English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
kirmess جشن وعیدسالیانهای که ........وفریادهای شادی برپامی کنند
Other Matches
kermis جشن وعیدسالیانهای که درهلندوبلژیک بادادن نمایش وفریادهای ...میکنند
to provoke somebody until a row breaks out <idiom> کسی را اینقدر اذیت کنند که شروع کنند به دعوی و پرخاش
multiprocessor تعداد واحدهای پردازش که با هم یا جداگانه کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
multiprocessing system سیستمی که چندین واحد پردازنده به هم کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
noncompatibility دو یا چند سخت افزار که نمیتوانند داده رد و بدل کنند یا از وسیله جانبی یکسان استفاده کنند
When brothers quarrel, only fools believe. <proverb> برادران جنگ کنند ابلهان باور کنند.
modes حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
mode حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
collision detection پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
CSMA CD پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
MMU مدارهای منط قی الکترونیکی که سیگنالهای تنظیم حافظه تولید می کنند و تط بیق آدرس حافظه مجازی به محلهای حافظه فیزیکی را کنترل می کنند. MMU در قطعه پردازنده مجتمع شده است
joyance شادی
pleasance شادی
revelery شادی
curvet شادی
exultation شادی
gaiety شادی
capers شادی
joy شادی
joys شادی
rejoicings شادی
rejoicing شادی
glee شادی
jubilation شادی
joyless بی شادی
gala شادی
galas شادی
airiness شادی
capered شادی
caper شادی
companding دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
breezy شادی بخش
acclamation تحسین و شادی
happiness شادی خوشنودی
fool's paradise شادی احمقانه
revel شادی کردن
mirth نشاط شادی
revelled شادی کردن
jubilees روز شادی
jubilee روز شادی
revelling شادی کردن
revels شادی کردن
reveled شادی کردن
joyously از روی شادی
reveling شادی کردن
plaudit هلهله شادی
high jinks سروصدا و شادی
joie de vivre زیست شادی
merriment ابراز شادی
cock-a-hoop شادی کنان
mirthfulness شادی ونشاط
exultance وجد و شادی
jubilate فریاد شادی
effervescence طراوت و شادی
joy شادی کردن
f.mirth شادی جشن
banzai هلهله شادی
joys شادی کردن
ovation شادی وسرور عمومی
ovations شادی وسرور عمومی
carnival کاروان شادی جشن
exult شادی کردن وجدکردن
exulted شادی کردن وجدکردن
exulting شادی کردن وجدکردن
exults شادی کردن وجدکردن
elation ترفیع سرفرازی شادی
To be in raptures . To be overjoyed . غرق در شادی بودن
with rejoicings and embraces با شادی و فریاد هورا
tragicomedy دارای حزن و شادی
tragicomedies دارای حزن و شادی
they returned in triumph شادی کنان برگشتند
gleefully از روی شادی و خوشحالی
carnivals کاروان شادی جشن
whoopla عیاشی و شادی پر سرو صدا
He was transported with joy. از شادی درپوست نمی گنجید
caper از روی شادی جست وخیزکردن
to overcrow one's rival از پیروزی بر حریف شادی کردن
to be glad for somebody's sake در شادی کسی سهیم شدن
to be pleased for somebody در شادی کسی سهیم شدن
capered از روی شادی جست وخیزکردن
capers از روی شادی جست وخیزکردن
to be psyched for somebody [American E] در شادی کسی سهیم شدن
jobilate شادی کردن از خوشی فریاد زدن
fly in the ointment <idiom> یک چیز کوچک که شادی را بههم بزند
gee whiz <idiom> بافریاد شادی خود رانشان دادن
She was transported with joy . شادی تمام وجودش را فرا گرفت
inequality operator نشانه بیان عدم شادی دو متغیر یا دو مقدار
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'. هفته آینده کانال [تلویزیون] را برای قسمت دیگری از {ساعت شادی} تنظیم کنید.
mardi gras سه روز قبل از چهارشنبه توبه کاتولیک ها که دراستان لویزیانا کاروان شادی حرکت میکند
Sophrosyne وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
to triumph over the enemy برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
PRI پشتیبانی کنند
they mingle their tears با هم گریه می کنند
he warned them to obey اطاعت کنند
he is well spoken of از او تعریف می کنند
had it trans ted بدهید ترجمه کنند
they make much noise خیلی صدا می کنند
they make much noise زیاد شلوق می کنند
they dispute about nothing درسرهیچ نزاع می کنند
i hear him complain میشنوم که شکایت می کنند
daisy chain سومین را و... فراخوانی می کنند
the trumpets blows شیپورها صدا می کنند
My feet hurt. پاهایم درد می کنند.
charnel house مردگان راتوده می کنند
compatible با هم درست کار می کنند
Murray code - بیت استفاده می کنند
they are in full retreat سخت عقب نشینی می کنند
Those who agree,raise their hands. موافقین دستهایشان رابلند کنند
knife board میزی که روی ان کاردهاراپاک می کنند
They act after their kind. جنس خود رفتار می کنند.
they went to r. themselves رفتند که نامه نویسی کنند
watch pocket جا ساعتی که به رختخواب اویزان کنند
the iron interest کسانی که در اهن کار می کنند
screen coordinator هماهنگ کنند پوشش دریایی
fillister رندهای که با ان کنش کاودرست کنند
fire support coordinator هماهنگ کنند پشتیبانی اتش
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness. نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
Birds of a feather flock together . <proverb> پرندگان مشابه با یکدیگر پرواز مى کنند .
pontoons کرجی ته پهن که ازروی ان عبور کنند
The story goes that … آورده اند که (چنین روایت کنند )…
pontoon کرجی ته پهن که ازروی ان عبور کنند
human machine interface حدی که در ان افراد با ماشین ها محاوره می کنند
fleas i. doges and cats کیک هاسگ و گربه را اذیت می کنند
saw doctor ماشینی که با ان دندانههای اره رادرست می کنند
combination مجموعهای از اعداد که یک قفل را باز می کنند
company grade پرسنلی که در رده گروهان کار می کنند
numerical داده ذخیره شده کار می کنند
who are your reference? چه اشخاصی را دارید که شمارا معرفی کنند
mouses که شما حرکت می دهید تنظیم می کنند
the police are on his track مامورین شهربانی اورا دنبال می کنند
She is the talk of the town . همه راجع به او ( پشت او ) صحبت می کنند
oast کورهای که رازک را دران خشک می کنند
meat safe قفسه گوشت که باتورسیمی درست می کنند
mealing table صفحهای که باروت را روی ان نرم می کنند
musette اهنگی که برای نی انبان درست می کنند
tandems وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
tandem وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
combatable قابل اینکه باان نبردیاضدیت کنند
mouse که شما حرکت می دهید تنظیم می کنند
koumiss قومیس نوشابهای که تاتارهاازشیرمادیان درست می کنند
tightropes طنابی که آکروباتها روی آن حرکت می کنند.
tightrope طنابی که آکروباتها روی آن حرکت می کنند.
mud sill پایه تبر پی استوانهای که در گل فرو می کنند
mountain dew ویسکی اسکاتلندی که بطورقاچاق در کوهستانهادرست می کنند
oleomargarine کره تقلیدی که از گوشت گاودرست می کنند
collaret یقه زنانه که ازتوریاخزیاچیزهای دیگردرست می کنند
They fight like cat and dog . باهم مثل سگ وگربه دعوا می کنند
ccd که دستیابی ترتیبی یا تصادفی را ممکن می کنند
Providence watches over him. از عالم غیب اورا حفا ظت می کنند
nogging اجری که بان فواصلی را پرمی کنند
rejoices شادی کردن وجد کردن
rejoicingly شادی کنان وجد کنان
rejoiced شادی کردن وجد کردن
rejoice شادی کردن وجد کردن
timed سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
boat people پناهندگانی که با قایق از کشور خود فرار کنند
This car is assembled in Iran. این اتوموبیل رادرایران سوار می کنند (مونتاژ )
processes که کاملاگ یک فرآیند را بررسی , مدیریت و مرتب می کنند
process که کاملاگ یک فرآیند را بررسی , مدیریت و مرتب می کنند
The surely clean you out in this nightclub . دراین کارباره آدم را لخت می کنند ( می چاپند )
These trees deprive the house of light . این درختها منز ؟ را نور محروم می کنند
time سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
In a quarrel they do not distribute sweetmeat. <proverb> توى دعوا یلوا پخش نمى کنند.
corporal oath سوگندی که بادست زدن بکتاب یاد کنند
Can you get it repaired? آیا ممکن است آن را بدهید تعمیر کنند؟
departmental LAN چاپگرها و سایر منابع اشتراکی استفاده کنند
times سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
water bed تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
database که یک سیستم مدیریت پایگاه داده ایجاد می کنند
lachryma christi باده سرخ و شیرینی که درجنوب درست می کنند
live lining ماهیگیری در رودخانه که نخ و قلاب با جریان اب حرکت می کنند
manil hemp کنف مانیلایی که از ان طناب وبوریا درست می کنند
pond life جانوران بی مهره [که دراستخرها و حوض ها زیست می کنند.]
databases که یک سیستم مدیریت پایگاه داده ایجاد می کنند
rissole کوفته گوشت یا ماهی که باخمیرنان سرخ کنند
rissoles کوفته گوشت یا ماهی که باخمیرنان سرخ کنند
The squirrels are storing up nuts for the winter. سنجاب ها فندقی برای زمستان ذخیره می کنند .
generations کامپیوترهایی که از مدارهای مجتمع و نه ترانزیستور استفاده می کنند
generation کامپیوترهایی که از مدارهای مجتمع و نه ترانزیستور استفاده می کنند
oatcake کلوچه ور نیامده که ازارذجودوسردرست می کنند قرص جودوسر
Refugees believe Germany is a land of milk and honey. پناهندگان فکر می کنند در آلمان حلوا می دهند.
priestcraft دکانی که کشیش هاو ملاهادران بازی می کنند
kago تخت روان سبدی که از تیری اویزان کنند
hydropath establishment بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
carriage کدهایی که حرکت کارتریج چاپگر را کنترل می کنند
carriages کدهایی که حرکت کارتریج چاپگر را کنترل می کنند
messages اندازه و سرعت ارسال پیام را بیان می کنند
functional مشخصاتی که نتایجی که تولید یک برنامه را معرفی می کنند
column ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
huck aback حولهای پارچه نخ وکتان که گاهی گلداردرست می کنند
message اندازه و سرعت ارسال پیام را بیان می کنند
pentarch یکی از پنج تن مردمی که در جایی حکومت کنند
pulper اسبابی که دانههای قهوه رابان مغز می کنند
columns ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
qualifying shares سهامی که مدیران الزاما"باید خریداری کنند
hydrotherapeutic بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
mutton chop دنده و نیمی از مهره که باهم سرخ کنند
transceiver گیرنده و فرستنده که می توانند سیگنال را ارسال و دریافت کنند
backplane مدار و اعضای مکانیکی که بردهای یک سیستم را متصل می کنند
analogue خط وط ارتباطی که سیگنالهای آنالوگ مانند صوت را منتقل می کنند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com