Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
English
Persian
oil pan
جعبه کارتر خودرو
Other Matches
crankcase
جعبه کارتر
carter
جعبه کارتر
bulk petroleum conversion kit
جعبه وسایل تبدیل خودروی عمومی به خودرو حمل موادسوختی
containers
جعبه حاوی وسایل جعبه اماد جعبه محفظه فرف
container
جعبه حاوی وسایل جعبه اماد جعبه محفظه فرف
four by two
خودرو چهارچرخی که فقط دوچرخ ان نیرو داشته باشد خودرو چهار در دو
oil pan
کارتر
crankcase
کارتر
crankcase sump
کارتر
oil sump
کارتر
oil pan
محفظه کارتر
crankcase ventilator
هواکش کارتر اتومبیل
magazines
مخزن مهمات ناو جعبه خزانه تفنگ جعبه خوراک دهنده
magazine
مخزن مهمات ناو جعبه خزانه تفنگ جعبه خوراک دهنده
limber chest
جعبه حمل مهمات توپخانه جعبه پیش قطار
crankcase
محفظه کارتر پوسته میل لنگ
Jimmy Carter has cancer.
جیمی کارتر بیماری سرطان دارد.
crankcase bottom o.lower half
قسمت تحتانی محفظه لنگ کف کارتر
box pass
جعبه کالیبر جعبه پاس
modification kit
جعبه تعمیر یا اصلاح وسیله جعبه وسایل مربوط به اصلاح مدل
oil gear
جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
kit
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kits
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
self driven
خودرو
self grown
خودرو
locomobile
خودرو
self propelled
خودرو
automotive
خودرو
self propelling
خودرو
four by four
خودرو 4 در 4
vehicle
خودرو
autos
:خودرو
auto
:خودرو
vehicles
خودرو
automobile
خودرو
automobiles
خودرو
motor vehicle
خودرو
adventive
خودرو
bumper bar
سپر خودرو
to ride in the car
با خودرو رفتن
propeller shaft
گاردان خودرو
caterpillar truck
خودرو هزارپا
motorcar
خودرو سواری
weedy
هرز خودرو
escalator
پلکان خودرو
escalators
پلکان خودرو
deep jeep
خودرو زیرابی
moving stairway
پلکان خودرو
moving staircase
پلکان خودرو
motor cars
گردونه خودرو
automobile
ماشین خودرو
automobiles
ماشین خودرو
chasis
شاسی خودرو
personnel carrier
خودرو نفربر
escalator
پلکان خودرو
scout car
خودرو دیده ور
locomobile
گردونه خودرو
motor vehicle
خودرو موتوری
drive screw
پیچ خودرو
tank transporter
خودرو مازتانک بر
tank vehicle
خودرو تانکر
tank vehicle
خودرو تانکرسوخت
ammunition carrier
خودرو مهمات کش
motor car
گردونه خودرو
to use the car
با خودرو رفتن
liftruck
خودرو بالابر
truck vehicle
خودرو نظامی
vehicular
مربوط به خودرو
propeller
گاردان خودرو
to turn
[to turn off]
[to make a turn]
پیچیدن
[با خودرو]
wildwood
جنگل خودرو
wheel wrench
آچار چرخ خودرو
wheel brace
آچار چرخ خودرو
high beam
[American English]
نور بالا
[در خودرو]
rollover
چپ شدن خودرو یاوسیله
full beam
نور بالا
[در خودرو]
dipped beams
[beam light]
[British English]
نور پایین
[خودرو]
short wheel
خودرو شاسی کوتاه
dipped headlights
[lights]
[British English]
نور پایین
[خودرو]
low beams
[beam light]
[American English]
نور پایین
[خودرو]
dimmed headlights
[lights]
[American English]
نور پایین
[خودرو]
suspension wheel
چرخ تعلیق خودرو
unladen weight
وزن ناخالص خودرو
unladen weight
وزن کامل خودرو
upper beam headlights
نور بالا
[در خودرو]
loading list
لیست بارگیری خودرو
lift truck
خودرو دارای جرثقیل
signaled
علامت راهنمای خودرو
boot
[British E]
صندوق چمدان
[خودرو]
trunk
[American E]
صندوق چمدان
[خودرو]
full tracked
خودرو تمام شنی
payloads
بازده خودرو یا دستگاه
loading plan
طرح بارگیری خودرو
windshield
شیشه جلو خودرو
windshields
شیشه جلو خودرو
signalled
علامت راهنمای خودرو
moving stairs
{pl}
پلکان های خودرو
technical inspection
معاینه فنی
[خودرو]
combat tire
تایر جنگی خودرو
[spider-type]
lug wrench
[American E]
آچار چرخ خودرو
cross bar wrench
آچار چرخ خودرو
signal
علامت راهنمای خودرو
payload
بازده خودرو یا دستگاه
moving stairways
پلکان های خودرو
moving staircases
پلکان های خودرو
high gear
دنده قوی خودرو
propeller joint
چهارشاخه گاردان خودرو
escalators
پلکان های خودرو
to get a lift with somebody
سواری گرفتن از کسی
[در خودرو]
to get a ride with somebody
سواری گرفتن از کسی
[در خودرو]
to get a lift from somebody
سواری گرفتن از کسی
[در خودرو]
travelling crane
جرثقیل رونده بارانگیز خودرو
dome light
چراغ بالای طاق خودرو
six by six
خودروی شش در شش نوعی خودرو شش چرخ
gradeability
قابلیت عبور خودرو از شیبها
fast shuttle
تغییرمکان سریع یکانها یا خودرو
laden weight
وزن کلی خودرو با بار
to go for a spin
با خودرو گردش کوتاهی کردن
wilding
گیاه یا میوه خودرو وحشی
ride
[American E]
سواری
[گردشگری]
[خودرو رانی]
motor vehicle passenger
سرنشین خودرو
[اتومبیل رانی]
mileage
مسافت طی شده به وسیله خودرو
endgate
درب عقب
[خودرو شناسی]
curb weight
وزن کل خودرو با سوخت وتجهیزات
to leave on
روشن گذاشتن
[موتور یا خودرو]
motor transport
حمل ونقل به وسیله خودرو
to go into the ditch
با خودرو به خندق جاده رفتن
car passenger
سرنشین خودرو
[اتومبیل رانی]
six by four
خودرو شش در چهار خودروی شش چرخ
Carpool
هم سفری
[گردشگری]
[خودرو رانی]
automotive
مربوط به وسایل نقلیه خودرو
lift
سواری
[گردشگری]
[خودرو رانی]
car passenger
مسافر خودرو
[اتومبیل رانی]
motor vehicle passenger
مسافر خودرو
[اتومبیل رانی]
cist
جعبه
air box
جعبه دم
box pass
جعبه رخ ده
incasement
جعبه
hot bus bar
جعبه
drawer
جعبه
drawers
جعبه
hutch
جعبه
hutches
جعبه
chest set
جعبه
kits
جعبه
cages
جعبه
cage
جعبه
chests
جعبه
chest
جعبه
case
جعبه
kit
جعبه
boxes
جعبه
cases
جعبه
box
جعبه
tank recovery vehicle
خودرو اخراجات تانک جرثقیل زرهی
loading
بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
compass course
مسیر مغناطیسی خودرو یاهواپیما یا تانک
skate mount
پایه دوار مسلسل روی خودرو
trailer brake system
دستگاه ترمز تریلر
[فناری خودرو]
chokes
خفه کردن ساسات خودرو چوک
dome
کلاهک رادار برجک خودرو زرهی
domes
کلاهک رادار برجک خودرو زرهی
to swerve a car
<idiom>
با خودرو ویراژ دادن
[اصطلاح روزمره]
She swerved sharply to avoid hitting a dog.
او
[زن]
ویراژ تندی داد تا با خودرو به سگ نزند.
half track
خودرو نیمه شنی یا نیم زنجیر
tracklaying
زنجیرگذاری کردن خودرو شنی دار
less than carload
وزن باراضافه از فرفیت تناژ خودرو
choked
خفه کردن ساسات خودرو چوک
choke
خفه کردن ساسات خودرو چوک
crash
سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
panel truck
یک نوع خودرو برای حمل بیسیم و غیره
black box
سرعت و مسافت سنج
[ وسایل نقلیه خودرو]
truck
خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
trucked
خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
trucking
خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
trucks
خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
maximum gradeability
حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
crashes
سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashed
سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashingly
سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashing
سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
four by four
خودرو چهارچرخی که هرچهارچرخ ان نیرو داشته باشد
speedograph
سرعت و مسافت سنج
[ وسایل نقلیه خودرو]
tachograph
سرعت و مسافت سنج
[ وسایل نقلیه خودرو]
parking
پارک کردن هواپیما یا وسیله توقفگاه خودرو
to start
روشن کردن
[به کار انداختن]
[موتور یا خودرو]
trailer
خودرو تریلی کش هواپیمای تعقیب کننده هدف
unprompted
ناشی از طیب خاطر خودبخود بی اختیار خودرو
fifth wheel
جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند
center disc
[disk wheel]
دیسک با سوراخ بزرگ در کانونش
[ فناوری خودرو]
straddle truck
نوعی خودرو چهارچرخ حمل بار و جراثقال
trailers
خودرو تریلی کش هواپیمای تعقیب کننده هدف
mail box
جعبه پستی
jack box
جعبه اتصال
terminal box
جعبه ترمینال
toolbox
جعبه ابزار
jardiniere
جعبه گلدان
transmission case
جعبه دنده
jewel box
جعبه جواهر
inductance box
جعبه اندوکتانس
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com