Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (40 milliseconds)
English
Persian
match mark
جفتن و جور کردن قطعات
Other Matches
reassembling
بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembles
بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembled
بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassemble
بستن قطعات سوار کردن قطعات
bin storage
انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
interim overhaul
پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
running spare
قطعات یدکی مورد نیاز واضافی قطعات اضافی همراه وسیله
on board spares
قطعات تعمیراتی موجود درروی یک ناو قطعات موجوددر انبار
parts explosion
رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
new work
عملیات نوسازی قطعات عملیاتت تجدید قطعات یا تجدیدبنا
cannibalises
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalised
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalising
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalize
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalized
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizing
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizes
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
replaces
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replaced
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replace
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replacing
عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
disassembly order
دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
rig
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigs
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigged
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
renovation
تجدید قطعات کردن
rebuild
نوسازی کردن قطعات
assemble
سوار کردن قطعات
assembles
سوار کردن قطعات
rebuilds
نوسازی کردن قطعات
assembled
سوار کردن قطعات
quadrat
به قطعات مستطیل تقسیم کردن
salvaging
پیاده کردن کامل قطعات
dismounting
پیاده کردن قطعات و وسایل
salvages
پیاده کردن کامل قطعات
salvaged
پیاده کردن کامل قطعات
salvage
پیاده کردن کامل قطعات
dismount
پیاده کردن قطعات و وسایل
dismantle
پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismantling
پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismantled
پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismantles
پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismounts
پیاده کردن قطعات و وسایل
connection of loom pieces
متصل کردن قطعات دار
[قالی]
parcel
به قطعات تقسیم کردن توزیع کردن
parcels
به قطعات تقسیم کردن توزیع کردن
bin storage space
فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
recondition
نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
reconditioned
نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
reconditions
نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
foldboat
قایق قابل جدا کردن قطعات وبستن ان
overhauling
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhaul
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauls
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauled
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
assembly
بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
fishplate
قطعات ریل را با وصله وصل کردن پشت بند
carburizing
گرم کردن قطعات فولادی ماشین شده در اتمسفر قوی از گازهای هیدروکربن
rig in
باز کردن قطعات و باربندیها باز کردن وسایل و باربندی ناو
c clamp
گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
smithereens
قطعات
trilcgy
یا قطعات سه گانه
web stiffeners
قطعات تقویتی
bill of material
صورت قطعات
cable accessory
قطعات کابل
flinders
قطعات شکسته
analecta
قطعات ادبی
end product
مجموعه قطعات
component drawing
رسم قطعات
common parts
قطعات عمومی
chosen fragments
قطعات گزیده
common hardware
قطعات عمومی
chrestomathy
قطعات برگزیده
chrestomathy
قطعات منتخب
chosen fragments
قطعات منتخبه
common items
قطعات عمومی
staff section
قطعات سمبه
parts peculiar
قطعات اختصاصی
repair parts
قطعات یدکی
parts peculiar
قطعات مخصوص
parts
قطعات یدکی
shatters
قطعات شکسته
parts list
فهرست قطعات
table of replaceable partes
فهرست قطعات
parts list
لیست قطعات
spare parts
قطعات یدکی
shell fragments
قطعات گلوله
shatter
قطعات شکسته
main members
قطعات اصلی
nomenclature
نام گذاری قطعات
bottom casting
قطعات ریخته گی بسته
fractured
مو برداشتن قطعات و وسایل
authorized parts list
سهمیه مجاز قطعات
authorized parts list
لیست قطعات مجاز
catalogues
لیست قطعات کاتالوگ
analects
قطعات ادبی منتخبات
cataloguing
لیست قطعات کاتالوگ
catalogued
لیست قطعات کاتالوگ
common parts
قطعات یدکی عمومی
fracturing
مو برداشتن قطعات و وسایل
investment castings
قطعات ریخته گی بسته
fractures
مو برداشتن قطعات و وسایل
invar struts
قطعات فلزی ضد انبساط
catalogs
لیست قطعات کاتالوگ
fracture
مو برداشتن قطعات و وسایل
fragment
قطعات متلاشی خردکردن
fragmenting
قطعات متلاشی خردکردن
fragments
قطعات متلاشی خردکردن
cataloging
لیست قطعات کاتالوگ
object assembly test
ازمون الحاق قطعات
catalogue
لیست قطعات کاتالوگ
cataloged
لیست قطعات کاتالوگ
bitty
متشکل از قطعات ریز
weldment
قطعات بهم جوش خورده
component change order
دستور تغییر قطعات یک وسیله
end product
قطعات حاصله دستگاه نهایی
component end item
قطعات و اقلام تجهیزات عمده
shards
شکستن وبصورت قطعات ریزدراوردن
blocky
پرشده یا مشخص با قطعات مختلف
phrasing
ترتیب بندی قطعات موسیقی
shard
شکستن وبصورت قطعات ریزدراوردن
wiggly block test
ازمون قطعات موج دار
bosses
ناف روی قطعات ریختگی قوز
clapboards
قطعات چوب که به مصرف روکوبی میرسد
collapsible form work
قالب قطعات پیش ساخته بتونی
bossed
ناف روی قطعات ریختگی قوز
materiel history
خلاصه وضعیت قطعات ووسایل یا کالاها
boss
ناف روی قطعات ریختگی قوز
disassembly
عکس عمل مونتاژ تجریه قطعات
clapboard
قطعات چوب که به مصرف روکوبی میرسد
anthologist
متخصص و متبحردر گلچین قطعات ادبی
bossing
ناف روی قطعات ریختگی قوز
sketchbook
کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی
borescope
ابزار چشمی برای بازرسی قطعات
beef cuts
قطعات مختلف گوشت لاشهء گاو
sketchbooks
کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی
backlash
خلاصی در اثر اتصال شل و یاسائیدگی قطعات در هرمکانیزمی
dicing
طاس تخته نرد بریدن به قطعات کوچک
dices
طاس تخته نرد بریدن به قطعات کوچک
grout
بلغور قطعات کوچک و نامنظم سنگ دوغاب
diced
طاس تخته نرد بریدن به قطعات کوچک
dice
طاس تخته نرد بریدن به قطعات کوچک
sand casting
ریخته گری قطعات فلزی باقابهای ماسهای
piece mark
شماره شناسایی که روی قطعات و وسایل حک میشود
vapor degreasing
غوطه ور ساختن قطعات دربخار حلالات داغ
liquid crystal bar graph panel indicator
شاخص گراف- میله بااستفاده از قطعات کریستال مایع
cirrocumulus
قطعات ابرهای کوچک وسفیدی که در ارتفاعات زیاد قراردارد
images
[تنظیم قطعات تصویر با برنامه ویرایش تصاویر خاص]
alodine
نوعی روکش شیمیایی جهت قطعات الیاژ الومینیوم
image
[تنظیم قطعات تصویر با برنامه ویرایش تصاویر خاص]
tessera
قطعات کوچک مرمر یاشیشه مخصوص اجر موزاییک
Theres many a good tune played on an old fiddle.
<proverb>
یک ویولون قدیمى قطعات خوب بسیارى مى تواند بنوازد .
breakdown drawing
رسم پرسپکتیوی برای نمایش قطعات بصورت جدا از هم
track bolt
پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
set forward
جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
cyaniding
سخت گردانی سطح قطعات فولادی با غوطه ورسازی انهادر حمام نمکهای سیانید
braze welding
جوشکاری در دمایی بالاتر از 054درجه سانتی گراد و پایین تراز نقطه ذوب قطعات
anti tear strips
باریکه یا نوارهایی از جنس هواپیما که روی قطعات ساختمانی بال و زیرنوارهای تقویت کننده قرارمیگیرند
polar motion
وسیله نشان دادن حرکات قطعات یا مایعات سیال بااستفاده از انرژی مغناطیسی حرکت قطبی
grip length
طول قسمت رزوه نشده ساقه پیچ که معادل حداکثر ضخامت قطعات متصل شونده میباشد
nitralloy
قطعات نیتریده شده حاوی مقادیر جزئی کربن الومینیوم کرم منیزیوم و احتمالا گوگردو غیره
hot valve clearance
فاصله کوچک بین ساقه سوپاپ و اسبک هنگامی که تمام قطعات موتور بدمای کاری رسیده اند
jigsaw puzzle
نوعی بازی معمایی که بازیکنان باید قطعات متلاشی و مختلف یک شکل یا نقشه رابا هم جفت کرده و شکل مخصوص با ان بسازند
direct exchange
تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
part list
فهرست قطعات فهرست لوازم یدکی
edge card
یک تخته مدار که دارای قطعات باریک اتصال در طول یک لبه بوده و برای متصل شدن بارابط لبه طراحی شده است
cold working
شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
splinterproof
ضدبسکهای گلوله ضد قطعات گلوله
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com