Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 147 (2 milliseconds)
English
Persian
letterbox
جعبهی نامههای رسیده
letterboxes
جعبهی نامههای رسیده
Other Matches
post bag
کیسه نامههای پستی
supply manuals
ایین نامههای تدارکاتی
mails
نامههای ارسالی یا دریافتی
mail
نامههای ارسالی یا دریافتی
tender bonds
ضمانت نامههای مناقصه یامزایده
registry jacket
پاکت مخصوص نامههای سفارشی
we had a heavy p to day
امروز نامههای بسیاری ازپست داشتیم
capitulary
عضو دستهای درکلیسا مجموعه دستورهاوایین نامههای اداری وشرعی سرلوحه
agony aunt
شخصیکهدر ستونیاز روزنامه مطلبمینویسد کهدر آن پاسخ مشکلات و نامههای خوانندگان طرح میشود
letterhead
مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterheads
مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
consummated
رسیده
mellowed
رسیده
mellow
رسیده
ripe
رسیده
consummate
رسیده
riper
رسیده
consummates
رسیده
mellowing
رسیده
mellows
رسیده
headed
رسیده
ripest
رسیده
consummating
رسیده
importing
کالای رسیده
in wards
کالای رسیده
authorized
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
overdue
موعد رسیده
new arrived
تازه رسیده
imported
کالای رسیده
import
کالای رسیده
fullest
بالغ رسیده
over ripe
زیاد رسیده
in
:رسیده امده
overripe
بسیار رسیده
new come
تازه رسیده
ripely
بطور رسیده
culminant
باوج رسیده
maturation
رسیده شدن
knee high
بزانو رسیده
Inc
به ثبت رسیده
full-fledged
بالغ رسیده
floor length
رسیده بکف
climactic
باوج رسیده
approvingly
به تایید رسیده
approved
به تایید رسیده
jack in office
رسیده است
full
بالغ رسیده
full fledged
بالغ رسیده
in-
:رسیده امده
passed
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
agreed
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
allowed
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
approved
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
authorised
[British]
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
It's time
وقتش رسیده که
inwards
واردات کالای رسیده
intersection point
نقطه بهم رسیده
elvis has left the building
<idiom>
[نمایش به اتمام رسیده]
on end
<idiom>
بنظر به پایان رسیده
jumped-up
تازه به دوران رسیده
I am fed up to the back teeth . I cant stomack it any more.
جانم به لبم رسیده
raised to the purple
بپایه مترانی رسیده
saturant
بحد اشباع رسیده
antemortem
مرگ زود رسیده
ripen
رسیده کردن یاشدن
ripening
رسیده کردن یاشدن
ripens
رسیده کردن یاشدن
evaluation
ارزیابی اخبار رسیده
evaluations
ارزیابی اخبار رسیده
aggrieved
محنت رسیده مغموم
nouveaux-riches
تازه بدوران رسیده
grown
رسیده جوانه زده
nouveau-riche
تازه بدوران رسیده
parvenu
تازه بدوران رسیده
nouveau riche
تازه بدوران رسیده
parvenus
تازه بدوران رسیده
pensionable
وقت بازنشستگی رسیده
confirmation
تایید ازاطلاعات رسیده
Did it ever occur to you that …
تا کنون بفکرت رسیده که ...
ripened
رسیده کردن یاشدن
indent
سفارش رسیده از خارج
indenting
سفارش رسیده از خارج
indents
سفارش رسیده از خارج
bequest
ارثی که بنابوصیت رسیده
bequests
ارثی که بنابوصیت رسیده
perfects
کاملا رسیده تکمیل کردن
paprika
میوه رسیده فلفل قرمز
perfect
کاملا رسیده تکمیل کردن
i am nat my last shifts
کارد به استخوانم رسیده است
perfected
کاملا رسیده تکمیل کردن
if i had brains
<idiom>
اگر عقلم رسیده بود
perfecting
کاملا رسیده تکمیل کردن
the story is at an end
استان به پایان رسیده است
feed water
اب رسیده به دیگ بخار ناو
it is high time to go
وقت رفتن رسیده است
patentee
ذینفع اختراع به ثبت رسیده
paprica
میوه رسیده فلفل قرمز
syngraph
تنظیم کنندگان رسیده باشد
he has been put to his trumps
کاردبه استخوانش رسیده است
it was at its height
به منتهای درجه رسیده بود
he is up a gum tree
کاردبه استخوانش رسیده است
it is time i was going
وقت رفتن من رسیده است
Has a letter arrived for me?
آیا برای من نامه ای رسیده است؟
the bill of has come to mature
وعده پرداخت برات رسیده است
haricot
دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
embryonic membrane
ساختمانی که ازتخم رسیده مشتق میشود
backtell
ابلاغ دستورات رسیده از رده بالا
things have come to a pretty pass
کار بجای باریک رسیده است
the bill has come to maturity
وعده پرداخت برات رسیده است
irreducibility
حالت چیزیکه به کمینه رسیده و از ان دیگرکمترنمیشود
upstart
تازه بدوران رسیده ادم متکبر
upstarts
تازه بدوران رسیده ادم متکبر
I have just received your letter.
کاغذت تازه به دستم رسیده است
heirloom
دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
heirlooms
دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
haricots
دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
ground waves
امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
centralized items
اقلامی که دستور کنترل توزیع تمرکزی ان رسیده
priming
استر کاری چیدن برگ رسیده تنباکو
It's time to prepare the meal.
وقتش رسیده است که غذا را آماده کنیم.
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you !
خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
Now it is about time to head home!
الان وقتش رسیده به خانه برویم
[بروم]
!
young people
دخترها و پسرهایی که بسن ازدواج رسیده اند
semifinalist
کسیکه بمرحله مسابقات نیمه نهایی رسیده
demand frequency
نواخت تکرار درخواستها تعداد درخواستهای رسیده
carpetbagger
تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
dowager
بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
dowagers
بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
brie
پنیر نرمی که بوسیله کفک رسیده شده باشد
carpetbaggers
تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
aposteriori
از معلول بعلت رسیده از مخلوق بخالق پی برده استنتاجی
dowagers
بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
dowager
بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
nonagium
عشر ماترک متوفی که به کشیش کلیسای محل می رسیده است
exponents
شمارهای که توانی که عدد پایه به آن توان رسیده است بیان میکند
exponent
شمارهای که توانی که عدد پایه به آن توان رسیده است بیان میکند
ended
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
end
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
ends
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
hot valve clearance
فاصله کوچک بین ساقه سوپاپ و اسبک هنگامی که تمام قطعات موتور بدمای کاری رسیده اند
interpretations
تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
interpretation
تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
things have come to a pretty
کاربجای باریک رسیده است کارو بار خراب است
chocked nozzle
خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
registered capital
سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com