English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
release denial جلوگیری از ترخیص پرسنل یاکالا
Other Matches
releasing officer افسر مسئول ترخیص کالاها افسر ترخیص کننده پرسنل
operating strenght پرسنل حاضر به خدمت پرسنل موجود یکان
applied هزینه مربوط به هر خدمت یاکالا را به طور ویژه تعیین کردن و به ان اختصاص دادن
staffing guide کتاب راهنمای پرسنل ستاد یاکتاب راهنمای انتخاب وتشکیل پرسنل ستادی
bureau of naval personnel اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
releasing حد ترخیص
tolerance حد ترخیص
tolerances حد ترخیص
clearance ترخیص
clears ترخیص کردن
clear ترخیص کردن
clearer ترخیص کردن
clearest ترخیص کردن
clearance ترخیص گمرکی
customs cleared ترخیص شده
custom uncleared ترخیص نشده
cl ترخیص پارچه
releases استخلاص ترخیص
margin of difference of weight in coins حد ترخیص allowance
customs clearance ترخیص از گمرک
released استخلاص ترخیص
cleared ترخیص شده
release استخلاص ترخیص
clear to send ترخیص به ارسال
uncleared ترخیص نشده
honorable discharge ترخیص محترمانه
releases ترخیص کردن کالا
released ترخیص کردن کالا
release ترخیص کردن کالا
cwe ترخیص بدون بازرسی
cleared without examination ترخیص بدون بازرسی
clearance ترخیص کالا ازگمرک
freeing ترخیص کردن میدانی
freed ترخیص کردن میدانی
frees ترخیص کردن میدانی
free ترخیص کردن میدانی
general discharge ترخیص عمومی از خدمت سربازی
releasable قابل ترخیص یا نشر رهاشدنی
honorable discharge ترخیص با سابقه خدمت مجدانه
clearance گواهینامه یاکاغذ دال بر پاکی و بی عیبی ترخیص
released خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
release خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
releases خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
personnel پرسنل
staff پرسنل
staffed پرسنل
staffs پرسنل
cadre پرسنل پیمانی
permanent party پرسنل دایمی
ship's company پرسنل ناو
cadres پرسنل پیمانی
turout تجمع پرسنل
all hands کلیه پرسنل
complementing پرسنل سازمانی
crewed پرسنل ناو
complements پرسنل سازمانی
crew پرسنل ناو
intransit strenth پرسنل سیال
complemented پرسنل سازمانی
complement پرسنل سازمانی
operations personal پرسنل عملیات
personnel officer افسر پرسنل
operating personnel پرسنل فعال
crewing پرسنل ناو
trooping پرسنل دار
adjutant general دایره پرسنل
crews پرسنل ناو
troop پرسنل دار
trooped پرسنل دار
shipmate پرسنل هم ناو
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
administrative acceptees پرسنل پذیرفته شده
quarters محل اسایشگاه پرسنل
nonoperating strength پرسنل غیر فعال
turout جمع شدن پرسنل
staffs پرسنل ستاد ستادی
military pay order لیست حقوقی پرسنل
staffed پرسنل ستاد ستادی
manpower cieling سطح استعداد پرسنل
staff پرسنل ستاد ستادی
carreer personnel پرسنل کادر ثابت
station complement پرسنل خدماتی پایگاه
regulars پرسنل کادر منظم
lag rate میزان کسری پرسنل
regular پرسنل کادر منظم
proceed time زمان انتقال پرسنل
evacuee پرسنل تخلیه شده
service number شماره خدمتی پرسنل
station complement پرسنل ثابت یک پایگاه
ration method روش تغذیه پرسنل
evacuees پرسنل تخلیه شده
sending state کشور اعزام کننده پرسنل
registrant پرسنل ثبت نام کننده
airman پرسنل نیروی هوایی هوانورد
reimbursable personnel پرسنل حقوق بگیر نظامی
safeguards مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarding مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarded مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguard مامور حفافت پرسنل و یا اموال
transport area منطقه حمل و نقل پرسنل
replacement factor ضریب جایگزینی پرسنل ووسایل
retrofit action بهبودسازی وسایل وتجهیزات و پرسنل
airmen پرسنل نیروی هوایی هوانورد
blinds بدون دید مستقیم پرسنل
debarkation net پل تخلیه پرسنل ازکشتی به ساحل
battlefield evacuation تخلیه پرسنل اسیب دیده
military pay order جدول تغییرات حقوقی پرسنل
blinded بدون دید مستقیم پرسنل
debarkation net تور پیاده شدن پرسنل
blind بدون دید مستقیم پرسنل
overhead personnel پرسنل اضافی یا اضافه برسازمان
enlisted personnel پرسنل سرباز و درجه دار
army deposit fund سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
conus residents پرسنل ارتشی مقیم قاره امریکا
administrative acceptees پرسنل قبول شده از نظر اداری
air tropping ترابری هوایی غیر تاکتیکی پرسنل
station bill لوحه نشان دهنده محلهای پرسنل
quarantine اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
quarantines اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
quarantining اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
quarantined اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
constructive school credit بورس تحصیلی برای پرسنل شایسته نظامی
escape line مسیر نجات پرسنل درگیر در عملیات پنهانی وچریکی
triage سیستم ارزیابی خدمات پزشکی و نیازهای درمانی پرسنل
stage سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
rest and recuperation عقب بردن پرسنل برای استراحت و تجدید قوا
stages سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
regulating station پست تنظیم حرکات و عبور ومرور پرسنل و خودروها
transire برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
manning the rail گماردن پرسنل به دور ناو یاوسیله برای انجام تشریفات
manning level درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
rail loading سوار کردن بار یا پرسنل روی درزینهای راه اهن
blockhouse ساختمان محکمی نزدیک سکوی پرتاب برای محافظت پرسنل
bareboat charter ضمانت نامه تضمین حرکت کشتی و پرداخت مخارج پرسنل ان
staged crews پرسنل هوایی یا دریایی مستقر درپایگاههای مسیر ناو یاهواپیما
dispatch route جاده تحت کنترل خودی درزمان مشخص مسیر اعزام پرسنل
clearest ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clear ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clearer ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clears ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
technical escort پرسنل فنی متخصصی که همراه یک وسیله برای نصب یا اموزش یا کار انداختن ان حرکت می کنند
salvage group تیم نجات پرسنل و افراد غرق شده گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
commitment board هیئت بررسی وضع پرسنل شرکت کننده در رزم کمیته تشخیص سلامت فکری افرادجنگی
clearance اجازه ترخیص اجازه نامه
restraint جلوگیری
arrested سد جلوگیری
obstruction جلوگیری
obstructions جلوگیری
interception جلوگیری
suppression جلوگیری
stoppage جلوگیری
debarment جلوگیری
restraints جلوگیری
arrest سد جلوگیری
premunition جلوگیری
arrests سد جلوگیری
contraception جلوگیری
forbiddance جلوگیری
prevention جلوگیری
countercheck جلوگیری
stoppages جلوگیری
interdiction جلوگیری
staging سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
transit area منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
combined staff ستاد مختلط ستاد متشکل از پرسنل نظامی چند کشور در عملیات
quenchless غیرقابل جلوگیری
prevent جلوگیری کردن از
prevented جلوگیری کردن از
prevented جلوگیری کردن
inhibitor جلوگیری کننده
inhibitive وابسته به جلوگیری
hold in جلوگیری کردن
restrains جلوگیری کردن از
preventive عامل جلوگیری
inhibiter جلوگیری کننده
preventive جلوگیری کننده
erosion control جلوگیری از فرسایش
premune ناشی از جلوگیری
prevent جلوگیری کردن
preventing جلوگیری کردن
preventible قابل جلوگیری
checkless غیرقابل جلوگیری
abatement فروکش جلوگیری
preventable قابل جلوگیری
preventability قابلیت جلوگیری
prevenience منع جلوگیری
block age جلوگیری انسداد
noise suppression جلوگیری ازپارازیت
repressed جلوگیری شده
preclusive جلوگیری کننده
letted منع جلوگیری
preservatives ماده جلوگیری
preventing جلوگیری کردن از
prevents جلوگیری کردن
interceptive جلوگیری کننده
interdict جلوگیری ممنوعیت
prevents جلوگیری کردن از
pull up جلوگیری کردن
inhibition جلوگیری از بروزاحساسات
inhibitions جلوگیری از بروزاحساسات
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com