central postal directory |
دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی |
segment |
قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن |
segments |
قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن |
dismantling shot |
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده |
bound barrel |
لولهای که در اثر حرارت تاب برداشته |
ac fittings |
رابطهای لولهای پخدار بازاویه 53 درجه |
tubulifloral |
دارای گلهای لولهای وطبقی شکل |
tubuliferous |
دارای گلهای لولهای وطبقی شکل |
circle of position |
دایرهای که از موضع نفرات عبور میکند دایره مکان نافر |