English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
special session جلسه مخصوص
Other Matches
sederunt جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
for two weeks جلسه دوهفته پس افتاد جلسه را به دوهفته بعدموکول کردند
lutes گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lute گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
write وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
writes وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
typefaces مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typeface مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
graphics کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
register که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registering که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registers که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
sitting جلسه
meeting جلسه
meet : جلسه
sittings جلسه
meets : جلسه
seance جلسه
session جلسه
sessions جلسه
meetings جلسه
meetings انجمن جلسه
in the meeting of d may در جلسه سوم می
chairpersons رئیس جلسه
reunion تجدید جلسه
public session جلسه علنی
chairmen رئیس جلسه
agenda دستور جلسه
general meeting جلسه عمومی
chairman رئیس جلسه
minute صورت جلسه
agendas دستور جلسه
nonresident غیرحاضر در جلسه
minutes صورت جلسه
court session جلسه دادگاه
reunions تجدید جلسه
meeting انجمن جلسه
order of the day دستور جلسه
chairperson رئیس جلسه
deletes کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
stag جلسه یا مهمانی مردانه
convene تشکیل جلسه دادن
seance جلسه احضار روح
stags جلسه یا مهمانی مردانه
sitting in camera جلسه خصوصی دادگاه
convened تشکیل جلسه دادن
convening تشکیل جلسه دادن
seance جلسه احضارارواح وغیره
convenes تشکیل جلسه دادن
convocation جلسه عمومی دانشجویان
cabinet council جلسه هیات وزیران
walkout اعتصاب ,ترک جلسه
work out برنامه یک جلسه تمرین
protocols صورت جلسه کنفرانس
special session جلسه فوق العاده
to hold a session جلسه منعقد کردن
to hold a meeting جلسه منعقد کردن
marathon جلسه گروهی طولانی
marathons جلسه گروهی طولانی
record صورت جلسه سابقه
the house went into secret session مجلس جلسه سری
private session جلسه غیر علنی
walkouts اعتصاب ,ترک جلسه
convocations جلسه عمومی دانشجویان
sitting in camera جلسه غیر علنی
spectators مستمعین جلسه دادگاه
The meeting was postponed. جلسه را عقب انداختند
rehearing جلسه دادرسی مجدد
protocol صورت جلسه ازمایش
protocol صورت جلسه کنفرانس
bull session جلسه محاوره ومرور
protocols صورت جلسه ازمایش
adjournments احاله رسیدگی به جلسه بعد
adjournment احاله رسیدگی به جلسه بعد
Those who attended the meeting. کسانیکه در جلسه حاضر بودند
to sit درباره موضوعی جلسه کردن
critic report گزارش نتیجه جلسه انتقاد
presiding ریاست جلسه را بعهده داشتن
presides ریاست جلسه را بعهده داشتن
critiques جلسه انتقاد بعد ازعملیات
presided ریاست جلسه را بعهده داشتن
preside ریاست جلسه را بعهده داشتن
open the meeting رسمیت جلسه را اعلام کردن
critique جلسه انتقاد بعد ازعملیات
proces verbal صورت جلسه نشست نامه
embedded code کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
committees هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
committee هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
call a metting تعیین وقت و دعوت برای جلسه
the rules of protocol قوانین قرارداد [صورت جلسه کنفرانس]
masters of ceremonies متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
The date of the meeting has been advanced. تاریخ جلسه جلو افتاده است
master of ceremonies متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
seminars جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
minute خلاصه ساختن صورت جلسه نوشتن
seminar جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
hansardize متوجه مذاکرات جلسه پیش خودش کردن
I acted as interpreter for the Prime Minister at yesterday's meeting. من در جلسه دیروز مترجم نخست وزیر بودم.
briefing جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
briefings جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
quorum حداقل عده لازم برای رسمیت جلسه
agenda لیست کارهایی که میبایست در جلسه به انهارسیدگی شود
convoke برای تشکیل جلسه وشورایاکمیسیون دعوت کردن
agendas لیست کارهایی که میبایست در جلسه به انهارسیدگی شود
to call a meeting of the board of directors برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
To conduct a meeting in an orderly manner. جلسه ای رابا نظم وتر تیب اداره کردن
national educational computing conferenc جلسه سالیانه فارغ التحصیلان علاقمند به استفاده کامپیوتر در اموزش
peremptory undertaking تعهد خواهان باارائه دلیل در اولین جلسه بعدی دادگاه
dispersal airfield فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
walkthrough جلسه بررسی که در ان یک مرحله از توسعه سیستم یابرنامه برای معرفی کردن خطاها مرور میشود
skull practice کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
pourparler جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
briefing direction دستورالعمل اجرای توجیه دستورالعمل جلسه توجیهی
aerospace projection operations عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
especial مخصوص
particular مخصوص
franc حق مخصوص
francs حق مخصوص
specifics مخصوص
franchises حق مخصوص
franchise حق مخصوص
vest pocket مخصوص
favourites مخصوص
extra special مخصوص
special مخصوص
particulars مخصوص
specific مخصوص
favourite مخصوص
favorites مخصوص
special drawing right حق برداشت مخصوص
resistivity مقاومت مخصوص
special مخصوص خاص
heavy-duty مخصوص کارسنگین
specific مخصوص معین
specific gravity وزن مخصوص
specific gravity ورن مخصوص
terminologies اصطلاح مخصوص
terminology اصطلاح مخصوص
aide de camp اجودان مخصوص
aide-de-camp اجودان مخصوص
marque مدل مخصوص
selective signalling ارتباط مخصوص
aides-de-camp اجودان مخصوص
habiliments لباس مخصوص
maid in waiting پیشخدمت مخصوص
bolt پیچ مخصوص قفل کردن در
idiocrasy حالت مخصوص
specifics مخصوص معین
specific energy انرژی مخصوص
specific gravities وزن مخصوص
proper مخصوص مقتضی
special passport پاسپورت مخصوص
special services خدمات مخصوص
specific capacity فرفیت مخصوص
heavy duty مخصوص کارسنگین
special sheaf مروحه مخصوص
special troops یکانهای مخصوص
specific resistivity مقاومت مخصوص
specific search شناسایی مخصوص
idoneous مختص مخصوص
special corrections تصحیحات مخصوص
special damage خسارت مخصوص
specific gravities ورن مخصوص
parts peculiar قطعات مخصوص
idiosyncrasy حال مخصوص
low resistivity مقاومت مخصوص کم
specific weight وزن مخصوص
g man بازرس مخصوص
Afro pick شانه مخصوص فر
game کامپیوتر مخصوص
unit weight وزن مخصوص
general معمولی و نه مخصوص
favorite مخصوص سوگلی
deffered maintenance نگهداری مخصوص
dry gap bridge پل مخصوص اب بریدگی
favourite or vor ویژه مخصوص
valetdechambre پیشخدمت مخصوص
idiosyncrasies حال مخصوص
built in jack جک مخصوص نصب
marque علامت مخصوص
densities جرم مخصوص
generals معمولی و نه مخصوص
density جرم مخصوص
bluck density وزن مخصوص
chorea تشنج مخصوص
exempted station یکان مخصوص
specially مخصوص خاص
finishing limes اهک مخصوص اندود
processor پردازنده جانبی مخصوص
boot band کش مخصوص گتر شلوارنظامی
cycle spanner اچار مخصوص تعمیردوچرخه
built up edge لبه مخصوص نصب
hollers صدای مخصوص هر حیوان
pricket شمع مخصوص شمعدان
silk نخ ابریشم مخصوص طراحی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com